[ مریم رضاخواه] در دل کویر خشک یزد، جایی که آفتاب سوزان و بادهای گرم روزگار را سخت میکنند، خانهای کوچک و گرم به نام «خانه هلال صدف» قرار دارد؛ جایی که نور مهربانی و امید از درون دیوارهایش میتابد. این خانه، یادبودی است از دختری جوان به نام صدف که زندگی را زود ترک کرد، اما روح او در اینجا زنده مانده است .صدف هنوز هست. نه در اتاقی از خانه پدری، نه در قاب عکسی روی دیوار، بلکه در خانهای ساده در دل یکی از روستاهای یزد که نامش را با عشق فریاد میزند: خانه هلال صدف.اینجا نه فقط بیماری درمان میشود، بلکه دلهایی تسکین میگیرند. جایی که دیوارهایش با اشک بالا رفت، اما حالا با لبخند استوار مانده. قصه این خانه، با یک مرگ شروع شد؛ با غروبی بیصدا که دختری ۲۷ ساله بیخداحافظی پر کشید. اما پدر و مادرش، بهجای آنکه در سوگ بمانند، تصمیم گرفتند مشعل امیدی بیفروزند که تا سالها در دل دیگران روشن بماند.
دکتر سید علی حسینی و دکتر زهره فاضل، پزشک هستند. کسانی که نام دخترشان را نه روی سنگی در گورستان، که بر سردر خانهای برای مردم حک کردند. خانهای که حالا هر هفته میزبان پزشکانی است؛ برای درمان بیچشمداشت و نجات بیمنت. پزشکان متخصص از راه میرسند، در این فضای ساده و صمیمی، دست به دست هم میدهند تا درد و رنج روستاییان را تسکین دهند و دلهایی را که در این منطقه دورافتاده به امید درمان میتپد، آرام کنند. خانهای که نه فقط درمانگاه است، بلکه مأمنی است برای دلهای خسته و نشانهای از عشق بیپایان یک پدر.
اینجا پزشکان نه برای درآمد، که برای ادای دین میآیند و پشت این خانه، پدر و مادری ایستاده اند که دخترشان را در ۲۷سالگی از دست دادند و تصمیم گرفتند به جای آنکه در غم بمانند، دردی را درمان کنند.
ماجرای این خانه، روایت مردی است که دردش را به درمان دیگران بخشید. سید علی حسینی، پدر صدف، پزشک و چهرهای شناختهشده در جامعه پزشکی، در گفتوگو با «شهروند» از روزی میگوید که زندگیاش زیر و رو شد.
«صدف دخترم بود. ۲۷ سالش بود. یک شب در خانه یکی از دوستانش حالش بد شد. من مأموریت بودم. به خواهرش گفته بود نگران نباشید، چیزی نیست، به بابا و مامان هم نگید. ولی نصف شب حالش وخیم شد. اورژانس رسید، بردنش بیمارستان لقمان. بعد از چند ساعت به کما رفت. بعد از سه روز هم فوت کرد.»
صدف رفت، بیهیچ خداحافظی. اما پدرش، که هنوز هم وقتی اسم دختر را میبرد صدایش آرام میشود، به همراه همسرش تصمیم گرفت یاد او را زنده نگه دارند؛ نه با سنگی سرد، که با ساختمانی گرم از حضور آدمها.
«بعد از فوت صدف، یه مدتی فقط مات و مبهوت بودیم. ولی یک روز با خودم گفتم باید کاری بکنم؛ چیزی بسازم که اسم صدف زنده بماند و مردم هم از آن بهره ببرند. یک خانهباغ در همت آباد یکی از روستاهای اشکذر یزد داشتیم؛ زادگاه پدری ام هست. به همراه همسرم در اختیار جمعیت هلالاحمر گذاشتیم. با کمک دوستان و همکاران و هلال احمر آنجا شد خانه هلال صدف.»
خانهای که حالا به محلی برای ارائه خدمات درمانی رایگان تبدیل شده. خانهای که هر پنجشنبه و جمعه، گروهی از پزشکان متخصص و فوقتخصص از شهرهای مختلف کشور به آنجا میآیند و بیماران نیازمند را رایگان ویزیت میکنند. تجهیزات این خانه هلال نیز توسط دکتر فاضل و همسرش تهیه شد اما برخی امکانات نیز توسط جمعیت هلال احمر در اختیار این خانواده قرار گرفت.
«بیش از ۱۴ پزشک داریم؛ از فوقتخصص قلب و گوارش گرفته تا نوزادان و سرطان. متخصص زنان و داخلی و گوش و حلق و بینی و اورولوژی هم هستند. بیشتر این تیم پزشکی از دوستان و اقوام خودم هستند با علاقه می آیند. برنامهریزی میکنیم. هر هفته به مردم اطلاع میدهیم که مثلاً این هفته چه متخصصهایی حضور دارند.»
اما ماجرا فقط به ویزیت ختم نمیشود. برای تأمین دارو هم فکر شده است. خانه هلال صدف با دو داروخانه در منطقه قرارداد دارد؛ اگر بیماری توان خرید دارو را نداشته باشد، بینام و نشان، و بیاینکه غرورش خدشهدار شود، دارویش را به رایگان دریافت میکند.
«برای اینکه حرمت مریض حفظ بشود، هماهنگ کردیم که وقتی به داروخانه مراجعه میکند، با کد مخصوص دارو را تحویل می گیرد بدون اینکه پولی پرداخت کند. خوشبختانه خانوادههای خیلی بیبضاعت در آن منطقه کم داریم، ولی کسانی هم که توان پرداخت هزینه هایشان را ندارند درمان می شوند. همچنین در صورت لزوم، بیماران را به بیمارستان های تخصصی دانشگاه علوم پزشکی یزد ارجاع می دهیم تا ادامه اقدامات تشخیصی و درمانی بیمارانی که مشکلات حادتری دارند، در آن بیمارستان ها پیگیری شود. »
روستای محل استقرار خانه هلال، نزدیک به همتآباد است و اطرافش چندین روستای دیگر هم با فاصله یک تا دو کیلومتر قرار دارند. مردم این منطقه حالا میدانند که برای درمان، دیگر نیازی نیست مسافتهای طولانی بروند.
«ما در گروههای محلی اطلاعرسانی میکنیم. مریضها ثبتنام میکنند و نوبت میگیرند. یک مسئول روابط عمومی داریم که هماهنگی با پزشک ها را انجام میدهد. مثلاً تماس میگیرد و می پرسد کدام یک از پزشکان در خانه هلال صدف می تواند حضور پیدا کند تا به مردم روستا اطلاع رسانی کند.» در ادامه مسیر، وقتی مدرسهای قدیمی در روستا تخلیه شد، دکتر حسینی آن را از آموزش و پرورش خرید و با هزینه شخصی بازسازی کرد. حالا خانه هلال به آن ساختمان منتقل شده و فضای مناسبتری برای خدمترسانی دارد.
« آن خانهباغ، با اینکه بزرگ بود، ولی برای کار درمانی و رفتوآمد مردم خیلی مناسب نبود. مدرسه قدیمی را کامل بازسازی کردیم. حالا همه خدمات در این محل ارائه میشود. خدا را شکر هر هفته پزشکان می آیند، و مردم هم راضی هستند.»
خانه هلال صدف حالا به الگویی از مشارکت مردم و پزشکان برای خدمات سلامت رایگان تبدیل شده است؛ نمونهای از اینکه چطور میشود غم شخصی را به خیر جمعی تبدیل کرد. وقتی از دکتر حسینی میپرسیم انگیزهاش برای ادامه کار چیست، پاسخ میدهد:
«هیچی جای صدف را نمیگیرد. اما وقتی میبینم یک پدر با خیال راحت بچهش را برای معاینه پزشکی به خانه هلال می آورد، یا یک مادر نگران نیست که پول دارو نداره، حس میکنم صدف هنوز هست. در همین
اتاق ها، بین همین آدمها. این خانه، برای دخترمه. اسمش روش هست: خانه هلال صدف.»
دکتر سید علی حسینی، مؤسس خانه هلال صدف، با نگاهی نگران اما امیدوار از وضعیت بهداشت و درمان در مناطق کمبرخوردار سخن میگوید. او باور دارد که مراکزی مانند خانه هلال صدف میتوانند در کاهش آلام مردم، بهویژه در شهرستانهایی چون اشکذر، نقشی کلیدی ایفا کنند.
او با تأکید بر لزوم توسعه چنین مراکزی در سراسر کشور، به یکی از اصلیترین مشکلات نظام درمانی ایران اشاره میکند: هزینههای بالای درمان. «بار سنگین هزینههای پزشکی، بهویژه در مناطق محروم، کمر بسیاری از خانوادهها را خم کرده. در حالی که با یک تشخیص بهموقع، میتوان از پیشرفت بیماریها جلوگیری کرد و هزینهها را کاهش داد.»
دکتر حسینی بر این باور است که وجود خانههای هلال، چه با حمایت خیران و چه با سرمایهگذاریهای دولتی، میتواند مسیر دسترسی مردم به پزشکان متخصص را هموار کند. او میگوید: «اگر مردم این مناطق بتوانند بهصورت منظم توسط پزشکان ویزیت شوند، دیگر نیازی نیست منتظر بمانند تا بیماریشان به مرحلهای برسد که کاری از دست کسی برنیاید. با تشخیص زودهنگام، هم مراجعه به مراکز تخصصی آسانتر میشود و هم هزینههای درمانی به طرز چشمگیری کاهش مییابد.»
او با لحنی محکم ادامه میدهد: «در مورد بیماریهایی مثل سرطان یا دیگر بیماریهای صعبالعلاج، زمان همهچیز است. اگر در مراحل اولیه تشخیص داده شوند، خانوادهها کمتر تحت فشار مالی، عاطفی و اجتماعی قرار میگیرند. این یعنی هم جان بیمار حفظ میشود و هم منابع ملی هدر نمیرود.»
دکتر حسینی به چشماندازی روشن اشاره میکند؛ جایی که خانههای هلال نهتنها در اشکذر، بلکه در دل تمام روستاها و شهرهای کوچک ایران حضور فعال دارند. او میگوید: «اگر بتوانیم مراکزی کوچک اما مجهز با حضور پزشکان متخصص در جایجای کشور راهاندازی کنیم، نهتنها بار هزینههای درمانی روی دوش مردم سبکتر میشود، بلکه دولت هم فرصت مییابد تا بودجه بیشتری را صرف گسترش بیمههای درمانی و ارتقای زیرساختهای بهداشتی مناطق محروم کند.»
در پایان، دکتر حسینی امیدوارانه خطاب به مسئولان وزارت بهداشت، خیران حوزه سلامت و جامعه پزشکی کشور میگوید: «این مسیر، راه نجات است؛ هم برای مردم و هم برای نظام سلامت کشور. امیدوارم همه ما، با همدلی و برنامهریزی، گامی مؤثر در جهت تحقق این آرمان برداریم.»