اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
ارباب زرنگ و ساده من!
چندی پیش یکی از مسئولان امر راجع به حل مسائلی که با عراق داریم آمد و وعدههایی داد. همان وقت نوشتم از هوش شاه در عجبم که چه طور چنین مهملاتی را قبول میفرمایند. امروز معلوم شده که عراقیها هیچ حاضر به چنین معاملاتی نیستند. یعنی حتی رژیم متزلزلی هم جرئت ندارد چنین معاملاتی بکند و آن وقت مطلب را گوینده طوری آب و تاب میدهد که قبول میفرمایند. از هوش شاه عجیب است. گاهی واقعاً دو روی سکه است، یک وقت فوقالعاده شکاک یک وقت فوقالعاده ساده. در خصوص تحویل سپهبد بختیار هم شاهنشاه همین خوش باوری را نشان دادند و بالاخره لبنان حاضر به تحویل او نشد، به این جهت سفیر خودمان را از لبنان احضار کردیم. حالا کار به این کوچکی روابط دو کشور ما را به هم زد.48.1.3
دردسرهای پاانداز خاصه ما!
امیرهوشنگ دولو که شاید ذکر او را در کتابهای قبل کرده باشم، به علت تعقیب پلیس سوئیس از لحاظ تریاک کشیدن، جنجالی در اروپا به راه انداخته بود و همه روزه متوجه کار او بودیم. شرح قضیه به اختصار این است که امیرهوشنگ دولو که از شاهزادههای قاجار است، طرف مرحمت شاه است، چون مرد باهوش و زرنگ و متملقی است. به علاوه ما او را Prince Pimp میگوییم! او همه ساله در رکاب شاه به سنت موریتز (دهکده تفریحی در سوئیس) میرفت و در آن جا، هم وظیفه خودش را انجام میداد و هم تریاک میکشید. امسال یک تاجر ایرانی به نام حسن قریشی که از دوستان دولو است، به علت کشف ۲۵ گرم تریاک قاچاق در خانه او توسط پلیس سوئیس گرفتار و حبس شد. او در آن جا مدعی شد که این تریاک را از دولو گرفته است که برای خسرو قشقایی در آلمان بفرستد. به این دلیل پلیس سوئیس خواست دولو را در زوریخ توقیف کند. چون در رکاب شاه مصونیت سیاسی داشت جلوی این کار را گرفتیم. این امر در جراید اروپا سر و صدای بزرگی به راه انداخت، چون در عین حال تعقیب، دولو در هواپیمای شاهنشاه به تهران آمد. من داوطلب شده بودم که این غائله را رفع کنم. به این جهت باید در وهله اول دولو و قریشی را تبرئه کنم و بعد در جرائد فرنگ سر و صدا راه بیندازم که شما بیربط این مسائل را نوشتید. این بود که دائماً گرفتار این کار بودم و چارهای هم نبود، چون آبروی ارباب عزیز من و کشور من در گرو بود. دارم موفق هم میشوم.51.1.15