چه بايد كرد تا از آسيبهاي اجتماعي در زندگي مشترك جلوگيري كرد و تنشهاي خانوادگي را به حداقل رساند. شايد پاسخ به اين سوال در اعتماد و مشاركت نهفته باشد. بياييد طور ديگري به موضوع بپردازيم.
در نظامهاي جديد رفاه اجتماعي، موضوع سرمايه اجتماعي اهميت يافته است. ديگر نميتوان رفاه اجتماعي را صرفا توسط مولفههاي مستقيم اقتصادي و مادي تضمين كرد و علاوهبر آن بايد منابع جامعه مدني ازجمله سرمايههاي اجتماعي گروههاي مختلف مردم را فعال و بسيج كرد.
انسان بهطور ذاتی در تعامل با دیگران نیازهای خود را برطرف ساخته و گذران امور میکند. اثرات این کنشهای متقابل در نقش آنها تا حدی است که حذف آن، زندگی را غیرممکن میسازد. اما در این میان دانشمندان علوم اجتماعی با نگرشی کنجکاوانه در جوامع به شناسایی این کنشها پرداخته و به مجموع عواملی پی بردهاند که آن را سرمایهاجتماعی نامیدهاند. مفهوم سرمایهاجتماعی دربر گیرنده مفاهیمی همچون اعتماد، همکاری و همیاری میان اعضای یکگروه یا یکجامعه است که نظام هدفمندی را شکل میدهند و آنها را در جهت دستیابی به هدفهای ارزشمند هدایت میکند. سرمایههای انسانی و اجتماعی، مهمترین منبع توسعه هر کشوری است و افزایش آسیبهای اجتماعی، نشاندهنده کاهش سرمایه اجتماعی است. افرادی که درگیر آسیبهای اجتماعی میشوند، نمیتوانند در چرخه توسعه کشور موثر و مفید باشند و درواقع گسترش آسیبهای اجتماعی، هردو سرمایه انسانی و اجتماعی را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
پناهبردن به وایبر، اینترنت، ماهواره و ... بهرغم حضور بسیاری از افراد در خانواده، بهدلیل احساس تنهایی آنهاست. میانگین صحبتهای حضوری و شفاهی خانوادهها درباره خودشان، نه مسائل روزمره و مربوط به دیگران، به 15 دقیقه در روز نیز نمیرسد.
موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران برنامهریزی و فعالیت در چندین بخش را برای بهبود وضع زندگي الزامی میداند و ميگويد: باید در حوزه سیاستگذاری، پیوستهای اجتماعی و فرهنگی و ارزیابی اجتماعی برنامهها ورود پیدا کرد. علاوهبر آن باید آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای مقابله با مشکلات نیز انجام شود. همچنین توسعه مراکز مشاوره و مددکاری اجتماعی، میتواند به حل این معضل کمک شایانی کند. وقتی در جامعهای آگاهی، اعتماد و مشارکت وجود نداشته باشد، پایههای حوزههای اجتماعی لرزان میشود. برای مدیریت طلاق باید بر افزایش سرمایه اجتماعی، رضایت اجتماعی و تقویت هویت فرهنگی تمرکز شود.
در گذشته، تعاملات میان مردم و خانوادهها و نقش بزرگان در مدیریت مسائل اجتماعی خانواده و محله، بسیار پررنگ بود؛ درحالیکه خانوادهها دیگر چنین نقشی ندارند و هویت محلهای نیز از بین رفته است؛ طبیعتا در چنین جوامعی، بهجای انسجام، شاهد ازهمگسیختگی، نارضایتی و فردگرایی هستیم و مسئولیت اجتماعی نیز در آن کمتر است. بسیاری از مؤلفههای اجتماعی در جامعه کمتر شده و عوارض آن در حوزه اجتماعی نمود میکند که طلاق یکی از خروجیهای آن است. طلاق معلول عوامل دیگری است و بخش اندک آن به مسائل اقتصادی برمیگردد. بیش از 55درصد دادخواستهای طلاق بهدلیل اعتیاد است؛ آیا در مبارزه با اعتیاد موفق بودهایم؟!
باید حوزه اجتماعی در ارتباط با سایر حوزههای اقتصاد، فرهنگ، آموزش، سیاست و... بهطور کامل در نظر گرفته شود. نقش جامعه و تصمیمگیریها را نمیتوان نفی کرد، اما باید در کنار آن، آموزشهای لازم به خانوادهها داده شود؛ در غیر این صورت با ادامه این روند، حوزه امنیت اجتماعی با گسترش آسیبهای اجتماعی درگیر خواهد شد و باید در نظر داشت که امنیت اجتماعی پایدار، با توسعه اجتماعی پایدار تحقق مییابد.