فضه غلامرضا کاشی مسئول گروه نذر کتاب
فعالیتهای سازمانیافته در قالب انجمنها در ایران دچار مشکلاتی واضح است. با توجه به اینکه در ایران شبکههای حضوری برای NGOها و فعالیتهای داوطلبانه خیلی ضعیف است، رسانهها و شبکههای اجتماعی جای شبکههای حضوری را گرفتهاند. شاید در خارج از کشور هم این شبکهها و مطبوعات در رواج فعالیتهای مردمنهاد تا این حد موثر باشند اما برای عملی شدن کار نذر کتاب من سهم 60-70 درصدی را به مطبوعات، فیسبوک، گوگلپلاس و این شبکهها میدهم. مخصوصا این سهم برای من که زن هستم، بیشتر بود. دسترسی آدمها به شبکههای رودررو با هم فرق دارد و پسرها معمولا حلقههای اجتماعی بزرگتری دارند و شبکههای اجتماعی و مطبوعات به من که از گروه اجتماعی بیقدرت یا کمقدرتی هستم، خیلی کمک کرد.
با این وجود، هنوز بازتاب فعالیت NGOها کم است و جا دارد که بیشتر به آنها پرداخته شود ولی همین میزان بازتابهای خبری هم موثر بودند. ما هر بار که نذر کتاب را برگزار کردیم، پوشش مطبوعات زیاد بوده و آدمهای خیلی مهمی از طریق روزنامهها کار ما را دیدند. خاصیت کار NGO در ایران این است. در خارج از کشور چون فضای بازتری در این زمینه وجود دارد، و موسسات میتوانند مشکلاتشان را با پولهای بینالمللی حل کنند، شاید تأثیر رسانه تا این حد نباشد. در ایران تنها چیزی که میتوانیم بر آن تکیه کنیم، مشارکت گسترده مردم است و اینکه هر کسی گوشهای از کار را بگیرد و امکانی را در اختیار ما قرار دهد. در این زمینه نیز محور مشارکت مردم، اطلاعرسانی رسانههاست.
در برخورد با رسانهها من خودم محافظهکارانه عمل کردم و از نگرانی اینکه نکند فضا بسته شود، دست به عصا راه رفتم. خیلی وقتها به خبرنگارهایی که گزارش یا خبر تهیه و با من مصاحبه کردند، بسیاری از مسائل را نگفتم. تجربهای هم داشتم که یک خبرنگار برای یکی از رسانهها با من مصاحبه کرد و موضوعاتی را که گفته بودم منتشر نکند، منتشر کرد. البته این هم مسأله مهمی نیست اما ما خودمان خیلی محافظهکار عمل کردیم، هم بهدلیل اینکه کار مردمنهاد با مردم سروکار دارد و شاید خیلیهایشان در لایههای اجتماعی محافظهکارند و هم به دلیل حساسیتهای نهادهای مختلف و برای اینکه مشکلی پیش نیاید. چرا که حس خوبی نیست که عدهای بیایند و احساس کنند، دیگر نمیخواهند با ما کار کنند. اگر کسی از فضای کار مردمنهاد بدش بیاید، اعتمادش را به جامعه مدنی و کار مردمنهاد از دست میدهد و ما باید سعی کنیم حداکثر اعتماد را جلب کنیم. رسانهها میتوانند در این زمینه به ما خیلی کمک کنند. کسی که میخواهد پوشش خبری بدهد هم باید فکر کند که درنهایت آن نوع پوشش خبری به نفع جامعه مدنی هست یا نه. البته اینها خیلی نسبی است. ممکن است کسی بگوید که من بیایم یک چیز تند و رادیکال را پوشش دهم و حساسیتزدایی کنم و یک نفر دیگر بگوید اصلاحات باید نرم و آرام پیش برود. من از این دسته هستم و فکر میکنم رعایت خطقرمزهایی که در جامعه و دولت هست به نفع جامعه مدنی است اما ممکن است کسی مخالف باشد و بگوید با این محافظهکاری 100 سال طول میکشد تا کاری انجام شود.
گاهی هم برای موسسات مردمنهادی که چندان شناخته شده نیستند، نبود پوشش خبری میتواند مشکلساز باشد. ما در مورد نذر کتاب این مشکل را داشتیم. یک ناشر علیه ما مصاحبه کرد و گفت ایده نذر کتاب مال من است و شما آن را دزدیدهاید. هیچ وقت حاضر نشد با خود ما صحبت کند، فقط علیه ما حرفهای تند زد. بعد معلوم شد که به نهادهایی هم نامه نوشته و درخواست پولهای کلان کرده است. کاری که او میکرد خیلی با کار ما متفاوت بود، کتابهای خودش را با قیمت ارزانتر به خیرین میفروخت و در محرم بین مردم توزیع میکرد. استدلال ما این بود که نذر یک واژه عام و یک سنت تاریخی است و چیزی نیست که کسی آن را به نام خودش بزند. من از نحوه پوشش رسانهها نسبت به این مسأله راضی نبودم چون خبرنگارها یک بیدقتی داشتند و نهتنها اخبار و گفتههای او را بیشتر پوشش داده بودند بلکه آن چیزهایی که از سمت ما بازتاب دادند هم ناقص و اشتباه بود. شاید چندان هم مهم نباشد چون ما گروه کوچکی هستیم اما اینجا برخورد برخی از رسانهها به نفع جامعه مدنی نبود.