ارتشبد حسين فردوست، دوست دوران كودكي محمدرضا پهلوي و رئيس دفتر اطلاعات او، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژيم پهلوي را به رشته تحرير درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوي» منتشر شده است كه در اين ستون به تناوب برخي را مرور ميكنيم.
سفارت یا دولت در سایه
در دوران محمدرضا، فقط و فقط با حمايت سفارتهاي انگليس و آمريكا بود كه افرادي ميتوانستند به مقامات مهم برسند. اين امر نه تنها در مورد من بلكه در مورد همه كساني كه مشاغل و پستهاي درجه اول داشتند صادق بود. مورد خود را بيشتر ميشكافم: بعدها كه رئيس دفتر ويژه شده و شاپور جي را شناخته بودم، او با اشاره به پيشنهاد تصدي دفتر توسط من گفت: «سالهاست روي تو بررسي ميكنيم. در هر كجا خدمت كردهاي توأم با موفقيت بوده و دليلي ندارد كه بگذارم تو را از محمدرضا دور كنند و يك عده افراد بيلياقت دور او باشند. در مورد تصدي دفتر نيز نميخواستم فردي اعزام شود كه نتواند اين كار را انجام دهد و لذا شما را پيشنهاد كردم.» زماني كه شاپور جي اين صحبت را ميكرد حدود يك سال از شروع كار دفتر گذشته بود و او ميگفت كه در اكثر ملاقاتها با محمدرضا، او از سبك كار دفتر رضايت دارد و اين همان چيزي است كه ما ميخواستيم. همانطور كه گفتم، مدتي بعد مانند سازمان مشابه در انگلستان «كميته مشترك اطلاعاتي» در دفتر ويژه با نام «شوراي هماهنگي» تشكيل شد و من با درجه سرهنگي دبير شورا شدم، در حالي كه اكثر اعضاء شورا سرلشكر و سپهبد بودند. حدود يك سال پس از تشكيل دفتر ويژه با حفظ سمت به جاي علويكيا قائم مقام ساواك نيز شدم، كه مسلماً پيشنهاد شاپور جي بوده است، زيرا چند روز بعد از انتصابم براي ديدن من به ساواك آمد و با همان لبخند گفت: «از شغل جديد راضي هستيد!؟» او بيش از اين به گفته خود صراحت نداد، ولي تلويحاً فهماند كه ترتيب كار را او داده است. در مدت تصدي قائم مقامي ساواك، هرازگاهي شاپور جي به ساواك ميآمد و علاوه بر من با نصيري و معتضد نيز ملاقات خصوصي ميكرد. بايد بگويم كه مشاغل من هرچند با پيشنهاد شاپور جي بود ولي اين بدان معنا نيست كه مسئله به محمدرضا تحميل ميشد. خير! محمدرضا با طيب خاطر به من تمايل داشت: دوست او بودم، مورد اعتماد كامل او بودم و به قول شاپور جي با استعداد و مدير خوبي بودم، پس چه شخصي را بهتر از من ميتوانست به محمدرضا معرفي كنند؟ پس از تصدي «دفتر ويژه اطلاعات» به دستور محمدرضا هر 15 روز يك بار در منزل شاپور جي با رئيس امآيسيكس سفارت ملاقات ميكردم. شاپور جي هر موقع ميخواست در اتاق ميماند و گاهي هم براي ديدار خانواده خود به اتاق ديگري ميرفت. اگر شب بود اين ملاقاتها در منزل خود رئيس امآيسيكس برگزار ميشد. او تسلط شاپور جي را به هيچ وجه نداشت. علاقه شاپور جي بيشتر به مسائل زندگي محمدرضا و دربار بود در حالي كه رئيس امآيسيكس سفارت هيچگاه از اين مسائل صحبت نميكرد و مباحث در اطراف مسائل عمومي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و غيره بود.