[ حمید رضا خالدی ] مسئولان چند سالی است که خبر از کاهش آمار دانشجویان در دانشگاههای می دهند. این درحالی است که تا دو دهه قبل، فتح صندلی های دانشگاهی رویایی به غایت سخت برای دانش آموزان بود. رویایی که برای دستیابی به آن باید مرارتهای زیادی را تحمل میکردند. حالا اما کار به جایی رسیده که وزارت علوم رسما خبر از کاهش 3/1 میلیون نفری دانشجویان داده است. موضوعی که به اعتقاد کارشناسان به تغییر ذائقه دانش آموزان و واقع گرا شدن جوانان و نوجوانان بر می گردد.
چند سالی است که ورق برگشته و دیگر خبری از رقابتهای سنگین کنکوری ها نیست و برعکس، هر سال آمارهای جدیدی از خالی ماندن تعدادی از صندلیهای دانشگاهی منتشر می شود. حداقل از اواخر دهه ۸۰ به این سو میتوان چنین اخباری را در رسانهها یافت که ظرفیت دانشگاهها بیشتر از تعداد داوطلبان است. در همین رابطه، اسفند سال ۱۳۸۹، ایرنا در گزارشی به نقل از حسین توکلی، مشاور اجرایی وقت سازمان سنجش نوشت که ظرفیت دانشگاهها، موسسهها و مراکز آموزش عالی در ایران «به مراتب» بیشتر از تعداد داوطلبان شرکت در آزمونهای سراسری است.
از سویی در این سالها، شرایط به گونهای پیش رفت که در نهایت در سال ۱۴۰۱، آمارها کاهش حدود یک میلیون نفری تعداد دانشجویان را در طول چهار سال نشان دادند. سال 1402 نیز روزنامه جوان در این مورد نوشت: «در حالی که جمعیت دانشجویی در سال تحصیلی ۹۶- ۹۵، چهار میلیون و ۷۳ هزار و ۸۲۷ نفر بود، در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ به سه میلیون و ۱۷۳ هزار و ۷۷۹ کاهش یافته است و این روند کاهشی همچنان ادامه دارد.» حالا اما آمار کاهشی دانشجویان به بیش از 3/1 میلیون نفر رسیده است. به زبان ساده می توان گفت که آمار دانشجویان نسبت به یکی – دو سال قبل نصف شده است.
از کاهش علاقه تا بیزاری
در این میان هر چند یکی از دلایل این موضوع را میتوان کاهش جمعیت جوان کشور دانست اما به نظر میرسد بسیاری از نوجوانان امروزی یا همان دهه هشتادیها، دیگر علاقه چندانی به ورود به دانشگاه ندارند.
موضوعی که به اعتقاد کارشناسان، بیکاری فارغالتحصیلان بی شک یکی از عوامل مهم آن است. سالهاست که دادههای مرکز آمار نشان میدهد، حدود ۴۰ درصد از جامعه بیکار کشور را این گروه تشکیل میدهند. در واقع تحصیلات دانشگاهی برای بسیاری از متولدان دهههای ۶۰ و ۷۰، به تضمینی برای یافتن شعل تبدیل نشد. نه فرصت شغلی مناسبی برای آنها وجود داشت و نه کیفیت آموزش در دانشگاهها به گونهای بود که همه فارغالتحصیلان مهارت کار داشته باشند و بتوانند شغلی متناسب با مدرک خود پیدا کنند.
در نتیجه همین شرایط، بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاهی شاغل هم، یا در زمینهای غیر از رشته تحصیلی خود کار میکنند یا نتوانستهاند به درآمدی متناسب با هزینههای زندگی خود دست پیدا کنند. شاید بتواند آمار بالای مهاجرت تحصیلکردگان و متخصصان را نیز نشانهای از این واقعیت دانست که آنها از شرایط کار و زندگی خود راضی نیستند.
و باز هم مرفهین بی درد!
این آمار اما موید نکات قابل تامل دیگری نیز هست. عدالت آموزشی یکی از همین موارد است. در همین زمینه واحدی، معاون وقت آموزشی وزارت علوم در پاسخ به سوال یکی از خبر نگاران در خصوص میزان محقق شدن عدالت آموزشی در وزارت علوم و نظام آموزش عالی کشور و آمار اخیر موسسه پژوهش و فناوری آموزش عالی مبنی بر سلطه ۵۰ درصدی مرفهین بر صندلی دانشگاهها گفت: درباره آمار ۵۰ درصد صندلیهای دانشگاهها در اختیار دهکهای بالای جامعه باید بگویم که این آمار کمی کلی است. نمیتوانم به طور قطعی صحت آن را تأیید کنم، زیرا نیازمند بررسی دقیقتر و عمیقتر در این زمینه است.
از مهاجرت تا بیکاری
کاهش نرخ جمعیت، نبود تضمین شغلی، هزینههای بالا به خصوص در دانشگاههای غیر دولتی، مهاجرت، سد بزرگ کنکور که هر ساله تعدادی از دانش آموزان از آن عبور نمیکنند و کثرت واحدهای دانشگاهی از علتهای عمده خالی ماندن صندلیهای دانشگاه است. ارائه راهکار برای حل این چالش نیازمند نگاهی بسیار عمیق، دقیق است و باید از جهات مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد. اما به طور کلی تضمین شغل متناسب با هر رشته تحصیلی، کم کردن واحدهای دانشگاهی واختصاص دادن بودجهای که صرف چرخاندن این واحدها میشود به بالا بردن کیفیت دانشگاهها، حمایت از نخبگان و تامین هزینههای مالی آنها برای جلوگیری از مهاجرت میتواند کارساز باشد.
مریم السادات طیرانی، استاد دانشگاه و کارشناس آموزشی اما معتقد است مهمترین دلیل کاهش این آمار را باید در بخش های اقتصادی و اجتماعی جامعه جستجو کرد. وی در گفت و گو با «شهروند» در این زمینه می گوید: واقعیت این است که دانشگاه های ما فقط محلی برای اندوختن علوم تئوری هستند و تنها در برخی رشته ها مانند هنر، دانشجویان می توانند در حین تحصیل کسب مهارت عملی هم داشته باشند. پس مدرک گرایی بدون مهارت در برخی از رشته های انسانی و حتی فنی باعث بیانگیزگی دانشجویان شده است.
رئیس کارگروه آموزش و پرورش اتاق اندیشه ورزی استانداری خراسان رضوی ادامه می دهد: از سویی آمارهای رسمی ما نشان می دهد که بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی ما، بسیار بیشتر از میانگین جامعه است. این نکته بسیار مهمی است. الان خیلی از مشاغلی که نیاز به تحصیلات دانشگاهی دارند، درآمدشان به مراتب بسیار پایین تراز مشاغل آزاد و کاسب ها هستند. مثلا من الان دانش آموزی را می شناسم که در مقطع دهم و در رشته فنی حرفه ای تحصیل می کند. وی به گفته والدینش، بعدازظهرها سرکار می رود و روزانه به طور متوسط 3 میلیون تومان درآمد دارد. خب معلوم است که نه این دانش آموز و نه حتی والدین وی دیگر اصراری نداشته باشند که فرزندشان در دانشگاه تحصیل کند. فقط تعداد کمی از رشته ها هستند که می توانند برای دانش آموختگان خود، درآمد مکفی و خوبی به همراه بیاورند که آنها نیز تعداد کمی از دانشجویان را شامل می شوند.
طیرانی رشد سریع مهارت های آموزشی آنلاین و آزاد را دلیل دیگری برای روی گردانی از دانشگاه عنوان کرده و میگوید: همانطور که می دانید الان دوره های آموزشی مهارتی بسیاری در کشور برگزار می شود که با اقبال خوبی از سوی جوانان همراه است. این دوره ها هم بسیار کوتاهتر از دورههای رشته های دانشگاهی است و هم هزینه های آنها در مجموع کمتر از هزینه های چند سال تحصیل دانشگاهی است. بدیهی است که جوانان تمایل بیشتری د اشته باشند که در این دوره ها شرکت کرده و کسب مهارت کنند تا اینکه بخواهند وارد دانشگاه شوند و در رشته ای تحصیل کنند که نه مهارت عملی آن را یاد می گیرند و نه بازار کاری دارند!
دلیلی بهنام تغییر ذائقه
وی با اشاره به افزایش مهاجرت نخبگان نیز به عنوان عامل دیگری در این زمینه یاد کرده و می گوید: برکسی پوشیده نیست که طی چند سال گذشته آمار مهاجرت دانش آموزان نخبه به خارج از کشور روز به روز افزایش پیدا کرده است. در چنین شرایطی طبیعی است که بخشی از دانش آموزان که باید وارد دانشگاه می شدند سر از دانشگاه های خارجی در می آورند.
این کارشناس آموزشی تغییر رویکرد جامعه و خانوادهها را نیز از جمله دیگر عوامل موثر در کاهش آمار ورودی دانشگاه ها دانسته و می گوید: در دهه های 60 و 70 ، تاکید بیشتر روی مدرک گرایی بود اما برای نسل 80 به بعد بیش از مدرک، استقلال مالی و کسب تجربه مهم است. آنها بر اساس مشاهدات خود استدلال می کنند که چه فایده دارد که من چندین سال از عمرم را صرف دانشگاه کنم و بعد بیکار بمانم؟ پس با همین رویکرد ترجیح می دهد که به دنبال بازار کار و کسب مهارت باشد تا اینکه بخواهد وارد دانشگاه شود. یکی دو هفته قبل از بچه های یک کلاس از مدرسه ای در شمال شهر، سوال کردم که کدامیک از شما تمایل دارید که وقتی وارد مقطع دهم شدید، رشته های فنی حرفه ای را انتخاب کنید؟ آنجا بود که در کمال شگفتی دیدم که از بین 37 دانش آموز 34 نفر تمایل داشتند که به فنی حرفه ای بروند. در حالیکه اگر 3-4 سال قبل این سوال را می پرسیدیم، فکر نمی کنم 3-4 نفر بیشتر تمایل داشتند که وارد رشته های فنی حرفه ای شوند. البته این خیلی خوب است. اینکه دانش آموزان ما در رشته هایی تحصیل کنند که به درد جامعه بخورد و سریعتر وارد بازار کار شوند. وی می افزاید: نکته بعدی کاهش آمار دانش آموزی است. براساس مطالعات انجام شده ما در سال 1407 و 1410، با کاهش معناداری در مورد آمار دانش آموزان مواجهیم که در نهایت موجب کاهش آمار دانشجویان هم خواهد شد.
طیرانی با هشدار نسبت حضور بی رونق دانشجویان در دانشگاه ها و تبعات آن میگوید: وقتی دانش آموزان طبقه کم بضاعت جامعه کمتر تمایل داشته باشند که وارد دانشگاه شوند این باعث ایجاد یک شکاف طبقاتی قابل تامل و البته خطرناک خواهد شد. این استاد دانشگاه می گوید: برنامهریزیان و مسئولان باید به این نتیجه برسند که نگاهشان به این سمت برود که کیفیت آموزش در دانشگاه های ما را ارتقاء دهند وگرنه کم کم تمام صندلیهای دانشگاهی ما خالی از دانشجو خواهد شد!ضمن آنکه هر چه تحصیلات آکادمیک ما کمتر شود ما شاهد افت نوآوری و ناکارآمدی اداری و کاهش قدرت رقابت جهانی، تضعیف فرهنگ پژوهش و... خواهیم بود که بسیار مهم هستند.
تحلیل تاریخی یک فرایند
به اعتقاد کارشناسان دلایل فرار دانش آموزان از دانشگاه را می توان به طور خلاصه در یک بررسی سیر تاریخی تحلیل و واشکافی کرد. با نگاهی به تاریخچه آموزش عالی کشور متوجه میشویم که فعالیت آموزش عالی در ایران در ابتدا با ۱۰۰ هزار دانشجو آغاز شد. پس از انقلاب اسلامی، گسترش آموزش عالی همواره در دستور کار قرار داشته است و امروز بر اساس آخرین آمار، تعداد دانشجویان در حال تحصیل به ۳ میلیون و ۱۱۸ هزار نفر و تعداد اعضای هیأت علمی در تمامی زیرنظامها به بیش از ۶۰ هزار نفر رسیده است این در حالی است ما ۲۳۱۲ واحد دانشگاهی در سراسر کشور داریم. با نگاهی به موضوع مورد برسی یعنی کاهش داوطلبان و صندلیهای خالی دانشگاه به علتهای مختلفی برخورد میکنیم که از جمله این علتها میتوان به تحولات جمعیتی اشاره کرد، کاهش نرخ جمعیت و پیری روزافزون جامعه به طور مستقیم بر تعداد جوانانی که وارد بازار تحصیلات عالی میشوند تاثیرمیگذارد. همچنین، افزایش هزینههای تحصیل و شهریههای دانشگاهی، به ویژه در دانشگاههای خصوصی، باعث شده که بسیاری از داوطلبان به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینهها، از ادامه تحصیل در مؤسسات عالی منصرف شوند. در کنار اینها، مسئله مهاجرت تحصیلی و شغلی نیز به شدت تأثیرگذار است؛ چرا که بسیاری از جوانان به دنبال فرصتهای بهتر در کشورهای دیگر هستند و ترجیح میدهند تحصیلات خود را در خارج از کشور دنبال کنند. ز سوی دیگر، یکی دیگر از دلایل عمده کاهش تعداد داوطلبان، عدم تطابق میان رشتههای دانشگاهی و نیازهای واقعی بازار کار است. بسیاری از جوانان، به ویژه در رشتههای غیر فنی، از آینده شغلی خود نگرانی دارند و میدانند که بازار کار بهطور فزایندهای به دنبال مهارتها و تخصصهایی است که دانشگاهها به آن توجهی ندارند. در همین راستا، نارضایتی از کیفیت آموزش و امکانات ناکافی دانشگاهها نیز نقش مهمی در کاهش علاقه به تحصیل دانشگاهی ایفا میکند.