[ شهروند] یوسف قوجق، متولد سال ۱۳۴۷ در روستایی به نام «اوخلیبالا» از توابع شهرستان رامیان در استان گلستان است. او در سال ۱۳۶۵ در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی پذیرفته شد و بعد از فارغالتحصیلی،کارشناسی ارشد را در رشته مردمشناسی ادامه داد. پیشتر البته از دهه شصت نویسندگی را بهطورجدی آغاز کرده و در نیمه دهه شصت با انتشار داستانی در هفتهنامه «کیهان بچهها» به جرگه نویسندگان پیوسته بود. انتشار نخستین مجموعه داستان او با عنوان «کجاوه» به دهه هفتاد بازمیگردد. بعدها نیز آثار مختلفی به انتشار رساند. قوجق، اصالتاً ترکمن است و به همین دلیل در اکثر آثار این داستاننویس، تاریخ، فرهنگ و باورهای ترکمن حضوری پُررنگ دارند. او همچنین در دهه هفتاد همراه با بازنویسی خاطرات رزمندگان، به صورت نیمهوقت با انتشارات و تبلیغات نیروی زمینی سپاه در تهران همکاری داشت که حاصل آن، چاپ 4 عنوان کتاب بود؛ کتابهایی که در جشنوارههای مختلف ادبیات مقاومت، جوایزی را کسب نمودند. این مقدمه لازم بود تا با نویسنده مقالهای که امروز در اختیارمان گذاشته آشنا باشیم. اما مقاله ارسالی درباره رمان «آتوننامه» نوشته اسماعیل حاجی علیان است؛ نویسندهای که چندین اثر داستانی در کارنامهاش دارد و تاکنون در جشنوارههای مختلف از جمله جایزه جلال آل احمد برگزیده یا شایسته تقدیر شناخته شده است. رمان «آتوننامه» او از سوی انتشارات «سوره مهر» چاپ شده است. آنچه در ادامه میخوانید خلاصهای است از مقاله یوسف قوجق درباره کتاب رمان «آتوننامه» نوشته اسماعیل حاجیعلیان. برای مطالعه مقاله کامل میتوانید به سایت روزنامه شهروند مراجعه کنید.
خلاصه رمان «آتوننامه»
اسماعیلخان، جوانی از دیار سنگسر، برای خدمت سربازی به جبهههای نبرد ایران و روسیه اعزام میشود. در طول جنگ، او از طریق نامه با خواهرش زبیده خاتون و مادرش در ارتباط است. این نامهها، بستر اصلی روایت داستان را فراهم میکنند و در آنها، هم تحولات درونی اسماعیلخان و هم وقایع تاریخی و اجتماعی آن دوره بازتاب مییابد. در خلال این روایت، خواننده با شرایط اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوره قاجار، بهویژه نقش ارتش عباسمیرزا، مواجهه ایران با نظام مدرن جنگی اروپایی، و تأثیرات آن بر شخصیتها آشنا میشود. رمان از دل همین نامهها، به بازسازی تدریجی شخصیت اسماعیلخان میپردازد: از جوانی ماجراجو تا مردی فداکار که تمام پاداش خود را وقف سقاخانه و قنوات آبرسانی حرم امام رضا (ع) میکند.
از جنگ تا وقف
بازتعریف قهرمان در «آتوننامه» با نگاهی زنانه، بومی و اخلاقی
در بسیاری از جلسات نقد رمان، معمولاً از ساختار و شخصیت و زبان گفته میشود؛ اما گاه باید از بیرون به متن نگاه كرد و پرسید: این رمان «چه چیزی را تغییر داده؟» «چه سنتی را به چالش كشیده؟» و مهمتر از همه: «چه كاری كرده كه كمتر داستانی در ادبیات معاصر ایران انجام داده؟”
«آتوننامه» نوشته محمداسماعیل حاجیعلیان، در نگاه اول، رمانی تاریخی، درباره جنگ ایران و روس است؛ اما در عمق خود، رمانی درباره انتخاب است: انتخاب بین قدرت یا معنا، طلا یا آب، قهرمانی یا آبرسانی. این رمان نه صرفاً روایتی از نبرد، که تاملی است بر «بازگشت قهرمان» از میدان جنگ به میدان فرهنگ.
قهرمانی که باز میگردد تا بسازد.
در سنت حماسی، قهرمانان یا در میدان میمیرند یا با شکوه بازمیگردند تا حکومت کنند (رستم، اودیسه و...). اما «اسماعیلخان»، پس از نجات جان شاه و دریافت طلا، به جای تاسیس سلسله، تأسیس قنات میکند. این دگرگونی، تنها یک پیرنگ نیست؛ یک موضع اخلاقی است. در این معنا، آتوننامه را میتوان با “بازگشت اودیسه» در اودیسه هومر مقایسه کرد. اودیسه، پس از سالها جنگ و سرگردانی، به خانه بازمیگردد تا تخت سلطنت و همسرش پنهلوپه را پس بگیرد. اما بازگشت اسماعیلخان، از جنس دیگریست: او در برابر طلا تسلیم نمیشود، بلکه آن را صرف رفاه عمومی و حیات مردم میکند. در واقع، او بازمیگردد تا «بخشش» کند، نه برای آنکه «پس بگیرد». این بازتعریف قهرمانی، نمونهای نادر در ادبیات حماسیماست.
زن در حاشیه نیست؛ زن، خالق حماسه است
زبیده خاتون در رمان، تنها دریافتکننده نامه یا نماد مادرانه نیست. او همتای عقلانی اسماعیل است؛ آتون، یعنی آموزگار زندگی. در برابر آنهمه الگوی زن منفعل در رمانهای تاریخی (مانند زنان در «کلیدر» دولتآبادی که اغلب با سرنوشت مردانه خود تطبیق میکنند، یا مادر خاموش در «روزگار سپریشده مردم سالخورده» که بیشتر بار سکوت و فقدان را حمل میکند)، زبیده صدایی دارد، تفسیر و تربیت میکند.
از این منظر، «آتوننامه» در کنار رمانهای زنمحور جهان قرار میگیرد:
الف) «جین ایر» شارلوت برونته جایی که جین به عنوان دختری یتیم، در نظام مردسالار و طبقاتی انگلستان قرن نوزدهم، برای استقلال ذهنی و عاطفی خود میجنگد. همانگونه که جین با نوشتن و اندیشیدن هویت خویش را میسازد، زبیده نیز با نوشتن و توصیههایش، برادر را بازمیسازد.
ب) یا «یادداشتهای یک دختر جوان» از آنا فرانک، که در دل خفقان نازی و پنهانزیستی، نامهنگاری را به ابزاری برای بقا، امیدواری و تعریف هویت فردی تبدیل میکند. آنا فرانک با قلمش زندگی میکند، و زبیده خاتون نیز در هر سطر نامههایش، به قهرمان مرد رمان، بُعد انسانی میبخشد. در این قیاس، زبیده در «آتوننامه» نهتنها شخصیتی مکمل، بلکه نقشآفرین در هدایت مسیر حماسه است.
فرم نامهنگاری نه صرفاً ساختار، بلکه شگرد روانی است
نویسنده از فرم نامه استفاده نکرده تا فقط تاریخ را مستند کند، بلکه تا «درون» قهرمان را در بحبوحه آشوب بیرون بکشد. در روانشناسی نامهنگاری نوعی «تطهیر روان» محسوب میشود. اسماعیل با هر نامه، بار جنگ را از دوش ذهنش برمیدارد.
از این منظر، آتوننامه قابل مقایسه با:
الف) «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» از اوریانا فالاچی است؛ اثری که در آن، نویسنده زن در قالب نامهای به جنینی که قرار نیست زنده بماند، با صراحتی بیسابقه از اضطرابها، تناقضات زن بودن، و ترس از جهانی خشن سخن میگوید. همانگونه که فالاچی نامه را ابزار مکاشفه و اعتراض میسازد، حاجیعلیان نیز در «آتوننامه» از نامه برای ساختن فضای درونیِ قهرمان و تأمل بر معنای زندگی استفاده میکند.
ب) همچنین میتوان به «رنجهای ورتر جوان» از گوته اشاره کرد، که در آن ورتر، عاشقی جوان، با نوشتن نامههایی پرشور، مسیر عاطفی و فکری خود را تا مرز فروپاشی طی میکند. تفاوت آنجاست که ورتر تسلیم عاطفه میشود و اسماعیل از دل عاطفه به کنش میرسد.
نقد حماسه از دل حماسه (وقتی وقف جای کشتن را میگیرد)
قهرمانان کلاسیک بر خاک و سرزمین سلطه مییابند؛ اما قهرمان این رمان خاک را آبیاری میکند. وقف در این رمان، نه فقط عمل دینی، بلکه موضعی در برابر قدرت است. نویسنده بیآنکه شعار بدهد، میگوید: اگر قهرمان شدی، زمین را بساز؛ نه فقط دشمن را شکست بده. از این منظر، رمان «آتوننامه» را میتوان نوعی پسا-حماسه دانست. همانند آنچه که در «ناتوردشت» اثر سالینجر اتفاق میافتد: جایی که قهرمان به جای نجات دنیا، فقط سعی میکند «کودکان را از افتادن در پرتگاه نجات دهد».
الگوی بومی و زنانه برای بازتعریف قهرمانی
اگر بخواهیم رمان آتوننامه را با نگاهی نو ارزیابی کنیم، باید بپذیریم که این رمان سنت قهرمانپروری مردانه را به چالش میکشد، به زن نقشی ساختاری و معنوی میبخشد، نه تزئینی و فرم نامه را به عنوان یک شگرد رواندرمانی و اخلاقسازی به کار میبرد. این رمان از دل خاک مشهد و تاریخ ایران برآمده، اما حرفی جهانی دارد: قهرمانی امروز، با مهربانی، عقل، آب و گفتوگو ساخته میشود، نه فقط با شمشیر و طلا.