دانشگاههای انگلستان اخیراً هشدار دادهاند که ۹۲ درصد دانشجویان از هوش مصنوعی استفاده میکنند و این برای دانشگاهها که قرنها خود را مخزن دانش و حقیقت میدانستند، ناگوار است. منابع سنتی دانش به طور فزایندهای در حال کمرنگ شدن هستند. کتابها، مقالات، مجلات و رسانههای قدیمی با پیشرفتهای انجام شده در ارائه و بازیابی اطلاعات، به ویژه از طریق اپلیکیشنها و رسانههای اجتماعی به چالش کشیده میشوند. فهرستهای مطالعه تنظیم شده برای استفاده دانشگاهیان در پژوهش، اغلب توسط دانشجویان نادیده گرفته میشوند و جستوجو در «گوگل» جای آنها را میگیرد. اگر دانشجو از آنچه میخواند خوشش نیاید، میتواند به سادگی به گوگل روی بیاورد. الگوریتمها میتوانند دانشجویان را به جهتهای غیرمنتظره بفرستند و اغلب آنها را از سختگیری تحصیلی به سمت منابع غیر دانشگاهی منحرف میکنند.
دسترسی ۲۴ ساعته دانشجویان به مطالب آموزشی اهمیت دارد، اما دانش در حال تبدیل شدن به یک محتوای ساده است. با لمس یک دکمه، اطلاعات به صورت آنلاین در دسترس قرار میگیرد و تعداد زیادی خروجی برای انتخاب وجود دارد. ممکن است کمیت وجود داشته باشد اما لزوماً با کیفیت همراه نیست. این موضوع، پرسشهای اساسی را نه تنها درباره منظور ما از دانش مطرح میکند، بلکه نقش آموزش و پرورش و دانشگاهیان در آینده را نیز برجسته میسازد. مزایای هوش مصنوعی در حوزه علوم، اقتصاد یا ریاضیات قابل قدردانی هستند زیرا حقایق را اغلب نمیتوان انکار کرد، اما درباره علوم انسانی و حوزه اجتماعی که بسیاری از موضوعات آنها قابل بحث هستند چطور؟ به عقیده آگاهان وقتی از هوش مصنوعی میخواهیم مقاله بنویسد، صرفاً کار را برونسپاری نمیکنیم، بلکه تفکر و توسعه آن را برونسپاری میکنیم.