سعید غفاری
زمستان کم کم در حال بستن بار خویش است و رحلتش آمدن بهار را نوید میدهد. یک سال دیگر هم گذشت و قسمتی از سرمایه و هستی ما نیز هم. سرمایهای که راه بازگشتی برایش نبوده و نیست و تنها این سوال را در ذهن میپروراند که: عمر گرانمایه در چه راهی صرف شد؟! امروز و در شباب تحول طبیعت، بر ماست که از غفلتهای گذشته بپرهیزیم. فصل بهار دعوتی است از سوی «او». اویی که ما را میخواند به عشق ورزیدن، دوست داشتن زیبایی و محبت. بیاییم همانطور که نفس و ذاتمان به پذیرفتن مهربانی خوگرفته، این مهربانی را به دیگران نیز هدیه کنیم. از هیجان و امید و دگرگونی موجود در طبیعت درس بگیریم و با خودمان روراستتر باشیم، دگرگون شویم و در رابطه گرفتن با دوستان و خویشانی که مدیدی است فراموششان کردهایم پیشقدم شویم. بیاییم در دنیایی که بیتفاوتی به هم نوع فراگیر شده و انسانها شکنندهتر از بلور مینمایند، روحیه عفو و گذشت را تقویت کرده، عیبهای یکدیگر بپوشانیم. بیاییم برای یک بار هم که شده نیاندیشیم چه کسی به درد ما میخورد، تا شاید مرهمی بر درد دیگران باشیم. بیاییم در سال جدید دعا کنیم و امیدوار باشیم که «او»، داناییمان افزون و آنچه صلاح است، آن کند. آمین.