[ مریم رضاخواه] آذربایجان شرقی، با قلههای سر به آسمان کشیده و مردمانی ریشهدار، حالا در قلهای دیگر نیز ایستاده است: قله ایثار. قلهای که در آن، نه با فتح خاک، بلکه با بخشیدن قطرههای زندگی، افتخار آفریده میشود. در میان استانهای کشور، اینجا یکی از پیشتازان اهدای خون است؛ آن هم نه فقط به واسطه آمار، بلکه به مدد دلهایی که داوطلبانه میتپند برای نجات دیگران. این روزها در هر گوشهای از آذربایجان شرقی، از کوچههای بناب تا جادههای پیچدرپیچ چاراویماق، از خانههای هلال در روستاهای دورافتاده تا پایگاههای شهری پرهیاهو، یک هدف مشترک جریان دارد: نجات جانها با جاری ساختن قطرههای امید. این استان، با بهرهگیری از ظرفیت بینظیر داوطلبانش، توانسته است یکی از سرآمدترین استانهای کشور در حوزه انتقال خون شود؛ نه تنها از نظر آمار، بلکه از منظر کیفیت مشارکت، برنامهریزی دقیق و عمق فرهنگی که در دل مردم نهادینه شده است.
همه چیز از یک تفاهمنامه شروع شد همکاری میان سازمان داوطلبان جمعیت هلالاحمر و سازمان انتقال خون. اما آنچه این همکاری را در آذربایجان شرقی به الگویی ملی تبدیل کرده، چیزی فراتر از کاغذ و امضاهاست؛ اینجا روح خدمت جریان دارد، همت داوطلبان جاری است و عشق به همنوع، انگیزهای پایانناپذیر شده است. این استان در سالهای اخیر توانسته رکوردهای بینظیری در میزان خونگیری، مشارکت داوطلبانه و گسترش فرهنگ اهدا ثبت کند. اما این موفقیتها تنها در آمارها خلاصه نمیشود؛ روایتهایی پشت آنهاست از انسانهایی عادی با قلبهایی بزرگ، که در بزنگاه نیاز، بیهیچ چشمداشتی آستین بالا میزنند. کافی است سری به یکی از شهرستانهایی بزنیم که حتی اداره انتقال خون ندارد. در این مناطق، با اطلاعرسانی پیشین و برنامهریزی دقیق، گروههای خونگیری با همکاری خانههای هلال به محل اعزام میشوند، تا مردمی که عطش نجات جان دیگران را دارند، در این امر نیک سهیم شوند.
«در هر نقطهای که هلالاحمر باشد، آنجا اهدای خون هم هست.» این جملهای است که علی شهودی میگوید. او چهار سال است که سکان معاونت داوطلبان جمعیت هلالاحمر آذربایجان شرقی را به دست دارد و از نزدیک شاهد این همراهی مؤثر با سازمان انتقال خون بوده است.
شهودی به «شهروند» می گوید که بر اساس تفاهمنامه میان سازمان داوطلبان هلالاحمر و سازمان انتقال خون، تیمهای خونگیری از مرکز استان به شهرستانهایی که فاقد پایگاه ثابت انتقال خون هستند اعزام میشوند: «با هماهنگی قبلی و اطلاعرسانی در منطقه، اهالی استقبال خوبی میکنند. ما وظیفه آمادهسازی فضا، اطلاعرسانی، پذیرایی و جذب داوطلبان جدید را داریم. هر کسی که خون میدهد، همانجا با معرفینامه وارد سامانه داوطلبان هلالاحمر هم میشود.»
او به نقش خانههای هلال اشاره میکند که در بخشها و روستاهای فاقد پایگاه هلالاحمر فعالاند: «خانههای هلال در خط مقدم هستند. از کوهستانهای چاراویماق گرفته تا روستاهای مرند و بناب، هرجا خانه هلالی هست، تیم خونگیری هم راهیست.»
آمارها هم سخاوتمندانهاند: در سال گذشته، بیش از ۱۳ هزار واحد خون از اهداکنندگان داوطلب در استان جمعآوری شده است. شهودی میگوید: «کمتر سالی بوده که آمارمان زیر ۱۰ هزار واحد بیاید. امسال نیز با توجه به رویدادهایی مانند حادثه بندر رجایی و افزایش نیاز به خون، شاهد صفهای طولانی مردم برای اهدای خون بودیم .این یعنی فرهنگ نهادینهشده ایثار در بین مردم.»
او ادامه می دهد: «در شرایط اضطراری، هماهنگی سریع بین سازمان انتقال خون و هلالاحمر موجب اعزام فوری تیمهای خونگیری به شهرستانها میشود. برخی کارشناسان سازمان انتقال خون نیز مستقیماً با دفاتر جمعیت در شهرهای مختلف در تماساند تا فرآیند خونگیری بدون وقفه انجام شود.»
شهودی لبخندی میزند و با افتخار میگوید: « سه شهرستان بستانآباد، مرند و شبستر، ستونهای افتخار این همدلیاند؛ نمونهای از مردمی که با کمترین داشته، بیشترین نجات را میآفرینند. او مکثی میکند، نفس عمیقی میکشد و ادامه میدهد: «در بستانآباد، مردم با شنیدن خبر حضور تیم انتقال خون، بدون هیچ تبلیغ گستردهای صف میکشند. در مرند، چهرههایی را میبینیم که هر بار، بیمنت آستین بالا میزنند و در شبستر، انگار فرهنگ اهدای خون در تار و پود مردم نهادینه شده. وقتی کسی جا میماند، حسرت میخورد که چرا این بار نرسید.»
آذربایجان شرقی، فقط با آمار و ارقام در صدر جدول اهدای خون نیست؛ پشت این رتبه، دلهای بیقراری ایستادهاند که بیهیچ چشمداشتی، آستین همت بالا زدهاند تا جان دیگری را نجات دهند. یکی از این دلهای تپنده، وحید حیدری است؛ یکی از داوطلبان جمعیت هلالاحمر در شهرستان چاراویماق این استان.
او نه کارمند هلالاحمر است و نه از مسئولان؛ فقط یک عضو داوطلب است، اما آنقدر بااخلاص و پایکار که نامش در فهرست اهداکنندگان مستمر همیشه به چشم میخورد. صداقت در کلامش، آرامشی دارد که نشان میدهد این کار برای او فقط یک عمل خیر نیست؛ بخشی از سبک زندگیاش شده است. سبک زندگیای که در آن، خون یعنی زندگی، و بخشیدن آن یعنی شریک شدن در خلق امید. او با لبخندی از سر فروتنی به «شهروند» میگوید: « از وقتی حس کردم که این کار یه وظیفه انسانی و دینی است خونم را اهدا کردم. هر 4 ماه که پیامک زمان اهدای خون برای من ارسال می شود یا پایگاه خونگیری به شهرستان ما می آید، خودم را موظف به اهدای خون میدانم.»
گروه خونیاش O منفی است؛ گروه خونیای که همیشه در شرایط اضطراری حیاتی است. خودش این را میداند و با همین آگاهی، بارها در برنامههای خونگیری شرکت کرده است. میگوید: «واقعاً خون دادن نهتنها ضرری ندارد، بلکه برای بدن هم مفید است. بعضیها فکر میکنند ممکن است آدم ضعیف بشود، در حالیکه هم به سلامت خودمان کمک میکند و هم گره از کار کسی باز میکند که شاید بین مرگ و زندگی گیر کرده باشد.
پایگاه ثابت انتقال خون در شهرستان آنها وجود ندارد، اما کار سازمان انتقال خون با هماهنگی جمعیت هلالاحمر بهصورت دورهای انجام میشود. حیدری میگوید: «معمولاً هر سه یا چهار ماه یکبار می آیند. ما هم همیشه حواسمان هست که با ورود تیم خونگیری ، آماده باشیم.»
حامد رزاقی از بناب نیز یکی دیگر از همین مردان است؛ داوطلبی فعال که بیش از پنج سال است بدون وقفه، خون خود را هدیه داده است. او به «شهروند» می گوید:«برای من، اهدای خون فقط یک کار انسانی نیست؛ بخشی از زندگیام شده. یک عادت خوب، یک مسئولیت شیرین. چون خودم هم عضو جمعیت هلالاحمر هستم، احساس میکنم باید در این مسیر قدمی بردارم، نه برای خودم، بلکه برای هموطنهایی که به خون نیاز دارند.»
رزاقی، از اهالی خوشنام بناب، همیشه یکی از اولین داوطلبانی است که با اعلام هر نوبت خونگیری در شهرستان، خودش را به پایگاه میرساند.
«هر وقت پیامک می آید یا در شهرستان پایگاه سیار مستقر می شود، خودم را موظف میدانم که شرکت کنم. خون دادن نه تنها ضرری ندارد، بلکه خیلی هم برای بدن مفید است. من همیشه به اطرافیانم هم توصیه میکنم که اگر شرایطش را دارند، این کار خیر را از دست ندهند.»
او در پاسخ به اینکه چند بار خون داده، با خنده میگوید: «حقیقتش، حسابش از دستم در رفته. ولی در این پنج سال، تقریباً هر سه تا چهار ماه یکبار خون دادم. هدفم فقط این است که بتوانم کمکی کرده باشم»
رزاقی ادامه میدهد: «تا حالا چند بار نامه هم گرفتیم برای اهدا در موارد خاص. دانشجوها، بیماران خاص، حتی مادران باردار. این احساس که میدانی خونت میتواند زندگی ببخشد، همه خستگیها را میبرد.»
آذربایجان شرقی در این سالها نهفقط به مدد تلاش سازمانی، بلکه به پشتوانه مردمی توانسته است به جایگاهی والا در زمینه اهدای خون دست یابد. بیش از 10 هزار واحد خون در سال، آماری نیست که یکشبه حاصل شود؛ این رقم نتیجه شبانهروزیهای بسیار، هماهنگیهای بیوقفه، اطلاعرسانی مؤثر و مهمتر از همه، ایمان مردم به ارزش این کار نیک است.
علی شهودی میگوید: «در این چهار سالی که در حوزه داوطلبان مشغولم، حتی یک سال نبوده که آمار پایینتر از ۱۰ هزار واحد باشد. اکنون، نه فقط سازمان انتقال خون بلکه خود مردم نیز به این شبکه متصلاند؛ نیازی که در لحظه ایجاد میشود، با یک هماهنگی سریع پاسخ میگیرد. انگار خون در رگهای این سرزمین، با نام هلالاحمر و داوطلبانش به جریان میافتد.»
در سایهسار تجربه، حمید ایمانی از مرند، با آرامش و اطمینانی خاص از سال ۱۳۷۵ تاکنون، بهطور پیوسته آستین بالا زده و در صف نخست اهداکنندگان خون ایستاده است. او ۵۳ سال دارد و گروه خونی O مثبتش، بارها و بارها ناجی جان بیماران ناشناسی شده که هیچگاه او را نخواهند شناخت، اما در امتداد زندگی خود، مدیون لحظهای از نوعدوستی بیچشمداشت او هستند.
«خون دادن فقط یک کار بهداشتی یا حتی انسانی نیست، یک عبادت است...» این را با نگاهی گرم و مطمئن میگوید. سالهاست که عضو داوطلبان جمعیت هلالاحمر است، اما پیش از آنکه فرمهای داوطلبی را پر کند، دلش با این مسیر یکی شده بود. حالا حدود ۱۰ سال است که بهطور رسمی نیز جزو خانواده بزرگ داوطلبان است و هر بار که کاروان خونگیری به مرند میرسد، نامش در میان نخستین مراجعهکنندگان ثبت میشود.
حمید میگوید: «ائمه اطهار (ع)فرمودند کسی که جان مومنی را نجات بدهد، انگار همه انسانها را نجات داده؛ من هم وقتی خون میدهم، به همین نیت است. میدانم که شاید جان کسی نجات پیدا کند، حتی اگر ندانم او کیست.»
با اینکه پایگاه انتقال خون در مرند ثابت نیست و فقط هفتهای یک روز در این شهرستان مستقر میشود، او همیشه آماده است. از آرزوهایش این است که مرند، با جمعیت بالایش، یک پایگاه دائمی انتقال خون داشته باشد: «واقعاً حق مردم مرند بیشتر از اینهاست.
ایکاش این کار خیر، همیشه در دسترس باشد.»حمید ایمانی حالا دیگر چهرهای آشناست در میان داوطلبان و کادر انتقال خون. شمار دقیق دفعات اهدای خونش را نمیداند، اما خودش میگوید شاید بیش از ۵۰ بار تا امروز این کار را انجام داده باشد. با لبخندی فروتنانه ادامه میدهد: «من فقط کاری میکنم که باید بکنم. این کمترین کاری است که می شود برای آدمهایی که نیازمند هستند انجام داد.»آذربایجان شرقی امروز نه فقط با کوههای سر به فلک کشیدهاش، بلکه با قلبهای بلندش ایستاده است و داوطلبان هلالاحمرش، نماد زندهای از انساندوستی در روزگار ما هستند.