ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
ماهوتیان، عنصر عجیب
شبکه ماهوتیان یک نمونه از سبک کار اطلاعاتی اینتلیجنس سرویس انگلیس است، که کاملاً با سبک کار آمریکایی تفاوت دارد. انگلیسیها موفقیت ساواک را در اتخاذ این سیستم میدانستند، ولی همانطور که گفتم چون ساواک را آمریکاییها پیریزی کردند و مشابه سازمانهای خود به آن فرم نیمه علنی دادند و مقامات و پرسنل ساواک نیز از جهت تظاهر به قدرت به سیستم آمریکایی علاقهمند بودند، همان سیستم ادامه یافت. اما درباره خود ماهوتیان. ماهوتیان فرد عجیبی بود. هیچگاه هوش خود را به من نشان نداد، زیرا مطلبی نمیگفت که بتوان هوش او را ارزیابی کرد. فوقالعاده کم صحبت بود و خودش نیز کمتر شروع به بیان مطلب میکرد. اگر از او سوالی میشد با یک کلمه و حداکثر یک جمله کوتاه جواب مبهم میداد. این کم صحبتی ارتباطی با شغل او نداشت بلکه از خصوصیات ذاتی او بود. کار ماهوتیان در ساواک نیز عجیب بود. او هر چند اسماً معاون ساواک بود، ولی یک تشکیلات بسیار محدودی داشت و به همین پرسنل نیز قانع بود و با روحیهاش انطباق داشت: هرچه پرسنل کمتر حفاظت بیشتر! تشکیلات ماهوتیان عبارت بود از: یک راننده که طبق قواره ساواک حق او بود با توجه به مقامش راننده داشته باشد، یک اتاقدار و یک کارمند رتبه 2 یا 3 که همان رهبر عملیات ماهوتیان بود. ممکن نیست در تمام ساواک نامهای به امضاء او پیدا شود و حتی ممکن نیست جملهای از او زیر نامه یا گزارشی یافت شود. امضاء او را فقط میتوان در مقابل نامش در لیستهای حقوق دید و چنان امضاء میکرد که معلوم نیست امضاء کیست! در دوران من هیچ کاری در ساواک انجام نداد. از مقامی سوال کردم، گفت: قبلاً هم همین بوده. حتی درباره حقوق شبکه شمال نیز شفاهاً میگفت و چیزی یا رقمی نمینوشت. این رویه او در برابر من تنها نبود، پس از تحقیق متوجه شدم که در برابر همه چنین است. ماهوتیان با این خصوصیات مود علاقه کلیه پرسنل ساواک بود. او دو بار، با نظر من، تعدادی از پرسنل ساواک را به منزلش دعوت کرد، که من هم شرکت کردم. خانه خوبی نزدیک باغ فردوس داشت. وسایل خانه زیاد بود ولی بیسلیقه چیده شده بود، زیرا ماهوتیان زن نداشت و هیچگاه ازدواج نکرد و تصور نمیکنم روابط جنسی داشت. همانطور که گفتم در سومین سفر آموزشی به لندن، ماهوتیان نیز با من و صمدیانپور بود و در واقع این مسافرت برای آنها بود و نه من. به هر روی، من در ساواک به هیچ کس به اندازه ماهوتیان اعتماد نداشتم.