اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
شاه و حرف غیرمنطقی!؟
صبح شرفیاب شدم. باران در شیراز آمده است، خیال میکردم شاهنشاه خوشحال باشند ولی شاه را گرفته دیدم. غفلتاً فرمودند: «ملت [...]!» عرض کردم چرا؟ فرمودند: «این محکومین - کمونیستهای طرفدار چین - پس از ابلاغ حکم سرود خواندهاند.» عرض کردم پس پفیوز نیستند! شاهنشاه خندهشان گرفت، فرمودند: «پدرسوخته»! عرض کردم چرا ناراحت میشوید؟ یک اقلیتی هم کج فکر میکند یا به اعتقاد ما کج فکر میکند، چه مانع دارد؟ اکثریت مردم ایران به خصوص طبقه متوسط، شریف و نجیب است و شما را هم واقعاً حالا دوست میدارد. بعد مقدار زیادی در خصوص نطق فردای شاهنشاه و این که فرمودند تند خواهد بود ـ علیه نفتیها ـ صحبت کردیم. من عرض کردم اگر منطقی باشد از تند بودن مؤثرتر است. فرمودند: «مگر من حرف غیرمنطقی میزنم؟» عرض کردم استغفرالله! باز هم شاهنشاه خندهشان گرفت.49.11.3
کودتا در بغداد ترس در تهران
صبح زودتر از خواب برخاستم. سفیر سراسیمه پیش من آمد و گفت که دیشب ناچار شده شاهنشاه را از خواب بیدار کند. گفتم چرا به من نگفتی، مگر مطلب مهمی پیش آمده بود؟ گفت فرموده بودند اگر مطلبی بود بیدارشان کنم. دیگر تو را ناراحت نکردم. گفتم مطلب چه بود؟ گفت در عراق میخواست کودتا بشود، ولی حکومت آن را کشف کرد و بلافاصله دست به اعدام مسببین زده است. تا حالا ۹ نفر را اعدام کردهاند. به علاوه به سفیر ما در بغداد (عزتالله عاملی) اخطار کردهاند چون با کودتاچیان ارتباط داشته باید 24 ساعته بغداد را ترک کند، از این جهت شاهنشاه را بیدار کردم. من بلافاصله شرفیاب شدم. شاهنشاه را فوقالعاده کسل و ناراحت سر میز صبحانه زیارت کردم. معلوم شد ناراحتی شاه از چه بود که میخواستند پریروز فال بگیرند. مثل این که به دلشان افتاده بود که کار سر نخواهد گرفت. شاهنشاه باز پیش طبیب تشریف بردند. سر ناهار در حضورشان بودم، خیلی کسل بودند. بعد از ظهر ملاقاتهای زیادی داشتند که چندتای آن خیلی خیلی مهم بود. اخبار اعدام در عراق پشت سر هم میرسد و شاهنشاه فوقالعاده ناراحت هستند. تلگراف مجددی از رئیس ستاد ارتش (فریدون جم) رسیده بود که برای جلوگیری از حمله احتمالی عراقیها باید پیشدستی کنیم و فرودگاههای آنها را قبلاً بکوبیم. به من فرمودند: «تلگراف کن مگر دیوانه شدهای؟ از کجا میدانی که میخواهند آنها حمله بکنند؟ اگر آمادگی دادهاند یا در قبال آمادگی شماست یا برای کودتای نافرجام است. به هر صورت کوچکترین حرکتی را باید از من اجازه بگیرید.» شام شاهنشاه را تنها گذاشتم که بی سرخر باشند. من هم با دوستم، بیرون شام خوردم. حالا نصف شب است، منزل برگشتهام، تعداد اعدام شدگان عراق تا حالا به ۲۹ نفر رسیده است.48.11.2