قاسم پورحسن استاد دانشگاه
نقد توأم با فكر و انديشه است. انسان برخوردار از تفكر، مواجهه صحيح با نقد ميكند بنابراین از آن، خرسند ميشود. درواقع نقد، دو خصوصيت دارد. آفرينش فكر و اصلاح. هيچ خردمند و جامعهخردمندي بياهتمام به نقد نيست. از اينرو نقد به معناي صحيح، مهمترين زايش و آفرينش هر انسان خردمند، از بسط و بالندگي انديشه است. اما جامعه مناسبت و مواجهه با نقد برقرار نكرده است. هراس ما در صورت نقد، ناشي از این است که به اهميت نقد، وارد نيستیم و به دستاوردهاي نقد، اطمینان نداريم. بعيد ميدانم هيچ انساني در سير انديشه خود نقد را غنيمت نداند. نقد نوعی كاميابی است و در پرتوي نقد است که متفكران ما، به عمل اصلاحگرانه اقدام میکنند. اینکه نقد را در زندگي بهکار ببندیم و از آن بهره بگيريم، بسيار بااهميت است و اینکه چه مواجههاي با نقد داشته باشيم؛ هر قدر که با نقد بيگانه باشیم بههمان میزان از خردمندي دور خواهیم بود. اقبال ما بهنقد، بنيان تفکر را نيرومند میسازد. بايد جامعه ما با نقد خو بگيرد و شيوه مناسباتمان براساس نقد شكل گيرد. نقد، ضعف و رنجوري را بههمراه ندارد و بهخودیخود قدرت است. درحقیقت فرد و جامعه بينقد، بيحيات است. فرد و جامعه با نقد در قلمرو تفكر و انديشهورزي قرار دارد. به همين دليل است كه بايد جامعه هراسان از نقد را بيانديشه و فراتر از آن، جامعه مرده دانست؛ چراکه پويايي، بالندگي و شكوفايي بيترديد در پرتو نقد حاصل خواهد شد. انديشه بدوننقد زايشي نخواهد داشت. هر انسان فرزانه از نقد خرسند خواهد بود؛ نقد، شيوه درستی براي آفرينش فكر و انديشه در راه درست خواهد بود.