شماره ۳۳۶۱ | سه‌شنبه 6 خرداد 1404
صفحه را ببند
خاطرات الرجال

ارتشـبد حسیـن فردوسـت، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور می‌کنیم.

ایران و فراماسونری
فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار می‌کرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فراماسون بودند و آن مقام به آن‌ها داده می‌شد و یا پس از اشتغال فراماسون می‌شدند. پس، در ایران مهم‌ترین تشکیلات سیاسی اداره‌ کننده کشور تا مدت‌ها همین تشکیلات فرماسونری بود که اشرافیت و خانواده‌های صاحب مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگلستان را پیاده می‌کرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تشکیل یک لُژ فراماسونری به نام «لُژ پهلوی» را داد، که فردی به نام جواهری در رأس آن قرار داشت و ارنست پرون در این لُژ فعال و همه‌کاره بود و رابط محمدرضا با لُژ محسوب می‌شد. قبلاً گفتم که پرون یک بار من را به ملاقات جواهری برد و می‌خواست من را به عضویت لُژ درآورد، ولی من تمایل نشان ندادم. بدنامی و سوءشهرت فرماسونری در ایران سبب می‌شد که رابطه محمدرضا با آن به شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسون‌ها حمایت می‌کرد و در جریان کار آن‌ها قرار داشت و آن‌ها نیز به شدت به سلطنت او علاقه‌مند و وفادار بودند. گفتم که پس از 28 مرداد32، به تدریج یک تیپ جدید آمریکایی در مقامات مملکتی پدیدار شد. این تیپ آمریکایی نظر خوشی به فراماسون‌های قدیمی و کهنه‌کار و تیپ انگلیسی نداشت. آن‌ها برای خود فرهنگ خاصی داشتند و در محافل و مجامع خودشان جمع می‌شدند. محمدرضا هر دو تیپ را تأیید می‌کرد و سعی می‌کرد با همه آن‌ها روابط حسنه داشته باشد و برای شریف امامی، رئیس فراماسونری، احترام زیادی قائل بود. آمریکایی‌ها از همان آغاز که ساواک را ایجاد کردند، خواستند که کلیه سازمان‌های سیاسی و غیرسیاسی و سازمان‌های بین‌المللی که در ایران شعبه دارند، در اداره کل سوم بررسی شود. این نظر آن‌ها هم شامل فراماسونری می‌شد و هم شامل بهائیت. مستشار آمریکایی اداره کل سوم روی این بررسی نظارت می‌کرد و در واقع اطلاعات دست اول را خودش به «سیا» انتقال می‌داد. به این ترتیب، آمریکایی‌ها توانستند از همان سال 1336 تشکیلات فراماسونری ایران را بشناسند و روی آن کار کنند. در اداره کل سوم یک شعبه به امور فراماسونری و چند جمعیت دیگر می‌پرداخت.

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  38