رضا بردستانی نویسنده
پس از گذشتِ دو دهه از پخش سریالی پرمخاطب به نام «پدرسالار»، این روزها شاهد بازپخش این سریال خاطرهانگیز و تاثیرگذار از شبکه «تماشا» هستیم؛ شبکهای که بسیاری از سریالها، فیلمها و تولیداتِ سابقِ رسانه ملی را در معرض دیدِ بینندگان خود گذاشته است. بازپخشِ این سریال اگرچه برای گروهی از بینندگان به معنای مرور خاطرات 20سال پیشِ آنان است اما برای گروهی دیگر مجال و مأوایی است تا باورها، سلیقهها و معیارهای فرهنگی دو دهه پیشِ جامعه ایرانی را به قضاوت بنشینند.
کم نیستند کسانی که با دیدن یکی دو قسمت از این سریال، دچار نوعی سرخوردگی شده؛ ترجیح میدهند ادامه آن را دنبال نکنند و این درحالی است که دیگرانی با تماشای شبانه این سریال به مرور زندگیِ 20ساله خود میپردازند و حتی برخی از پخشهای تکرارشده را نیز از دست نمیدهند. پخش این سریال شاید به نظر ساده و کاری معمولی به نظر آید اما همین سریال میتواند معیار و محکی برای بررسی ذائقههایی باشد که کمکم و در اثر مرور زمان دستخوش تغییرات گاه بنیانی شده است. این تغییرات حتی ممکن است در افراد نیز مشاهده شود یعنی مخالفانِ دیروزِ ایدههای «پدرسالارانه
اسدالله خان» این روزها آرزو میکنند ای کاش نسل جوان همچنان و مثلِ گذشته، حرمتها را حفظ میکرد و در برداشتی ساده میتوان ادعا داشت مخالفانِ دیروز به موافقان امروز مبدل شدهاند.
در جبهه دیگر موافقان دیروزِ آن افکار، با پذیرش برخی باورها و واقعیتها هرگز حاضر به بازگشتِ جامعه به دورانِ «پدرسالاریِ افراطی» نیستند. داستان این سریال اگرچه پیچیدگیِ آنچنانی ندارد اما سعی دارد انسجام خانواده، حریم خانواده و تکریم بزرگسالان را به تماشا گذارد و این درحالی است که نسل جوان اساسا قادر به هضمِ برخی باورهای حتی دو دهه قبل نیز نیست. تمرکز بر این تضاد و اختلاف دیدگاه در سطحِ جامعه ما را بر آن میدارد تا در بررسی، برنامهریزیها و انتقادات به عمق، عرض و پررنگیِ فاصلههای ایجادشده دقتِ کافی داشته باشیم که اگر قرار باشد این گونه پارامترها را نادیده انگاریم دچار تشتّتی آشکار و آزاردهنده خواهیم شد.
در نگاهی ساده خواهیم دید ۵سالههای آن روز اینک جوانی را پشت سر گذاردهاند و 25سالهها کمکم پا در میانسالی میگذارند و این بازی اعداد یعنی فاصلهای به اندازه حداقل دو نسل. در روزگارانی که رسانه ملی این تعداد شبکه جورواجور نداشت، خانوادهها دلخوش بودند به سریالهای اینچنینی و شاید خیلیها، چندان به تحلیلِ محتوای برنامههای پخششده اهمیت نمیدادند، بپذیریم یا نپذیریم دورانی که از آن سخن میگوییم یعنی سالهای آغازین دهه 70، خانوادهها بیشتر همدیگر را میدیدند، درک میکردند و از حالِ هم باخبر بودند. کم نبودند خانوادههایی که دورِهم بودن را به گونهای طراحی میکردند که تماشای این سریال نیز لحاظ شود اما این روزها با تعدد سرسامآورِ شبکههای تلویزیونی (اعم از ماهوارهای و ایرانی) دیگر خیلی به دورِهم بودن و این گونه مسائل توجهی نشان نمیدهند، آنان با دیدی عمیقتر و با تحلیل محتوای چنین سریالهایی ترجیح میدهند وقت خود را به گونهای تنظیم کنند تا بهترینها را به تماشا بنشینند پس میبینیم تغییرات، بسیار وسیع و در عین حال عمیق بوده است. همه اینها یعنی کسانی که برای بخشهای مختلف جامعه نسخه میپیچند در نظر داشته باشند با دقت و درایت، چشم بر این حجمِ وسیع از تغییرات نبندند و واقعبینانهتر تصمیم بگیرند، فیلمنامه تصویب و داستانها را محتواییتر بررسی کنند. این روزها تکرار پخش سریالِ «پدرسالار» باعث شده است تا نسلهای مختلف محکی جدی بخورند، درک یا عدم درک و ایجاد یا عدم ایجاد ارتباط با این سریال میتواند گویای حقایق تلخ و شیرین بسیاری باشد. سریالهای دیگر ازجمله یوسف (ع) و مواردی از این دست از این قاعده مستثنی نیستند. درباره سریال یوسف(ع) همین بس که برخی صحنهها برای مخاطب امروز بسیار سطحی و به طرز عجیبی «باورناپذیر» است.
rezabardestani50@gmail. com