[شهروند] ناپلئون بناپارت را باید مهمترین محصول انقلاب کبیر فرانسه به شمار آورد. تحولی مردمی و عظیم که همه ارکان قدرت را در یکی از قدیمیترین سرزمینهای قاره سبز به لرزه درآورد، اما موفق نشد اهداف رهبران و آرزوهای همه آنانی را که به این انقلاب بزرگ ایمان داشتند، برآورده سازد. بعد از اعدام لویی شانزدهم، برای سه سال «دولت کنوانسیون» افسار امور کشور را به دست گرفت و سپس انجمن گردانندگان معروف به «دایرکتوار» به قدرت رسید. بلاتکلیفی انقلابیون فرانسوی برای انتخاب یک مدل حکومتی مورد قبول همه اقشار جامعه، کار را به جایی رساند که سرانجام ناپلئون بناپارت، ژنرال ارتش فرانسه با انجام یک کودتا «دایرکتوار» را ساقط کرده و خود قدرت را به دست گرفت. ایمان فرانسویها به کاردانی این ژنرال شجاع ادامه کار را برای او آسان کرد. ارتش فرانسه در دوران ناپلئون پیروزی پشت پیروزی را تجربه کرد، هرچند که همیشه هم شانس با امپراتور همراه نبود.
حمله به روسیه، اشتباهی گزاف و غیرقابل بخشش
به گواه تاریخ ناپلئون بزرگترین اشتباه عمر خود را در عظیمترین جنگ زندگیاش یعنی حمله به روسیه مرتکب شد. 24 ژوئن 1812 میلادی ارتش نیم میلیون نفری ناپلئون به قصد فتح امپراتوری روسیه راهی سرزمین تزارها شد. ناپلون برخلاف سلف خود یعنی آدولف هیتلر، حتی موفق شد مسکو پایتخت افسانهای اسلاوها را فتح کند، اما فتحی که هیچ عایدی برای او نداشت. روسها قبل از رسیدن او شهر را ترک کرده، آذوقهها را با خود برده و مسکو را به آتش کشیده بودند. امپراتور جاهطلب فرانسه اکنون بر شهری حکم میراند که از استپهای خشک روسیه نیز بیحاصلتر بود. 5 دسامبر ١٨١٢ میلادی را باید روزی تلخ برای ناپلئون بناپارت به شمار آورد زیرا تصمیم گرفت عطای روسیه را به لقای آن ببخشد. در این روز امپراتور مقتدر فرانسه به فرماندهان خود دستور داد با هر آنچه از لشکرکشی بیسرانجام به روسیه باقی مانده است، راه مرزهای فرانسه را در پیش بگیرند.
چنگ زدن سلاطین اروپایی به اندوخته امپراتور
از ارتش نیم میلیون نفری ناپلئون هنگام بازگشت به فرانسه فقط کمی بیش از 30 هزار نفر باقی مانده بود و این ضعف از چشم دیگر سلاطین اروپایی دور نماند. یکسره کردن کار امپراتور جاهطلب فرانسه فرصتی بود که اروپاییان از دست ندادند و نهایتاً پروس، روسیه، اتریش، انگلستان، سوئد، اسپانیا و پرتغال با تشکیل یک ائتلاف نظامی بزرگ کار ناپلئون را در نبرد واترلو تمام کردند. پس از پایان افسانه ناپلئون، 210 سال پیش در چنین روزی، برابر ٩ ژوئن ١٨١٥ میلادی، گردهمایی نمایندگان قدرتهای اروپایی در شهر وین که به منظور تعیین تکلیف اروپای بعد از ناپلئون تشکیل شده بود، به کار خود پایان داد. در این گردهمایی بزرگ که در تاریخ به «کنگره وین» مشهور شد، قدرتهای اروپایی بر ترسیم مرزهای اروپا پس از ناپلئون به توافق رسیدند، اما آن چه در عمل اتفاق افتاد این بود که امپراتوری روسیه، انگلستان، اتریش و پروس (آلمان) متصرفات امپراتور فرانسه را بین خود تقسیم کردند.