اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
تجلیل از شاهان خودکامه
در خصوص تز سخنرانی خودم در مورد رضاشاه کبیر و خود شاهنشاه که سال آینده ایراد خواهم کرد، کسب اجازه کردم. اجازه دادند. تز سخنرانی من این است و واقعاً اعتقاد دارم که این هر دو، تجلی خود ایران هستند و جمله لویی چهاردهم که میگفت L’Etatc’estmoi درباره آنها صدق میکند. فرمودند: «به خودم که نگاه میکنم، این یک حقیقت است و هیچ چیز جز ایران نمیخواهم و نمیبینم. بنابراین گزاف نخواهی گفت.» 54.11.1 [جمله منتسب به لویی چهاردهم، «دولت یعنی من» را علم درست در نیافته و پنداشته که پادشاه فرانسه از فرط میهنپرستی خود را با کشورش جداناپذیر و در آن محو میدانسته است در حالی که این جمله نماد ناب اندیشه خودکامگی است.]
شورای اقتصاد؟! کدام اقتصاد ؟!
بعد از ظهر شورای اقتصاد بود، من پیاده گردش رفتم. در شورای اقتصاد شرکت نمیکنم. دلیل آن را میدانم ولی به روی خودم نمیآورم. آخر اگر انسان هرچه را بداند و بفهمد اظهار هم بکند یک وقت زبان سرخ سر سبز بر باد میدهد. به علاوه، من صد در صد آن چه را اربابم بپسندد، میپسندم. به قول وحشی یکی درد و یکی درمان پسندد/یکی وصل و یکی هجران پسندد/مو از درمون و درد و وصل و هجران/پسندم آن چه را جانان پسندد! فقط موقعی حرف میزنم که صحبت خودم در بین نباشد. وقتی منافع مردم و شاهنشاه در بین است، آن وقت هر قدر او را برنجانم باک ندارم، زیرا به خدا اتکاء دارم و به انصاف پادشاهم. آن قدر این موارد پیش آمده است که حد ندارد و در آینده هم پیش خواهد آمد و خواهم نوشت. امشب علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد پیش من به شام مهمان بود. به این جهت به اپرای رومانیها در تالار رودکی اجازه گرفتم نرفتم. گویا وضع اقتصادی دولت خوب نیست. روی عایدات نفت زیادی حساب کردهاند (پولی که به دست نیامده بود) و حالا دارند گیر میکنند.54.10.24
امان از دستفرمان همایونی!
دیشب اتفاق عجیبی افتاد. شاهنشاه از کاخ ملکه پهلوی خارج شده به باغشاه تشریف میبردهاند که با هلیکوپتر به نیاوران تشریف ببرند. اتومبیلی جلوی ماشین ایشان میپیچد. شاهنشاه ترمز شدید میکنند. اتومبیل اسکورت از عقب به شدت به اتومبیل شاهنشاه میکوبد و آن را خرد میکند. خیلی خیلی خطرناک بود. علیاحضرت شهبانو که شش ماهه آبستن هستند، پهلوی دست شاهنشاه نشسته بودند. شوک عجیبی به هر دو وارد میشود. خوشبختانه به خیر گذشت. من دیشب یک صبح مطلع شدم، تا صبح نخوابیدم، به خیال این که خدای نکرده مبادا علیاحضرت شهبانو را شب برای سقط جنین به بیمارستان ببریم.48.10.30