زهرا رامهران کارشناسارشد زبان و ادبیات فارسی
اجتماعیات نمودیافته در نثر داستانی سالهای بین کودتای 28 مرداد 1332 تا 1340 به لحاظ پاسخ نویسندگان روشنفکر، هم از منظر عیانسازی جامعه و هم به جهت پاسخ اجتماعی ایشان جدای از نگاشتههای خود نویسندگان نیز درخور توجه است. به منظور تشریح و ملموستر شدن آن، ابتدا اشارهای به جریانات سیاسی و تاریخی این دوره ضرورت مییابد که عامل واکنشهای اجتماعی و بازنمود آن در ادبیات داستانی بوده است: جریانات کودتای 28مرداد 1332؛ دریافت کمک مالی دولت از آمریکا در سالهای 1332 تا 1336 به جهت جلوگیری از ورشکستگی دولت؛ ایجاد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)؛ سودجویی از حکومت نظامی، دادگاههای نظامی و قانون 1310 علیه «مرام اشتراکی» با انگیزه تلاشی حزب توده و دیگر احزاب و جبهه ملی؛ بستن قراردادهای نفتی با دیگر کشورها و پذیرش اصل تقسیم بالمناصفه سود با پایان یافتن دعوای نفت با انگلیس و کنار گذاشتن اصرار مصدق درباره جزییات ملیکردن نفت؛ تقویت نیروی نظامی و مسلح از درآمد حاصل از نفت و کمکهای مالی آمریکا؛ استفاده از نظامیان در اعتراض سال 1333 به قراردادهای نفتی؛ بروز بحران اقتصادی از سال 1333 که باعث بیثباتی رژیم شد و در نتیجه شمار اعتصابات از سال 1336 فزونی یافت؛ برخورد محتاطانه شاه با سه طبقه: زمینداران بزرگ، طبقه متوسط بازار، طبقه متوسط سنتی؛ برخورد قاطعانه با دو طبقه: روشنفکر و کارگر یعنی هر دو طبقهای که از بیشترین گرویدگان حزب توده بودند و این در حالی است که محمدرضاشاه، حزب توده را «دشمن مالکیت خصوصی و اسلام» میخواند[1]. با نظر به اهمیت کودتای 28 مرداد ابتدا به آن پرداخته میشود. یکی از مهمترین نتایج کودتا، پدیداری نسل نویسنده روشنفکر سرخوردهای بود که به جهت شکست آرمانها و امیدهای خوشبینانهاش به بدبینی و یأس رسیده بود؛ لذا چونان دورههای پیش برای کسب احساس امنیت روانی و ارضای خوانندگان و نجات روحی و روانی آنان دیگر بار به تقریر داستان تاریخی روی آورد. این آثار بیشتر مطبوعاتی بوده، به شکل پاورقی به طبع میرسیدند. از نمونههای آن میتوان از «ده مرد رشید» شاپور آریننژاد[2] نام برد که رجوع به گذشته و جنگ قدرت بر سر جانشینی اردشیر دوم، مضمون اصلی آن است؛ اما با نظر به درون مایه «هویتیابی» سلحشوران نمودیافته در آن، آنچه که رخ مینماید، گمشدگی است. حال اگر ملاحظهای صورت گیرد در اوضاع روانی افراد جامعه پس از کودتای 28مرداد که سرگردانی و گمگشتگی یکی از مظاهر آن است (در جستار آتی به بدان پرداخته خواهد شد)، این سوال به ذهن خطور میکند که آیا جستوجوی هویت، نشان سردرگمی و گمشدگی درونی آحاد جامعه پس از کودتا نیست؟ و آیا با برگشت به دوران گذشته، خواهشمندی بازگشت به اصل و دورانی نیست که از جلال و شکوه افتاده است؟ غیر از مسأله یادشده، نکته مورد توجه در اثر، نصیحت شاه در برقراری عدل، امنیت و رفاه رعیت است که ضمن پدیداری ژانر تعلیمی و تجلی داستان تاریخی ـ تعلیمی به لحاظ ادبی، به نوعی بیان حقمداری است که اگر در نظام سیاسی، حکومتی به شکلی فعالانه وجود نداشته باشد، جامعه را به سوی بیاعتمادی، عدم امنیت فردی و روانی و اجتماعی، احساس حقارت، خشم و ستیزهجویی، سیاستگریزی و... سوق میدهد که بیتردید هرجومرج را در پی خواهد داشت. حال نکته اینجاست که آیا این حقمداری به تمامی در آن دوره دیده میشود؟ در نتیجه بیآنکه این اثر، اجتماعی باشد در ضمنِ تاریخی بودن، مسائل سیاسی و اجتماعی روز را در دل خود نهان داشته است. گفتنی است که چونان دوره پیشین، دو عنصر اطاعت از فرمانروا (در «شیرزاد یا گرگ جاده» احمد ناظرزاده کرمانی) و ظلاللهی یا به بیانی دیگر اسطوره فره ایزدی و مشروعیتبخشی اقتدار شاهان (در «نادر فاتحدهلی» صنعتیزاده کرمانی)، در داستانهای تاریخی این دوره دیده میشود که همانگونه که در نوشتارهای پیشین ذکر شد، بازنمودی است از حکومت زورمدارانه و قدرت پدرسالارانه محمدرضاشاه و نیز نشان مشروعیتخواهی مذهبی او .
حال که ذکر حزب توده شد، شاید اشاره به نگرش روشنفکران نویسنده تودهای و بازتاب حالات روحی آنان در متلاشیشدن حزب و عملکرد آن در نثر داستانی بیمورد نباشد. «نون و القلم» آلاحمد از این دست است. پیشتر ذکر شد که او از جداییطلبان حزب محسوب میشد و از آن جدا شده بود؛ لذا قالب داستانی راهی را برای او جهت بیان تجربیات کسب شدهاش میگشاید. او چهره چپگرایان را چنین توصیف میکند: خرافی، کذاب، بستنشین دارای انحرافات اخلاقی. علت شکست آنان را چنین برمیشمرد: بیریشگی در میان مردم، بیبرنامگی، خرابکاریهای مأموران مخفی حکومت سابق، آرمانهای پوشالی، گریختن رهبران جنبش و خالی کردن عرصه؛ ضمن اینکه از مخالفت با هر حکومتی صحبت به میان میآورد زیرا لازمه هر حکومت را شدت عمل، قساوت، مصادره، جلادی، حبس و تبعید میداند. او را چه میشود که در تمثیلهای داستانی به بیانی چنین میپردازد و همهچیز را نابود میکند و از همهچیز برمیگردد؟ درواقع آن چیزی نیست جز واکنش در برابر آمال بر باد رفته که در نتیجۀ آن ایدهآلها را در گذشته میجوید نه آینده؛ لذا در نگرشهای مطرح شده در خلال آثارش به گذشته و سنت میگراید چراکه زمان حالی ایدهآل را نمیبیند که آیندهای را پیش روی نهد.
در عبارات ابتدایی به جریانات نفت و امتیازاتی که به کمپانیهای خارجی داده شد و شکست جبهه ملی اشارهای شد؛ بیگمان چنین مسائلی نیز چون دیگر عملکردهای سیاسی در ادبیات نمود مییابد و نمونه آن «سرگذشت کندوها» آلاحمد است.[4]
با نظر به تیپهای شخصیتی داستانی، داستانهایی در این دوران نوشته میشود که میتوان با عنوان «داستانهای جاهلی»[5] از آنها یاد کرد. در همین جای نظر به نقش جاهلان در کودتا که معمولا در ساختار طبقاتی لمپنها قرار میگیرند، در خور توجه است. اینان گروهی از اوباشان، دزدان، گدایان و... بودند که معمولا از شرکت در جریانات سیاسی ابا میورزیدند و اگر شرایط خاص و استثنایی برای مشارکت آنان پیش میآمد، مشارکتی ویرانگر و تخریبی بود[6]. حال بازتاب آن در نثر داستانی دوره و برای نمونه در «اسمال در نیویورک» حسن مدنی نشانی است از بازنمود نقش سیاسی و اجتماعی این طبقه در ادبیات منثور آن زمان. نکتۀ تأملبرانگیز در این داستان توجه به تفاوت سنت و مدرنیسم دیده شده در کشور آمریکایی است که احساس حقارت شخصیت داستان را برمیانگیزد تا جایی که به خود بزرگنمایی کاذب میپردازد. این امر نگارنده را با فلاشبکی برمیگرداند به احساس حقارت رضاخان در زمان رؤیت کشورهای اروپایی که منجر شد به گفتمان سیاسی مدرنیزاسیون که درنهایت نه مدرنیته ایجاد شد و نه سنت به شکل سابق باقی ماند. حال در این داستان احساس حقارت که در خفا از نگاه تحقیرآمیز دیگری نشأت گرفته، موجب واکنشی توجیهی در برابر کشوری میشود که این روزها بر ایران چیرگی یافته است. این امر تداعیکننده روانشناسی سلطه میان استعمارگر و مستعمره است. «در روانشناسی سلطه میان استعمارگر و مستعمره، غرب و شرق اسلامی، و دالِ اعظم و دیگری تحقیر شده، هر گزینهای اعم از رد و قبول، پیشاپیش محکوم به شکست است»[7]. حال تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
با تدقیق در تلخیص جریانات این دوره مورد بررسی، مطمئنا این نوشتار تمامی واکنشهای نویسندگان دوران را در بر نخواهد گرفت، چرا که واکنشهایی بس عمیقتر از موارد ذکر شده از جانب نویسندگان نثر ادبی برای عیانسازی جامعه این زمانه نمایان شد؛ لذا به جهت بازنمایی دقیقتر در بخشهای آتی به شکلی بسط یافتهتر بدان پرداخته میشود.
پی نوشت:
[1]ر.ک، یراوندآبراهامیان، از ص524-515
[2]ر.ک، حسن میرعابدینی، ج1 و2، صص 280 و 281
[3]همان، ص 292
[4]ر.ک،همان، از ص307-302
[5]همان، از ص 286-284
[6]ر.ک، سیدعلیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357)، صص151 و 152
[7]فاطمه صادقیگیوی، کشف حجاب، ص 79
زهرا رامهران (کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی)
شمارههای بعدی این مقاله در روزهای یکشنبه و چهارشنبه منتشر میشود.