[ سیما فراهانی] دهیار روستا است و با کمیته امداد نیز مشارکت میکند. اما با این وجود، سالهای زیادی است که فعالیتهای داوطلبانه خود در جمعیت هلالاحمر را رها نکرده و همچنان با انجام خدمات بشردوستانه، روستاییان زیادی را مشتاق به خدمت در این جمعیت عامالمنفعه کرده است. ساره قاسمی، از دوران مدرسه به هلالاحمر علاقهمند شد. همان زمانی که خدمات امدادگران در زلزله بم را دید و تاثیر بهسزایی در او گذاشت. تا جاییکه در دوران دبیرستان عضو کانون دانشآموزی هلالاحمر شد و مشتاقانه در کلاسهای آموزشی شرکت کرد. به دلیل درس و دانشگاه، چند سال در فعالیتهایش با جمعیت هلالاحمر وقفه افتاد، اما هیچگاه نتوانست از جمعیت دل بکند. او با اینکه دهیار روستا شده و مشغله کاری بالایی دارد، ولی در خط مقدم کمکرسانیهای مختلف در هلالاحمر ایستاده و لباس سفید و سرخش را هرگز کنار نگذاشته است. اقدامات عامالمنفعه در کمیته امداد را نیز انجام میدهد، ولی اشتیاقش به خدمت در جمعیت آنقدر زیاد است که حالا تمام روستا و حتی روستاهای مجاور را نیز به انجام فعالیتهای داوطلبانه ترغیب کرده است.
آشنایی با جمعیت در دوران دبیرستان
ساره قاسمی در گفتوگو با خبرنگار «شهروند» بخشی از فعالیتهایش را روایت میکند و میگوید: «در دوران دبیرستان یعنی از سال 1383 با جمعیت آشنا شدم و دورههای مختلف را گذراندم. آن زمان در شهرستان تربت جام زندگی میکردیم. از آن زمان با آنها در کانون دانشآموزی هلالاحمر فعالیت داشتم و با جمعیت همکاری میکردم. بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم و از طرف دیگر ازدواج کردم، فعالیتم کمتر شد. ولی به جمعیت وابسته بودم و دلم نمیخواست که ارتباطم با آنجا را قطع کنم. دوباره از سالی که کرونا وارد ایران شد، به صورت جدیتر فعالیتم با جمعیت را شروع کردم. همان زمان کلاسهای آموزشی هلالاحمر را از سر گرفتم. آن زمان دهیار روستایمان شده بودم و احساس کردم که بهترین زمان است تا به خاطر مردم روستا، امکانات هلالاحمر مثل خانه هلال را وارد روستا کنم. برای روستاییانمان نیاز به هلالاحمر را احساس میکردم. اینطور شد که دوباره به صورت جدی وارد جمعیت شدم و بعد از گذراندن دورههای تخصصی، خانه هلال روستای بجد در خراسان جنوبی را راهاندازی کردیم. من دهیار بودم و همزمان به عنوان مسئول خانه هلال نیز، فعالیتم را شروع کردم. دورههایی که در جمعیت گذراندم، مخاطرات، کمکهای اولیه، مهارتهای داوطلبی، دورههای مربیگری و علوم پایه هلالاحمر بود که مدارکش را گرفتم. از آن زمان به بعد، به عنوان مربی هم در جمعیت هلالاحمر فعال هستم. در این سالها همیشه داوطلب بودم و هر کار و برنامهای در جمعیت باشد و از دستم برآید، همکاری میکنم.»
اقدامات بشردوستانه در خانه هلال
این بانوی امدادگر در خصوص روایت اقدامات خانه هلال روستایشان میگوید: «در خانه هلال ما نیز، کمکهای غذایی چند نوبت در سال، چه در روستای خودمان و چه در روستاهای همجوار، توزیع میکنیم. توزیع گوشت و لوازمالتحریر هم داریم. سال گذشته 180 بسته لوازم التحریر تهیه و بین مدارس روستا توزیع شد. چون کمکهای داوطلبی همزمان با هم و در یک هدف قرار میگیرد، با مرکز نیکوکاری کمیته امداد هم فعالیت دارم. ایجاد بانک امانات پزشکی در روستایمان هم از دیگر اقداماتی بود که یک سری وسایل درمانی مثل کپسول اکسیژن، ویلچر، دستگاه فشار خون، تخت بیمارستان و واکر را تهیه کردیم. مثلا اگر فردی به صورت دورهای نیاز به ویلچر یا عصا داشته باشد و از نظر مالی نمیتواند این وسیله را تهیه کند، در اختیارش قرار میدهیم تا در مدت زمانی که به آن وسیله نیاز دارد، از آن استفاده کند. همچنان نیز این بانک در حال تجهیز و افزایش امکانات است. همچنین دو ساختمان در روستا را جهت اسکان اضطراری موارد خاص تجهیز کردیم که اگر در ایام تعطیلات یا زمستان نیاز به اسکان اضطراری مسافران باشد، این دو فضا را در اختیارشان قرار دهیم.. در ابتدا که شروع کردیم چند نفر بیشتر با ما همراه نبودند. آنها دورههای هلالاحمر را گذرانده بودند و به من کمک کردند. اما بعد از آن وقتی کلاسها، جلسات و همایشها را در سطح روستا برگزار کردیم، مردم زیادی مشتاق شدند. حالا در هر برنامه حدودا 60 نفر از اهالی اعلام آمادگی و در اقدامات عامالمنفعه مشارکت میکنند. استقبال بسیار زیاد است و مردم مشتاق هستند.»
با عضویت در هلالاحمر به روستاییان دلگرمی دادم
ساره قاسمی در ادامه صحبتهایش میگوید: «از زمانیکه مدرسه میرفتم وقتی برنامههای هلالاحمر و کمکرسانیهایش را میدیدم، خیلی دوست داشتم که با این جمعیت فعالیت کنم. از همان زمان، علاقه زیادی به این کمکرسانیها داشتم. همیشه دوست داشتم لباس هلالاحمر را بپوشم و با خدمترسانی به مردم، در یک جامعه بزرگتر عضو باشم. زلزله بم هم که اتفاق افتاد، بیشترین تاثیر را روی من گذاشت. چون دیدم که هلالاحمریها چطور فداکارانه به مردم کمک میکنند، بیشتر مشتاق شدم که در این مسیر قرار بگیرم. بعد از آن هم وقتی دهیار شدم و بعضی از نیازهای روستاییان را دیدم، بیشتر علاقهمند شدم که با جمعیت همکاری داشته باشم تا بتوانم این نیازها را برطرف کنم. چون احساس میکردم که در جمعیت میتوان بیشتر این نیازها را با توجه به ظرفیت خیرین برطرف کرد. دلم میخواست دلگرمی بیشتری به اهالی روستا بدهم و این از طریق هلالاحمر برایم میسر میشد. از طرف دیگر انجام کارهای خیر نشاط را در من بیشتر میکرد. از زمانیکه خانه هلالمان تاسیس شد، کلاسهای آموزشی زیادی برگزار کردیم و روستاییان زیادی به جمعیت پیوستند و علاقهمند به فعالیتهای داوطلبانه شدند. در کل برنامههای جمعیت تنوع بیشتری دارد و برایم بیشتر از هرجای دیگر جذاب است. در ساختمان دهیاری ما، هم مرکز نیکوکاری و هم خانه هلال وجود دارد. استقبال اهالی هم از خانه هلال بیشتر است. من افتخار میکنم که عضو کوچکی از جامعه هلالاحمر هستم و به فعالیتم ادامه خواهم داد.»