| مصطفی عابدی | روزنامهنگار |
رفتار ما با افراد مشهور و شناخته شده بهگونهاي است كه برخلاف هدف اوليه خودمان كه خواهان حمايت از آنها هستيم، با دستان خودمان آنان را به روز سياه مينشانيم. اين مسأله در دو حوزه سياست و ورزش بيش از هر جاي ديگر خود را نشان ميدهد. با ناديده گرفتن خطاهاي آنان، گمان ميكنيم كه آبروداري كرده و اعتبار آنان را حفظ ميكنيم، در حالي كه ناخواسته آنان را بر انجام رفتار نادرست و مجرمانه تشويق ميكنيم. این احتمال وجود دارد که بر اثر این برخورد آن فرد خاص ديگر مرتكب آن خطا نشود، ولي افراد مشابه ديگر متوجه ميشوند كه اگر مرتكب خطايي شوند، كسي گريبان آنان را نخواهد گرفت و در نتیجه تشویق به انجام رفتار مجرمانه میشوند. اين مسأله در جوامع توسعهيافته معكوس است. حساسيت جامعه و حكومت در این کشورها نسبت به خطاهاي افراد مشهور بيش از ديگران است، و حتي ميتوان گفت هيچ نوع مماشاتي را برنميتابند. نمونه مشهورش را ميتوانيد در كوشش ايالات متحده براي بازداشت و فرستادن كارگردان مشهور سينماي فرانسه و جهان رومن پولانسکی به آمريكا دانست تا به اتهامي كه حدود 40سال پيش عليه او اقامه شده است رسيدگي شود. فارغ از درستي يا نادرستي اين اتهام، نتيجه اين وضع، هنرمندان را به رعايت رفتارشان ترغيب ميكند. بهويژه آنكه آنان ميدانند با كوچكترين محكوميتي كه شامل حال آنان شود، خسارات بزرگ مادي و معنوي را بايد متحمل شوند. جالب اينكه رسانهها نيز از خطاهاي اين افراد نميگذرند. نمونه ديگر، عدم گذشت از خطاهاي رانندگي و رفتاري در اروپا از سوي ورزشكاران است. اخيراً چند مورد از مهمترين فوتباليستهاي درجه اول اروپايي با مجازاتهاي سنگين مالي و حتي زندان و بازداشت مواجه شدهاند و يكي از آنان بلافاصله از تيم خودش كنار گذاشته شد، هرچند ایرادات وارده به وی در مرحله اتهام بوده و هنوز چيزي ثابت نشده است. جالب اينكه همه مردم نيز اسامي آنان را ميدانند، و با کلمات اختصاری «م.ر» معرفی نمیشوند! زيرا شهرت مزايايي دارد كه بايد هزينهاش را نيز پرداخت، یکی از این هزینهها، طرح عمومي اتهامات اين افراد است. از اين موارد در كشورهاي توسعهيافته بهوفور ميتوان ديد. ولي ما در جامعه خودمان بيشترين كوشش را در جهت لاپوشاني خطاهاي اين افراد ميكنيم. و بهجاي آنكه برخورد قاطع با آنان شود، ناديده ميگيريم و در برخي موارد هم جايزه ميگيرند، مثل بازي كردن يكي از اين افراد در مسابقات جام ملتهاي آسيا. چند ماه پيش يك فوتباليست با نگهبان يك بيمارستان دعوا و او را مضروب کرد ولی هيچ كس نفهميد پایان قضيه چطور شد؟ در حالي كه اين موارد را حتي اگر رضايت بتوان گرفت، باز هم جرم است و بايد در دادگاه رسيدگي و حكم صادر شود. چند روز پيش خبر آمد كه دو كشتيگير با يك نگهبان ورزشگاه انقلاب درگير شدهاند. ولي هيچ نتيجهاي از اقدام انجامشده به اطلاع عموم نرسيد. نه معلوم شد آن دو چه كساني هستند، و نه پيگيري قضايي ماجرا معلوم شد، ضمن اينكه اين مورد هم جرم عمومي است. در این میان اگر يك نفر هم از ورزشکاری شكايت كند و به نتيجهاي برسد فوراً همه بسيج ميشوند كه سروته قضيه را به هم آورند يا طرف رضايت دهد. نتيجه همين ميشود كه از ميان اين افراد كساني به اتهام قتل عمد و برخي به دليل درگيري منجر به قتل، برخي به دليل قاچاق مواد مخدر و... به پاي اعدام ميروند يا فراري ميشوند و يا در زندان آب خنك ميخورند. در سياست هم همين وضع را ميبينيم. اتهامات افراد براي سالهاي سال ناديده گرفته ميشود (فارغ از اينكه اين اتهامات وارد باشد يا در پايان تبرئه شود) بعد يك باره مواجه با رسيدگي قضايي ميشوند و در اين مدت هم با اين ادعا كه پرونده در مرحله رسيدگي است و بايد آبروي افراد حفظ شود، موضوع پنهان ميماند، در پايان هم هر حكمي صادر شود معلوم نيست كه مردم را بتوان نسبت به اجرای عدالت در مورد آن مجاب كرد. مسأله اين است كه عدم رسيدگي به اتهامات افراد، يكي از عوامل جرمزا محسوب ميشود، و بايد نسبت به آن حساس بود. چه براي ورزشكاران، چه هنرمندان و چه سياستمداران، فرق نميكند. شهرت هزينههايي هم دارد كه بايد پرداخت شود. اتفاقاً بايد نسبت به تخلفات اين افراد برخورد شديدتري كرد. آنان كه از مواهب جامعه بهرهمندي بيشتري دارند، هنگام تخلف نيز بايد هزينه بيشتري را بپردازند و متحمل شوند. رسالت روزنامهنگاري در پيگيري اين موارد است. اين پيگيريها به نفع مردم و جامعه و حتي همين افراد مشهور نيز هست، زيرا هيچ چيز بهتر از نظارت رسانهاي نميتواند آنان را از انجام كار خلاف پشيمان كند. بيتوجهي به تخلفات در حوزه ورزش و نیز در رفتار ورزشكاران چنان شده كه بسكتبال ایران كه به صورت سنتي يك ورزش دانشگاهي و بااعتبار و اخلاقی بود، امروز شاهد بدترين رخدادها در زمين بازي و از سوي ورزشكاران است.