«معبد زیرزمینی» نوشته معصومه میرابوطالبی، رمانی است که بر اساس زندگی شهید غلامحسین رعیت رکنآبادی نوشته و به همت نشر «جمکران» منتشر شده است؛ رمانی که مورد توجه رهبر انقلاب هم قرار گرفت، تا جایی که متنی نیز درباره آن نوشتند: «موضوع این رمان تازه و مبتکرانه است، نگارش آن هم شیرین و جذاب است. پرداختن به بخشهای حاشیهای ولی مهم و تأثیرگذار دفاع مقدس کار لازمی است که نویسنده این رمان شیوا از عهده آن برآمده است. استفاده از مقنّیهای یزدی را شهید صیاد شیرازی چند بار مطرح کرده بود و ماها از آن مطلع بودیم، اما اهمیت و ظرافت و دشواری آن به گونهای که در این کتاب تشریح شده برای ما و دیگران معلوم نبود. رحمت و رضوان خدا بر این هنرمندان کلنگ به دست.» کتاب «معبد زیرزمینی» در واقع شامل خاطراتی است که هر چند تأثیر جالبی در عملیات فتحالمبین داشتهاند، اما با وجود گذشت سالها پس از پایان جنگ تحمیلی، همچنان ناگفته مانده و نقل زبانها و محافل نشده. شخصیت اصلی رمان، جوانی به نام الیاس است که دغدغههایش او را از روستای کمالآباد تا خاکریز جبهههای جنوب میکشاند. او در واقع معرف شهید غلامحسین رعیت رکنآبادی است؛ مقنی یزدی و ساکن قم که تبحر او در حفر کانال باعث شد مورد توجه فرماندهان نظامی در زمان جنگ قرار بگیرد. به انگیزه انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «معبد زیرزمینی» تصمیم گرفتیم گزارشی در چند بخش درباره این موضوع منتشر کنیم. بخش اول را بنا به گزارشهای خبرگزاری «دفاع مقدس» و «تسنیم»، اختصاص دادیم به معرفی شهید رکنآبادی. در بخش دوم بنا به گزارشی از «مشرق»، به نقش مقنیها در جنگ پرداختیم و در بخش پایانی هم بخشی از کتاب را آوردیم.
مقنیها چگونه کار میکردند؟
در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، حفر تونلها به عنوان یک استراتژی نظامی و دفاعی به کار گرفته شد. این کار بهویژه توسط نیروهای ایرانی و بهخصوص در جبهههای جنگ، به دلایل زیر انجام میشد:
1) پناهگاه و امنیت: تونلها به عنوان پناهگاههایی برای سربازان عمل میکردند و از آنها در برابر بمبارانهای هوایی و حملات توپخانهای محافظت میکردند.
2) انتقال نیرو و تجهیزات: این تونلها امکان جابهجایی سریع نیروها و تجهیزات را فراهم میکردند و به نیروها اجازه میدادند تا بدون جلب توجه دشمن، به خط مقدم منتقل شوند.
3) تأمین منابع: برخی تونلها برای تأمین منابع غذایی، پزشکی و مهمات طراحی شده بودند. این امر به دور از دید دشمن کمک میکرد تا نیروها به مدت طولانیتری در میدان نبرد باقی بمانند.
4) استفاده از زمین: در مناطق کوهستانی و جنگلی، تونلها به عنوان راههایی برای استفاده از زمینهای نامناسب برای مبارزه طراحی میشدند.
5) توسعه شبکههای زیرزمینی: برخی از نیروهای ایرانی بهویژه در مناطق جنگی، شبکههای زیرزمینی پیچیدهای ایجاد کردند که شامل اتاقکها و مسیرهای ارتباطی بود.
این فعالیتها به لحاظ استراتژیک تأثیر زیادی بر روند جنگ داشت و به نیروهای ایرانی کمک میکرد تا با وجود شرایط دشوار، از قابلیتهای خود به طور مؤثرتری استفاده کنند. حفر تونلها به عنوان یک استراتژی نوین در جنگهای مدرن نیز شناخته میشود و در تاریخ نظامی ایران نقش مهمی ایفا کرده است. البته در آن دوران، برای حفر تونلها از تکنولوژیهای پیشرفته استفاده نمیشد، بلکه رزمندگان به دلایل مشکلات فراوان از جمله تحریمها و نبود امکانات، بیشتر بر روشهای سنتی تمرکز داشتند. هرچند این روشهای سنتی گاهی با نگاه مهندسان دانشآموخته همراه میشد تا رزمندگان بتوانند با ترکیبی از تجربه و دانش، با وجود محدودیتها، نبرد علیه دشمن را پیش ببرند.
مقنیها در جنگ چه میکردند؟
به این ترتیب مقنی در جنگ، وظایف مختلفی بر عهده داشت و از ابزارها و روشهای مختلفی استفاده میکرد که در ادامه به برخی پرداختهایم.
ابزارهای دستی: از ابزارهایی مانند بیل، کلنگ و چکش برای حفر تونلها استفاده میشد. این ابزارها به دلیل دسترسی آسان و هزینه پایین، اولین انتخابها بودند.
تکنیکهای مهندسی: برخی از نیروها از اصول ابتدایی مهندسی برای طراحی و ساخت تونلها استفاده میکردند. این روش، شامل توجه به ساختار زمین و تقویت دیوارههای تونلها با مصالحی مانند چوب یا سنگ بود.
نقشهکشی و طراحی: در برخی موارد، نیروها نقشههایی برای تونلها طراحی میکردند تا از پیچیدگی آنها جلوگیری کرده و بتوانند آنها را مسیرهای امنتری ایجاد کنند.
تجهیزات ابتدایی: در موارد خاص، از تجهیزات ابتدایی مکانیکی مانند دریلهای دستی یا دستگاههای کوچک حفاری برای تسریع در کار استفاده میشد.
تجربه و دانش محلی: بسیاری از افرادی که در حفر تونلها مشارکت داشتند، تجربه و دانش بومی در زمینه حفاری داشتند که به آنها کمک میکرد تا بهترین روشها را برای شرایط خاص منطقه به کار ببرند.
چرا نقشهها در دسترس نیستند؟
به طور کلی، حفر تونلها بیشتر به دانش و مهارتهای انسانی وابسته بود تا تکنولوژیهای پیشرفته، و این موضوع نشاندهنده خلاقیت و اراده نیروهای ایرانی در برابر چالشهای جنگ بود. متأسفانه نقشههای کشیدهشده از تونلهای حفرشده در دوران جنگ تحمیلی بهطور کلی موجود نیستند یا در دسترس عموم قرار ندارند. دلایل این موضوع عبارتاند از:
حساسیت امنیتی: بسیاری از این نقشهها به دلیل حساسیتهای نظامی و امنیتی در آن زمان، احتمالاً طبقهبندی شده بودند و بعد از پایان جنگ بهطور رسمی منتشر نشدند.
از بین رفتن مدارک: در طول سالها، ممکن است بسیاری از مدارک و نقشهها به دلیل شرایط جنگی، خرابی، یا از بین رفتن مستندات، گم شده باشند.
عدم ثبت سیستماتیک: حفر تونلها بیشتر بهصورت محلی و توسط نیروهای نظامی انجام میشد و ممکن است ثبت و مستندسازی سیستماتیک از آنها وجود نداشته باشد.
نقش تاریخی: برخی از تونلها ممکن است در تاریخ نظامی ایران اهمیت ویژهای داشته باشند، اما توجه به ثبت و مستندسازی آنها در مقایسه با سایر جنبههای جنگ ممکن است کمتر بوده باشد.
اگرچه ممکن است تعدادی از نقشهها در آرشیوهای نظامی یا مراکز تحقیقاتی خاص وجود داشته باشند، اما بهطور کلی اطلاعات و مستندات دقیقی در دسترس عموم نیست.
حفر کانال در عملیات «فتح المبین»
شهید غلام حسین رعیت رکن آبادی که بود و چه کرد؟
شهید حاج غلام حسین رعیت رکنآبادی، اصالتاً اهل روستای رکنآباد میبد یزد بود و از مقنیان ماهر ساکن قم. او از طرف دفتر شهید آیتالله محمد صدوقی (امام جمعه وقت یزد) مأمور شد تا تعدادی مقنی را برای مأموریت ویژه حفر یک تونل مهم به جبهه ببرد. شهید رکنآبادی هم به همین دلیل به روستاهای رکنآباد و مهرآباد رفت. رکنآباد و مهرآباد دو روستا در مجاورت یکدیگر و از توابع شهرستان میبد استان یزد هستند. به این ترتیب او مقنیهایی ماهر را به کار گرفت و به جبهه رفت.
حفر کانال در گرمای شرجی
مقنیها به سرپرستی شهید رکنآبادی پس از ارزیابی از منطقه و انجام بررسیهای لازم شروع به کار کردند و در فاصله چند روز، ۲۰ متر کانال حفر کردند. گرمای زیاد و شرجی بودن هوا موجب شد که بعد از هر ۳۰ متر، یک هواکش به قطر حدود ۲۵ سانتیمتر، به سمت بالا کنده شود. هوای کانال به قدری شرجی بود که شبها مثل دود قطار از آن بخار خارج میشد و برای جلوگیری از لو رفتن کانال، هر شب سوراخهای آن را میگرفتند تا حفرهها که در دید دشمن و در نزدیکی خط بود، لو نرود.
460 متر حفر
این حرکت چند ماه ادامه داشت و در آن فاصله حاج غلام حسین چند دفعه به یزد آمد و نیروهای تازهنفسی همراه خود آورد و کار را ادامه داد تا این کانال برای عملیات فتحالمبین آماده شد. نیروهای مقنی از صبح تا شب در دو شیفت کاری، با عشق و علاقه تمام کار میکردند و دراین مدت حدود ۴۶۰ متر کانال حفر کردند و در طول مسیر چندین پیچ قرار دادند تا اگر درگیری در کانال پیش آمد جان نیروها محفوظتر باشد و چندین سنگر بزرگ برای اورژانس، تجمع نیرو و فرماندهی ساخته شد و در مجموع یک دژ استوار و محکم در زیر زمین حفر شد که تا پشت جبهه دشمن ادامه داشت. در شب عملیات حاج غلام حسین رعیت آخرین کلنگ کانال را زد و نیروهای کماندویی ویژه، به سرعت از کانال بیرون آمده و در پشت دشمن به سوی آنها آتش گشودند. بعثیها هم وقتی خود را در محاصره کامل دیدند، چارهای جز اسارت نداشتند. گروه اندکی از بعثیها در همان لحظات اول کشته شدند و خیل عظیمی از آنها به اسارت در آمدند.
دو سال بدون یک ریال حقالزحمه!
درباره سلوک اخلاقی این شهید بزرگوار گفتهاند بسیار پرکار و پرانرژی بود و برایش تفاوتی نداشت که سرپرست است یا کارگر، جای سربازها کار میکرد و حتی وظایفشان را هم انجام میداد. در اخلاصش هم گفتهاند دو سال با لشکر 21 حمزه در ارتباط بود ولی بابت تمام فعالیتهایش حتی یک ریال حقوق نگرفت. گاهی هم پیش میآمد که مقنیها را قبل از اعزام به جبهه، به خانه 37 متریاش در قم میبرد و از آنها پذیرایی میکرد. همسر این شهید عزیز میگوید، او در خانهاش عکس نیروهایی که کانال فتحالمبین را کنده بودند، داشت. آنها را نشان میداد و میگفت: «این فلان جا شهید شد، آن یکی در فلان جا شهید شد و ... ولی من ماندم» و گریه میکرد.
کار با ترکشی در بدن
همسر شهید رعیت همچنین میگوید: «حاج غلام حسین یک بار در جبهه زخمی شد، ولی نگذاشت کسی بفهمد و در حالی که ترکش در بدنش بود، کار میکرد. وقتی برای آخرینبار به جبهه میرفت، به من گفت: «من شهید میشوم و تو نباید از شهادت من ناراحت شوی. اگر ما به جبهه نرویم چه کسی برود؟ ما باید همه برویم و تا پایان جنگ حضور فعال در تمام جبههها داشته باشیم.»
شهادت
بعد از عملیات محرم در منطقه شرهانی ارتفاعی بود که وقتی نیروها میخواستند از یک دسته به دسته دیگر بروند، مورد هدف تکتیراندازهای دشمن قرار میگرفتند؛ بنابراین تصمیم گرفته شد که از ایشان کمک گرفته شود. در هنگام بازدید از این منطقه و برنامهریزی برای حفر تونل، خمپارهای نزدیکی ایشان فرود آمد و ایشان را مجروح کرد. او را بلافاصله به بیمارستان صحرایی منتقل کردند ولی بعد از دو روز در تاریخ ۲۵ اردیبهشت سال ۶۲، به شهادت رسید. پیکرش چند روز بعد در قم تشییع و در گلزار شهدای علی ابن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.
6 متر زیر زمین
بخشی از کتاب «معبد زیرزمینی»
ستوان گفت: «اینجا پشت این خاکریز، عراقیها هستن. مدت زیادیه که اینجان. اینجا هم میدون مینه و سیمخاردار که خودشون کشیدن تا بدونن کجاها مینگذاری شده و نیروهاشون نرن روش. سیمخاردار آخرین مانع قبل از اون خاکریزه. ما خیلی تلاش کردیم که این منطقه رو پس بگیریم و مدت زیادیه که اینجاییم.
این منطقه اهمیت استراتژیک بالایی داره. قبلا سه گروه مهندسی جلو رفتن و معبرهایی رو توی میدون مین باز کردن... قبل از این سه بار تو این منطقه عملیات داشتیم. آخرین عملیاتمون برای تیرماهه. سی چهل تا اسیر گرفتیم اما عراق که این موقعیت قبلا دستش بود و با منطقه آشنایی داشت، با تمام قدرت به ما حمله کرد. زرهی خیلی قویای دارن و تانک و نفربر ریختن توی منطقه. ما هر چی نیرو و تجهیزات داشتیم، به کار بردیم اما نتونستیم مقاومت کنیم... دستمون دیگه خالی شده بود که ساعت سه بعد از ظهر همون روز به ما اعلام کردن عقبنشینی کنیم. ما عقبنشینی کردیم و برگشتیم اینجا.» و زد روی خط ناآرامی که قبلا هم نشان داده بود. بعد گفت: «چهارصد، پونصد متر فاصله داریم تا خاکریز دشمن. این منطقه صافه و تو دید عراقیهاست. اینجا هم که مینه. حالا ببین حاجی ایدهت چیه برای کانال؟ فاصله رو هم داشته باش. چهارصد تا پونصد متر.»...
حاجی با انگشت جایی را نشان داد و گفت: «سی متر جلوتر از اینجا، ما کانالی میزنیم که نیروهای شما ایستاده و با اسلحه بتونن راحت و بیدردسر رد بشن. پس ارتفاعی نزدیک دو متر میخوایم و پهنایی حدود یه متر.» حاجی با دست ارتفاعی فرضی را بالای سر همهمان نشان داد. گفت: «خب اگه بخوایم صدای کلنگ زدن و حفر کانال بلند نشه و اگه انفجاری چیزی شد، سقف کانال پایین نیاد، یه ارتفاع چهار متری میخوایم بین سقف کانال و سطح زمین. با دو متر ارتفاع کانال میشه 6 متر. شما باید تپهای حداقل با ارتفاع چهار متری درست کنید تا ما بتونیم کار رو شروع کنیم.»