پری صابری کارگردان تئاتر
نوروز یعنی روزهای ما نو به نو میشود. لباسهای نو میپوشیم و با این نو شدن، نوعی نشاط به زندگیمان میآید. همه اینها در کنار هم خجسته و زیباست. از زمانی که به یاد دارم همه مردم ایران عید نوروز را با عشق و شادی جشن میگیرند. ما هم جلوهای از طبیعت هستیم، همانند طبیعتی که بعد از پشتسر گذاشتن زمستان جان تازهای میگیرد، زمستانی که در آن درختان عریان، خشک و پیرتر میشوند، ما هم با آمدن نوروز برای زندگی شور و نشاط دیگری پیدا میکنیم. نوروز به نوعی بزرگداشت زندگی انسان است. این موضوع که طبیعت هیچگاه در طول زمستان از بین نمیرود، بلکه تنها مدتی به خواب میرود تا دوباره برخیزد، سر لوحه زندگی من است. با آغاز بهار هر روز که از خواب بیدار میشوید، میبینید که پروردگار عالم این همه زیبایی و برکت را بدون استثنا به همه تقدیم کرده است، بنابراین میتوانیم این بخشندگی را از رابطه خداوند با طبیعت یاد بگیریم. بهار رستاخیز حیات است. هیچچیزی بالاتر از زندگی نیست. نوروز، معنای واقعی زندگی را به ما عینن نشان میدهد. نوروز از آن ایامی است که هرگز نمیتوانم آن را فراموش کنم، خصوصا خاطره سینیهای سبزی خوردن که تربچه، ترخون و نعنا در آن به چشم میخورد. آمدن نوروز همزمان است با زیباتر شدن هوا، شکوفهدادن گلها و درختان و...! همه اینها نشانگر این است که زندگی از نو زنده شده و ما باید از آن الگو بگیریم. نوروز برای من سمبل خرد است. اگر به شعار دادن تعبیر نشود، من برای مردم آرزوی خوشبختی، برکت و سلامتی میکنم. سلامتی موقعیت استثنایی است که به یک انسان داده میشود. تن که سالم باشد، عقل هم سالم میماند. اما اگر تن سالم نباشد، نمیتواند جواب انرژیهای درونی و بیرونی را بدهد. این موضوع غمانگیز است. سلامتی مهمترین دادهای است که خداوند به بندگانش میدهد و ما تنها زمانی که آن را از دست میدهیم متوجه اهمیت آن میشویم. همانند نعمت وجود پدر و مادر که تا وقتی در کنارمان هستند و برایمان امنیت و سعادت ایجاد میکنند، متوجه آنها نیستیم و زمانی که از دستشان میدهیم، تازه میفهمیم چه پشتیبانها و عزیزانی را از دست دادهایم. به همین دلیل فکر میکنم سلامتی مهمترین اصل زندگی است. امیدوارم مردم ایران سلامت و خوشبخت باشند و برکت زندگی همیشه به آنها وفا کند. برای هنرمندان تئاتر هم آرزوی توفیق آمالشان را دارم. تئاتر آینه زندگی است. اگر این آینه تاریک شود، دل هنرمند نیز تاریک میشود. تئاتر عشق زندگی است. شما زمانی که تئاتر کار میکنید با همه چیز و همهکس همراه میشوید و این همان عشقی است که شما را به تئاتر پیوسته میدارد. اما در عین حال تئاتر هم یک حرفه است و هنرمندان باید بتوانند با آن زندگیشان را بگذرانند، اما اغلب این اتفاق نمیافتد. بیشتر هنرمندان تئاتر درحال ایثار کردن هستند تا چرخه این هنر همچنان درحال چرخش باقی بماند. اما مگر میشود اقتصاد را فراموش کرد؟ اگر یک پزشک نتواند با درآمدی که از شغلاش به دست میآورد زندگیاش را بگذراند و خانوادهاش را اداره کند آن شغل به چه دردی میخورد؟! تئاتر ما این روزها در وضع مصیبتباری به سر میبرد که امیدوارم در سال جدید ما از این وضع بیرون بیاییم. امیدوارم مردم هم در سال جدید بیش از پیش از تئاتر حمایت کنند و اوقات فراغت خودشان را با تماشای نمایشها بگذرانند. چرا که تئاتر انسان را به والایی دعوت میکند. همیشه آرزو داشتم که خودم هم همین کار را انجام دهم و تا جایی که توانستم در عملی شدن آن کوشش کردهام.