دقت کردهاید؟ هر روز یک خبر جالب داریم و با آنکه اخبار تکراری است اما در بستری جدید نقل میشود و تحلیلها پشت سر تحلیلهاست که ارائه میشود. گاه آنقدر اخبار و تحلیلها سرعت دارند که نمیشود روی آنها تحلیلی گذاشت و به نقل باید اکتفا کرد. اما ویژگی صفحه ما این است که نقلقولها و نقد و تحلیلها را کنار هم میچیند و آنوقت شاید سرنخی، ایما و اشارهای و پشتصحنهای دستگیر مخاطب شود و همچون ارشمیدس بگوید: یافتم! با همین حال و هوا نگاهی انداختهایم به رسانههای امروز....
اعراب خلیجفارس بهدنبال جنگ بین ایران و آمریکا نیستند
دیروز بهدنبال سخنان وزیرخارجه قطر و هشدار نسبت به حمله علیه تأسیسات اتمی بوشهر، علیاکبر صالحی وزیر خارجه اسبق ایران، گفت اعراب خلیجفارس بهدنبال جنگ بین ایران و آمریکا نیستند. صالحی، وزیر خارجه پیشین و رئیس سابق سازمان انرژی اتمی، اضافه کرد که مذاکره نباید تبدیل به یک واژه سلبی بشود، اصل مذاکره یک امر ممدوح و پسندیده است.
صالحی در گفتوگو با «انتخاب» اظهار داشت: درخصوص کشورهای حوزه خلیجفارس هرچند از منظر تحلیل سیاسی خود در باطن خواهان مهار ایران هستند ولی از طرفی دیگر اصلا خواهان مشاهده درگیری بین ایران و آمریکا نیستند.
وی اضافه کرد: این بدین خاطر است که در ارتباط با ابعاد و عواقب ناخوشآیند این موضوع برای منطقه، حداقل چیزی که میتوانیم بگوییم این است که عواقب خطرناک آن اصلا روشن نیست.
رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی خاطرنشان کرد: درصورت درگیری آمریکا با ایران -بهاحتمال بسیار ضعیف- قطعا قضیه تایوان در مدت کوتاهی یکسره خواهد شد.
ترامپ با اینکه میداند رهبری با مذاکره مخالف است چرا نامه مینویسد؟
روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان «دعوت ترامپ به مذاکره یا عملیات فریب احمقانه؟!» به بررسی ادعای ترامپ مبنی بر ارسال نامهای به مقام معظم رهبری پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: ترامپ مدعی ارسال نامهای به مقامات عالی کشورمان در باب مذاکره شد، تکرار چنین حرکتی از سوی ترامپ در شرایطی که رهبر معظم انقلاب پیشتر هم در زمان دیدار با نخستوزیر وقت ژاپن و مجددا در ماه بهمن امسال هرگونه مذاکره با آمریکا را رد کرده بودند، این ظن را به ذهن متبادر میکند که چنین پیشنهادی بیش از هر چیز عملیات فریب برای حرکات بعدی دولت آمریکا است.
نگاهی به اقدامات و رویکردهای دونالد ترامپ در ماههای سپری شده از دور دوم ریاستجمهوری وی بر ایالات متحده، بهخوبی این واقعیت را اثبات کرد که وی کمتر تفاوتی را با دور اول سکونت خود در کاخ سفید داشته و دارد ولی در این میان شاید بتوان مهمترین ویژگی و وجه افتراق او نسبت به دوره پیشین ریاستجمهوریاش را در سرمایهگذاری ویژه برای تأثیرگذاری در افکار عمومی کشور هدف سیاست خارجی بهخصوص افکار عمومی ایران دانست.
ترامپ ۲۰۲۵ و دولتمردان وی، سیاستهای خود علیه کشور و ملت ایران را بر ایجاد نارضایتی در داخل و اجبار مسئولان کشورمان به عقبنشینی در برابر زیادهخواهیهای آمریکا به واسطه فشار افکار عمومی تعیین کردهاند.
بر همین اساس ترامپ با وجود آگاهی به اینکه مسئولین عالیرتبه کشورمان هرگونه مذاکره غیرعادلانه، غیرشرافتمندانه و قلدرمآبانه با ایالات متحده و غرب را از پیش رد کردهاند، با ارائه چنین پیشنهادی که مبتنی بر مفروضات و محاسبات غلط از ملت ایران است، سعی در موجه نشان دادن خود و مقصر نشان دادن مسئولان نظام دارند.
یکی از ابعادی که میبایست در تحلیل رفتار دولت دوم ترامپ در مقابله با کشورمان در نظر گرفت، بررسی دلایل محاسبه اشتباه آنان درباره افکار عمومی در ایران هست. این محاسبه غلط رابطه مستقیمی با سکانداری طیف غربگرای داخلی و طیف مدعی اصلاحات بر مسند و ساختار اداری کشور است.
نگاهی به پالسها و سیگنالهای مثبتی که از نخستین روزهای آغاز بهکار دولت چهاردهم از سوی برخی از افراد در داخل دولت و طیف غربگرای مدعی اصلاحات به غرب ارسال شد، دلیل این سرمایهگذاری آمریکاییها را نشان میدهد.
این افراد که از سابقه تاریخی خود در دولت حسن روحانی نیز درس نگرفتهاند، مجددا با تکرار روش اشتباه و خطرناک خالی نشان دادن دست کشور در آستانه هر روندی در سطح بینالملل، خواسته یا ناخواسته بزرگترین ضربه را در هر مذاکره یا مواجهای با غرب به کشور وارد میسازند.
افرادی که متأسفانه سعی درهمراه کردن رئیسجمهور با ادبیات خود و بیان منش خود از زبان وی داشته و دربرخی از مواقع ازجمله نحوه انتشار مصاحبه رئیسجمهور با رسانههای آمریکایی در نیویورک یا در مصاحبه وی با NBC موفق به این کار نیز شدهاند. این سیگنالها حتی برای یکبار نیز با پاسخ مثبتی از سوی مقامات آمریکایی در دولت بایدن و ترامپ همراه نشد و بالعکس منجر به گستاخی بیشتر آنان شد.
نمونهای واضح از روند اشتباهی که از سوی برخی از افراد در داخل کشور بهکار گرفته شد، سفیدشویی ترامپ در مصاحبه ظریف با فرید زکریا بود که در کمترین زمان منجر به صدور یادداشت امنیت ملی ریاستجمهوری از سوی رئیسجمهور آمریکا و تشدید فشار حداکثری بر کشورمان بود.
این نمونههای واضح بهخوبی نشان میدهد که غربگرایان در داخل که پیشتر در دولت حسن روحانی کشور را با خسارت محض برجام روبهرو کرده بودند و اکنون نیز سعی در پوشاندن قبای حسن روحانی بر تن پزشکیان دارند، ضلع دیگری از سیاستی هستند که ترامپ علیه ایران درنظر گرفته است و قوت قلبی را برای وی در تحقق فشارهای خود بر داخل ایران ایجاد کرده است. این دسته افراد و رسانههای مجیزگوی زنجیرهای، حتی به عمد سعی در چشمپوشی از اذعانهای پیشین خود به بیفایدگی مذاکره با ترامپ در زمان دولت دوم حسن روحانی نیز دارند.
به انتظار همسایه نشستن و بیشام ماندن بس است
روزنامه جمهوری اسلامی هم در موضوع مذاکرات به سراغ نقش روسیه رفت و نوشت: خاورمیانه اوضاع آشفتهای دارد و متأسفانه هر لحظه بر آشفتگی آن افزوده میشود. این بحران بزرگ محصول دخالتهای قدرتهای سلطهگر غربی و شرقی است.
درباره ایران با اینکه کشوری بزرگ با ملتی هوشمند و بافرهنگ است، سران دو دولت زیادهخواه غربی و شرقی بهخود اجازه میدهند تصمیم بگیرند که چگونه مذاکره کنند و به چه نتیجهای برسند.
دولتمردان روس در اظهارنظرهای متعدد این روزها اعلام میکنند در ریاض نمایندگان آمریکا و روسیه درباره ایران هم مشورت کردند و در دیدارهای بعدی هم تبادل نظر خواهد شد!
این نوع سخن گفتن درباره ایران، اهانت آشکار به دولت و ملتی است که سابقه تمدنی و استقلالش از دولتهائی که خود را ابرقدرت میدانند بیشتر است و قدرت و کفایتی بسیار بیش از دیگران برای تصمیمگیری، مذاکره و هر نوع برخوردی که صلاح بداند دارد. تکلیف موجود روانپریشی همچون دونالد ترامپ که در داخل خود آمریکا اکنون مورد تمسخر و اعتراض مردم قرار گرفته روشن است ولی انتظار اینست که در برابر قیممآبی روسیه، از مسئولین سیاست خارجی کشورمان سخنی شنیده شود. حتی اگر سرگئی لاورف وزیر خارجه روسیه در سفر دو هفته قبلش به تهران از چنین موضوعاتی سخن گفته و وعدههائی داده باشد، مسئولین ایرانی نمیبایست به او اجازه ورود به این مبحث را میدادند و حالا هم نباید به وعدههای روسها دل خوش کنند.
مردم ایران معتقدند این همه به انتظار همسایه نشستن و بیشام ماندن بس است. روسیه را در همین دوران چهار و نیم دهه عمر جمهوری اسلامی بارها امتحان کردهایم که همواره رفوزه شده است.
ما برای فائق آمدن بر مشکلاتمان به دو اقدام مهم نیازمندیم که به خارج از مرزها ربطی ندارند. اول، راضی نگهداشتن مردم و دوم تقویت سیاست خارجی. مسئولان ما باید بپذیرند که در این دو زمینه دچار مشکلات جدی هستیم و به همین دلیل حال ایران اکنون خوب نیست. اگر با این دو اقدام، حال ایران خوب شود هیچ دولتی هوس نمیکند قیم ما باشد و هیچ دولتی جرأت نخواهد کرد حق ما را ضایع نماید و منطقه هم از آشفتگی نجات خواهد یافت.
بدون سرمایهگذاری داخلی و خارجی نمیتوان کار مهمی کرد
اما روزنامه خراسان به سراغ راهحل ناترازیها رفته و نوشت: حتما تذکرهای پی در پی رئیسجمهور درباره خاموش کردن چراغهای اضافه در بازدیدهای مختلف ایشان را دیدهاید، یا جملاتی شبیه به این را از مقام برتر اجرایی کشور شنیده اید: «من درخانه لباس بیشتر میپوشم تا در مصرف انرژی صرفه جویی کنم.»
این رفتار و کلام شایسته میبایست در زندگی شخصی هر ایرانی بهکار گرفته شود. بهخصوص اینکه در آموزههای دینی ما نیز تأکید بسیار بر صرفهجویی شده است. با این حال همچنان درصد قابل توجهی از هموطنان، در زمستان لباس کمتری میپوشند و برای رهایی از گرما پنجره اتاق را باز میگذارند یا چه چیزی دلانگیزتر از قیلوله تابستانی با خنکای باد کولر گازی درحالیکه پتو را روی سرمان کشیدهایم؟!
در ادارهها و اماکن دولتی و عمومی که هزینه انرژی قرار نیست از جیب مبارک پرداخت شود، اوضاع وخیمتر است. لذا تأکید بر سبک زندگی صرفهجویانه و مدیریت الگوی مصرف هنوز هم جای کار دارد و باید فرهنگسازی بیشتری هم صورت گیرد، اما آقای رئیسجمهور اشکال جایی وارد میشود که در همین نقطه متوقف شویم و به همین تذکرهای پدرانه بسنده کنیم و شوربختانه باید اذعان کرد، کار جایی گره میخورد که از گفتار و رفتار ما این چنین برداشت شود که قصد داریم توپ ناترازی انرژی را به زمین مردم بیندازیم و بدمصرفی آنها را متهم اصلی این بحران بدانیم!...
عربستان میخواهد به هر قیمتی نام خود را در جهان مطرح کند
از فرهنگ هم غافل نشویم. روزنامه هممیهن به بهانه سریال «معاویه» به تحلیل عملکرد سیاسی و اجتماعی عربستان طی سالهای اخیر پرداخت و نوشت: این سریال که عربستان با هزینه بالا تولید کرده، باید در چارچوب اهداف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این کشور تحلیل شود. عربستان جدید بهدنبال مطرح کردن نام خود در جهان است؛ از پروژه نئوم و لیگ فوتبالش تا میانجیگری بین کشورها. این کشور با اعمال تغییرات در روایت تاریخی، قصد دارد چهرهای باب میل خود از معاویه ارائه دهد. حتی اعتراض برخی کشورهای عربی هم تأثیری ندارد، زیرا عربستان با سرمایهگذاریهای سنگین و رهبری جدید، در پی تثبیت موقعیت خود در منطقه و جهان است.
این سریال، آخرین پروژه تلویزیونی عربستان نخواهد بود. آنها روایتی را برگزیدهاند که به تفکرشان نزدیک باشد و با تروکاژهای سینمایی، میزانسن و دکوپاژهایی مخاطبان خاص خود را جذب کنند. البته این اختلافات تاریخی در دنیای شیعه و سنی از گذشته وجود داشته، اما هدف عربستان صرفاً تولید یک اثر نمایشی نیست، بلکه نگاه استراتژیکی به بازاریابی سیاسی، فرهنگی و حتی ورزشی دارد. عربستان در پروژههای مختلف مانند نئوم و لیگ فوتبال با آوردن رونالدو، برای مدتی در صدر اخبار بود، اما این هیجان بهتدریج کاهش یافت. سریال «معاویه» نیز ابعادی فراتر از خبرهای معمولی دارد، زیرا هم جامعه سنی و هم شیعیان را درگیر میکند. جلوگیری از پخش این سریال در دنیای امروز بیمعناست، زیرا محتوای آن در لحظاتی وایرال خواهد شد. برخی نیز به آن روی خوش نشان خواهند داد.
سؤال اساسی این است که چرا عربستان بدون هراس به این موضوعات بحثبرانگیز ورود میکند؟ آیا فقط ثروت به این کشور چنین امکانی داده یا تئوریهای عمیقتری در پس این اقدامات نهفته است؟ صنعت سینما و سریالسازی بهطور جدی در دستور کار متولیان فرهنگی این کشور قرار دارد. احتمالاً بهزودی نسخه عربی «اچبیاو» و «نتفلیکس» نیز راهاندازی شود، زیرا عربستان متوجه شده برای تأثیرگذاری بر اذهان عمومی، باید از نقاطی آغاز کند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. ساخت شخصیتهای جدید از پیشقراولان عرب، این فرصت را به عربستان میدهد که هویتی تازه برای خود تعریف کند. سینما و تلویزیون برخلاف فوتبال، فرصتی برای جبران شکست ندارند؛ اگر روایتی در ذهن مخاطب جا بیفتد، اصلاح آن بسیار دشوار خواهد بود. تا زمانی که پاسخی به سریال «معاویه» داده شود، مدت زیادی خواهد گذشت و از آنجا که مخالفان این روایت قدرت تولید محتوای مناسب را ندارند، عربستان با بهرهگیری از سینما، روایت مطلوب خود را گسترش خواهد داد. این استراتژی شباهت زیادی به اقدامات ترکیه در تولید سریالهای تاریخی دارد. افسوس برای ما که باوجود توان بالای فرهنگی و داشتن قهرمانان ملی و مذهبی، هرگز به تولید محتوا در سطح جهانی توجهی نکردیم. پرداختن به این شخصیتها میتوانست تأثیری فراتر از سریال «معاویه» داشته باشد، اما این مسئله هرگز در ذهن متولیان فرهنگی ما جدی گرفته نشد. داستان این «نشدنها» خود حکایتی جداگانه میطلبد.