[ راضیه زرگری] دونالد ترامپ طبق معمول با تهدیدهای همیشگیاش، سعی دارد واقعیت تلخی را که خودش خلق کرده و دارد بر سرش آوار میشود، دور کند. او میتواند مهاجران را در اردوگاههای کار اجباری خارجی حبس کند، شرکتهای حقوقی درجه یک را وادار به کار وکالتی رایگان کند و به سادگی «سازمان ملی موقوفه علوم انسانی» را محو کند، اما نمیتواند آسیبی را که به اقتصاد آمریکا زده، جبران کند. سیدنی برومنتال، در مقاله ای در گاردین با این عنوان که رئیس جمهور آمریکا در حال ایجاد آشوبی است که ضربه مهلکی به اقتصاد آمریکا می زند، نوشت:ترامپ میتواند «سازمان هواشناسی ملی» آمریکا را کوچک کند، اما نمیتواند جلوی طوفانی را که خودش به راه انداخته بگیرد. او دارد همنوبا گردباد خودش فریاد می کشد و ناسزا میگوید. به عقیده نویسنده گاردین، مهم نیست که چقدر بعد از مهلت ۹۰ روزه نفسگیر ترامپ، تعرفههای سختگیرانه را کاهش داده، به هر حال سرعت آسیبرسانی او در این سیاست های اقتصادی همچنان در حال افزایش است و این اشتباهی نیست که بتوان آن را اصلاح کرد. فرصت دوبارهای وجود ندارد. زیرا خرابکاری های ترامپ در اقتصاد،بازی گلف در یکی از باشگاههایش نیست که بینهایت فرصت مجدد داشته باشد و در نهایت قهرمان اعلام شود.
تعرفهها افزایش قیمتهایی هستند که به مصرفکنندگان منتقل میشوند
وقتی مدیرعامل والمارت اعلام کرد که قیمتها در نتیجه تعرفههای ترامپ باید افزایش یابد، ترامپ هشدار داد: «بین والمارت و چین خودشان باید تکلیف تعرفه ها را مشخص کنند و هیچ هزینهای از مشتریان دریافت نکنند.» ترامپ به دروغ اصرار داشته که تعرفهها بر واردکنندگان خارجی وضع میشوند. اما والمارت این واقعیت غیرقابل انکار را نشان داد که تعرفهها افزایش قیمتهایی هستند که به مصرفکنندگان منتقل میشوند. آنها نوعی مالیات هستند. ترامپ از نشانههای اولیه تورم مجدد و افزایش قیمتهایی که در راه است، خشمگین است. واکنش طبیعی او، البته، تلاشی برای ارعاب محسوب می شود.
به خاطر ترامپ خفه شوید و سر کیسه را شل کنید
با این ادله نویسنده ادامه داده است که تعرفهها نوعی باجگیری هستند که از طریق آن ترامپ میتواند کنترل خود را بر شرکتهایی اعمال کند که باید در برابر او کرنش کرده و التماس کنند و در ازای آن، شاید، مبالغی را به کمیته اقدام سیاسی شخصی او پرداخت کنند.یا اینکه مبالغی را به حساب های مختلف او مثل شرکت کریپتو و طرح میمکوین او واریز کنند. طبق تفکرات آرزومندانهاش، کسبوکارها باید «تعرفهها را بپردازند» تا دروغ او را پنهان کرده و محبوبیت خود را حفظ کنند. به خاطر او، خفه شوید و «بپردازید». ترامپ در واقع با سود خالص شرکتها در جنگ است. او میتواند همه مردم را برای مدتی فریب دهد و برخی از مردم را برای همیشه، اما هرگز نمیتواند بازار اوراق قرضه را فریب دهد. هنگامی که مؤسسه رتبهبندی مودیز رتبه اعتباری ایالات متحده را کاهش داد، کاخ سفید ترامپ بیانیهای صادر کرد و به «اعتبار» مودیز حمله کرد و در عین حال «افتضاح بایدن» را مقصر آن دانست.
ترامپ تنها در صد روز اول خود، ۵۸۰ بار بایدن را تحقیر کرد
به هر حال، مقصر دانستن بایدن نتوانسته است نظر عمومی را جلب کند. در یک نظرسنجی در اوایل آوریل که توسط CBS News/YouGov انجام شد، تنها ۲۱ درصد از آمریکاییها وضعیت اقتصادی را به سیاستهای بایدن نسبت دادند. طبق گزارش NBC News، ترامپ تنها در صد روز اول ریاست جمهوری خود، حداقل ۵۸۰ بار بایدن را تحقیر کرد. ترامپ به دنبال این بود که او را قربانی سیاستهای خود کند. اما مردم مطمئن هستند که ترامپ و نه هیچکس دیگری مالک اقتصاد است، زیرا او به شدت تلاش میکند تا اقتصاد را به نقطه ای بازگرداند که بایدن با کاهش تورم و نرخ بهره به او تحویل داد.
تقریباً ۹۰ درصد از کسبوکارهای کوچک آمریکایی به کالاهای وارداتی متکی هستند
حتی اگر ترامپ پس از توقف ۹۰ روزه تعرفهها، آنها را به نصف کاهش دهد، نتیجه برای کسبوکارهای کوچک، مزارع خانوادگی و بسیاری از شرکتهای بزرگ ویرانگر خواهد بود. تقریباً ۹۰ درصد از کسبوکارهای کوچک آمریکایی به کالاهای وارداتی متکی هستند. بر اساس اعلام وزارت کشاورزی ایالات متحده، بیش از ۲۰ درصد از بخش کشاورزی ایالات متحده به صادرات محصولات خود وابسته است. تولیدکنندگان آمریکایی برای بیش از ۲۰ درصد از ماشینآلات، محصولات و قطعات به واردات متکی هستند. طبق گزارش میزگرد تجاری (Business Roundtable)، بیش از ۴۱ میلیون شغل آمریکایی، یعنی از هر پنج شغل، یک شغل به واردات و صادرات مرتبط است.
زنجیره تامین به شدت مختل شده است. در ۹ می، به مدت ۱۲ ساعت، هیچ کشتی باری - هیچ - حتی یک کشتی از چین به سمت بنادر لس آنجلس و لانگ بیچ، دو بندر اصلی ایالات متحده برای کالاهای وارداتی آسیایی، حرکت نکرد. صنعت حمل و نقل کامیونی با بیش از ۹۰۶ میلیارد دلار گردش مالی، که سرانجام پس از اختلالات ناشی از کووید به ثبات رسیده بود، با شوک دیگری روبرو است. تیتر یکی از گزارشهای رویترز میگوید: «جنگ تجاری ترامپ امید برای بهبود صنعت حمل و نقل کامیونی ایالات متحده در سال ۲۰۲۵ را از بین میبرد.»
کسب و کارهای خرد و کلان آمریکایی به حالت تعلیق درآمده
این عامل بی ثباتی که توسط ترامپ معرفی شد، تمام برنامهریزیها را متوقف کرده است. شرکتهای خودروسازی از ارائه هرگونه راهنمایی به سرمایهگذاران دست کشیدهاند. درآمدهای آنها در حال سقوط و تامین کنندگان آنها در هرج و مرج به سر میبرند. هیچکس نمیتواند به طور قابل پیشبینی تولید کند، سفارش بگیرد یا نیرو استخدام کند ؛ بنابراین، کسبوکارها در حالت تعلیق به سر میبرند. چشمانداز کاهش سرعت اقتصادی، قیمت نفت را تا حدی کاهش داده که به زودی حفاری سودآور نخواهد بود. خردهفروشان نمیدانند چگونه کالاها را قیمتگذاری کنند، چگونه قیمت ها را افزایش دهند تا حاشیههای سود اغلب بسیار ناچیز خود را حفظ کنند. آنها با دوراهی ترسناکی روبرو هستند: یا قیمتها را به حدی بالا ببرند که خود را از بازارها خارج کنند یا هزینهها را جذب کرده و ورشکست شوند.
پیش بینی ورود اقتصاد آمریکا به رکود تورمی بعد از 50 سال
رئیس شورای مشاوران اقتصادی ترامپ، کوین هاسِت، با خوشحالی در تاریخ ۱۲ آوریل اعلام کرد که انتظار دارد تولید ناخالص ملی در سه ماهه اول امسال بین ۲ تا ۲.۵ درصد رشد کند. در ۳۰ آوریل، اداره تحلیل اقتصادی گزارش داد که تولید ناخالص داخلی در این سه ماهه ۰.۳ درصد کاهش یافته است. حتی پس از اینکه ترامپ موافقت کرد تعرفه ۱۴۵ درصدی خود بر چین را به ۳۰ درصد کاهش دهد؛ پل کروگمن خاطرنشان میکند که «ما هنوز با شوکی در اقتصاد روبرو هستیم که هفت یا هشت برابر بزرگتر از الگوی قبلی سیاست مخرب تعرفهای است.» کروگمن اظهار میدارد که در خوشبینانهترین حالت، «انتظار داریم تعرفههای ترامپ پس از عقبنشینی آخر هفته گذشته در مورد چین، تجارت کلی ایالات متحده را تقریباً ۵۰ درصد کاهش دهد. تجارت با چین، که با نرخ تعرفه ۱۴۵ درصدی عملاً از بین میرفت، با تعرفه ۳۰ درصدی «فقط» حدود ۶۵ درصد کاهش می یابد.”نتیجه فاجعه بار خواهد بود، با افزایش تورم، بیکاری بیشتر، کمبودها و رشد و سرمایه گذاری کمتر. خلاصه اینکه، اقتصاد برای اولین بار از دهه ۱۹۷۰ وارد رکود تورمی خواهد شد. در آن زمان، این پدیده نتیجه شوک نفتی اوپک بود. این شوک ترامپ است، نه نتیجه یک عامل خارجی؛ بلکه کاملاً خودساخته از طریق یک توهم. آیا برایش مهم است؟ ترامپ گفت: «خب، شاید بچهها به جای ۳۰ عروسک، دو عروسک داشته باشند. بنابراین شاید قیمت این دو عروسک چند دلار بیشتر از حد معمول باشد.” همه آنچه در راه است قابل پیش بینی بود. این موضوعی نیست که در آن پیامدهای ناخواسته به طور ناگهانی و بدون هشدار قبلی ظاهر شده باشند، مانند دهه ۱۹۷۰. اینجا چراغ های قرمز چشمک زدند و هشدار دادند اما ترامپ با سرعت از آنها عبور کرد.
منحنی یادگیری ترا مپ چرخ همستر است
بیاعتمادیای که ترامپ در اقتصاد تزریق کرده، یک محصول تصادفی و اتفاقی نیست. بیاعتمادی، حق تقدمِ برجسته دیکتاتورِ مشتاق است. به عقیده نویسنده گاردین ترامپ از هر محدودیتی در مقابل تواناییاش در انجام هر کاری که دلش میخواهد، بیزار است. بزرگترین امتیاز یک دیکتاتور این است که آزادانه دمدمیمزاج باشد. هر چه غیرقابل پیشبینیتر باشد، بیشتر بهعنوان قادر مطلق تلقی میشود.
سیدنی بلومنتال ادامه داده است که در واقع ترامپ سیاستهای واقعی ندارد. هیچ تحلیل واقعی، هیچ تخصصی، هیچ بررسی وجود ندارد. او نمادهای کهن را به عنوان نمایشهای ابتدایی از قدرت افسارگسیختهاش به نمایش میگذارد. کاهش یا افزایش تعرفهها، اگر بهعنوان تقویتکننده درک از قدرت او تلقی شوند، از نظر کارکردی معادل با روحیات خودش است.جایی که شایستگیها هیچ اهمیتی ندارند، سیاستها با این معیار سنجیده میشوند که چه میزان به شکوه و جلال او می افزایند. هر چه غیرقابل پیشبینیتر باشد، بیشتر خودش را قادر مطلق میداند و فکر میکند دیگران هم با او هم عقیده هستند. برای ترامپ، تجربه بیمعناست. او هرگز یاد نمیگیرد. حتی لحظات واقعی زندگی اش هم فراموش میشوند، مانند نزدیک شدن به مرگ بر اثر کووید. او هیچ درسی نمیگیرد و بر سیاستهای سلامتیاش تاثیری نمیگذارد؛ زیرا در حال حاضر آن را به دست افراد عجیب و غریب و فروشندگان روغن مار سپرده و توسط رئیسِ دیوانهای هدایت میشوند که گوشت حیوانات تلفشده کنار جاده را در فریزرش نگه میدارد و یک کرم در مغزش دارد؛ یعنی رابرت اف کندی جونیور. نویسنده گاردین در نهایت تاکید کرده است که منحنی یادگیری ترامپ، چرخ همستر است. او مدام دور میزند و نادانی ستیزهجویانهاش را بدون تغییر در طول دههها تکرار میکند. او آن همستری است که فکر میکند اگر توجه دریافت کند، پیشرفت میکند.اما در واقع خودشیفتگی در او ذاتی ست. تعادل روانی ترامپ مستلزم رد مداوم مسئولیت در قبال واقعیت ناخوشایندی است که خودش ایجاد میکند. چراکه مواجهه با واقعیت، هم از نظر سیاسی و هم از نظر فکری، شهامت می خواهد. اما او مواجهه با واقعیت را یک بازی احمقانه میداند که باید در برابرش مقاومت کند .