زمان کودکی ما، حساب، درس شریفی بود و املا جزو درسهای معمولی. بچهای که ریاضیش خوب بود، «باهوش» و بااستعداد بود و تحسین برمیانگیخت، اما اگر املا بلد بودی، کار خاصی نکرده بودی. ادامهاش میشد اینکه اگر ریاضیفیزیک میرفتی، باهوش قلمداد میشدی و اگر علومانسانی، راندهشده از ریاضی و تجربی بودی. اوضاع هنوز هم همانطور است. بچه مدرسهایها در اینکه چهکسی ریاضیاش از آن یکی بهتر است، از هم سبقت میگیرند و تحسین والدین را دریافت میکنند که «بچهام ریاضیاش خیلیخوبه».
نتیجه اهمیتندادن به نوشتن و خواندن این میشود که مهندس بهترین دانشگاه ما، پزشکمان و علومانسانی خواندهمان، کلماتی مثل علاف و هضم را بلد نیست بنویسد. از تشخیص اینکه کجا کسره باید گذاشت و کجا «ه» و درک غلطبودن «مثله من» و «کتابه تو» عاجز است؛ یا خوشبین باشیم، به آن بیتفاوت است. این میشود که در کوچه و بازار پارچه تبریک و تسلیت مینویسیم، غلط املایی دارد. تبلیغ اینترنتی غلط املایی دارد. دو خط اظهارنظرمان از شدت غلط، خنده دارد. نمیدانیم نوبل ریاضی هم بگیریم ولی نتوانیم یک متن فارسی یکصفحهای بیغلط بنویسیم، بیسوادیم؛ مضحکیم.
از صفحه فیسبوک shadi zabet