شماره ۳۳۱۱ | ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۲ اسفند
صفحه را ببند
خاطرات الرجال

اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهره‌ها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشت‌های علم» به چاپ رسیده‌اند و ما در این ستون به تناوب این یادداشت‌ها را مرور می‌کنیم.

باور شاه به پدرسوخته‌ها!
پیامی از سفیر آمریکا رسیده بود، ملاحظه فرمودند. باز هم احساس کردم شاهنشاه مطلبی در دل دارند می‌خواهند بفرمایند و تأمل دارند. ناچار ساکت نشستم ببینم چه می‌خواهند بفرمایند. بالاخره فرمودند: «این پدرسوخته نجم‌الهدی، رئیس اداره مهندسی نیروی دریایی که گرفته‌ایم، می‌گوید در کنترات‌های چابهار ما خیال 800 میلیون تومان سوء‌استفاده داشتیم، که نشد.» عرض کردم چندین دفعه در این زمینه غلام مسموعات را به سمع مبارک رسانده بودم که این کنتراتی که می‌خواهند با انگلیسی‌ها منعقد کنند، ۴۰۰درصد از قیمت معمول گران‌تر است. فرمودند: «واقعاً نمی‌توانستم باور کنم. فکر می‌کردم همین اغراق‌های مردم است.» 54.11.16

اردشیرِ بی‌ چاک و دهن
در ژنو هستم، مشغول معالجه و دوندگی، هنوز آثار این آنفلوانزای لعنتی تمام نشده است. هنوز گلبول سفید خونم زیاد است. فردا به تهران می‌روم و کارم دوباره زیاد خواهد بود. البته تا شاهنشاه تشریف بیاورند، کمتر است. ديشب والاحضرت شهناز را برای شام دعوت کردم با نامزد جدیدشان محمود زنگنه. بسیار جوان خوبی به نظرم آمد، ربطی به اردشیر زاهدی (همسر سابق شهناز) ندارد. وقتی اردشیر و شهناز در واشینگتن بودند، یعنی اردشیر سفیر بود، در یک مجلس آن قدر از اسافل اعضاء جلوی والاحضرت صحبت کرد که من و همه حاضرین خجل شده بودیم.47.11.17

وطن‌پرستان پول دوست!
به موزه پهلوی در کاخ مرمر که در شرف اتمام است رفتم. نظر تازه‌ای پیدا کردم که کاخ باید به همان صورت محل زندگی شاهنشاه فقید حفظ شود و پیشرفت‌های ایران در نقاط دیگر کاخ مثل عمارت وزارت دربار سابق به نمایش گذارده شود. به این صورت که این جا را ساخته‌ایم. قاراشمیش عجیبی شده، هیچ قشنگ نیست. این بازدیدها دو سه ساعت طول کشید. شهردار (غلامرضا نیک‌پی) مرد فهمیده‌ای است، دو به دو در اتومبیل صحبت می‌کردیم. تاریخ قاجاریه را تا عصر حاضر خوب مطالعه کرده است. می‌گفت وثوق‌الدوله و نصرت‌الدوله نخست‌وزیر و وزیرخارجه وقت و همچنین صارم‌الدوله امیدوار بودند وقتی قرارداد معروف ۱۹۱۹ را با انگلیس‌ها می‌بندند، بتوانند عراق و قفقاز را بگیرند. من گفتم در این صورت چرا از انگلیس‌ها پول گرفتند؟ گفت این اشتباه آن‌ها بود و پول را هم برای خاموش کردن هوچی‌ها گرفته بودند، ولی چون در آن تاریخ یک میلیون تومان پول زیادی بود وقتی گرفته بودند نتوانستند از آن بگذرند، به جیب ریختند!51.11.19


تعداد بازدید :  28