ارتشـبد حسیـن فردوسـت، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
ایران و فراماسونری(3)
انتشار کتاب ٣ جلدی رائین ضربه سختی به فراماسونری ایران بود، زیرا اسامی بسیاری از آنها را افشا کرد. آیا رائین راساً این کار را کرد و یا به اشاره دستگاه خاصی؟ بعید به نظر میرسد که او راساً به این کار مبادرت کرده باشد و به احتمال قریب به یقین چاپ آن از افشاگریهای آمریکا بود. مسلماً منظور آمریکا نشان دادن نفوذ انگلیس در دستگاه حکومتی ایران بود تا هم بدنامیها و کاسه کوزههای گذشته را سر فراماسونری و انگلیسیها بشکند و هم به تدریج تیپ قدیمی انگلیسی دولتمردان را منزوی کند و راه را برای قبضه مشاغل توسط تیپ جدید آمریکایی باز کند. پس از این ماجرا، فراماسونها فشار آوردند و به ساواک دستور داده شد که کتابفروشیها مجاز به فروش جلد سوم نیستند و ٢ جلد قبلی هم حتیالامکان به وسیله ساواک جمعآوری شود. این کار عملی نبود و افراد علاقهمند هر ٣ جلد را داشتند. به علاوه ساواک نیز که تا حد زیادی سیاست آمریکا را دنبال میکرد تمایل جدی به این کار نداشت. معهذا، از ادامه کار رائین و انتشار جلدهای بعدی جلوگیری شد. پس از چندی لیستی به فرم پلیکپی و در تیراژ زیاد منتشر شد که در آن نام فراماسونهای آمریکایی درج شده بود. البته تعداد اینها به مراتب کمتر از فراماسونهای انگلیسی بود و تا حدی که به خاطر دارم بین 80 تا 100 نفر بودند که همه مشاغل مهم و حساس داشتند، در حالی که رقم فراماسونهای انگلیسی تصور میکنم به 2هزار نفر میرسید. یکی دیگر از فرقههایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال میشد، بهائیت بود. شعبه مربوطه بولتنهای نوبهای (سه ماهه) تنظیم میکرد که یک نسخه از آن از طریق دفتر من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطلاع محمدرضا میرسید. این بولتن مفصلتر از بولتن فراماسونری بود، اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت به خصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان میداد. اصولاً رضاخان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت، تا حدی که اسدالله صنیعی را، که یک بهایی طراز اول بود، آجودان مخصوص محمدرضا کرد. صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلی منصور و به خصوص هویدا به وزارت جنگ و وزارت خواربار رسید. ولی نفوذ اصلی بهائیت در دوران عبدالکریم ایادی بود. ایادی از خانواده طراز اول بهائیت بود. او به این دلیل نام فامیل «ایادی» داشت که پدرش از «ایادی امرالله»، یعنی چند نفر خواص اطراف عباس افندی بود.