حرف آخر با قانون است
حسین طلا نايبرئيس اول کمیسیون اجتماعی
در بسیاری از موارد ما شاهد این هستیم که مسئولان دولتی و نظام درمورد موضوعات مختلف اظهارنظر میکنند و البته باید این اظهارنظرها صورت گیرد اما در خیلی از موارد ممکن است این نظریات هرگز به حوزه عمل وارد نشوند چراکه در آن زمینهها قانون وجود نداشته است. وقتی مجلس قانونی را مصوب میکند، هیچکس نمیتواند منکر آن شود و وظیفه همگان است که آن قانون را اجرایی کنند. حال درخصوص برنامههای ماهواره هم وضع به همین شکل است. هیچکس نمیتواند منکر برنامههای خوب ماهواره شود، اما واقعیت این است که در خلال برخی از این برنامهها، آسیبهایی منتقل میشود که این آسیبها جبرانناپذیرند و ضرر این برنامهها بسیار زیادتر از سود آن است. در بررسی هر موردی باید هزینه- فایده صورت گیرد. اگر نفع قابلتوجه و ضرر کم بود، باید آن را انجام دهیم. ما همواره شاهد این هستیم که رسانههای فارسیزبان بر سر مردممان آتش میریزند. روابط و ارزشها را بهباد شبهه، انتقاد و تمسخر میگیرند. آیا بهواسطه چند برنامه خوب باید این موارد را نادیده گرفت؟ آنچه ما زمانی بهعنوان جنگسرد شنیده بودیم به رادیو آزادی برمیگردد که زندگی مردم بلوکغرب را به بلوکشرق دیکته میکرد. اما امروزه این ماهوارهها هستند که این کار را انجام میدهند. درنهایت نیز باید گفت اگر مسئولان بخواهند اظهارنظر کنند، ابتدا باید فایده و ضرر هر چیز را مدنظر قرار داده و بر آن اساس صحبت کنند و در گام بعدی نیز باید بدانند، تنها چیزی که قدرت عملیاتیشدن را دارد قانون است و تنها قانون است که میتواند در هر زمینهای حرف آخر را بزند.
مسئولان کنار هم باشند نه روبهروی هم
پیمان حاجمحمودعطار حقوقدان
با توجه به اینکه مسئولان و کارگزاران حکومتی از دل شهروندان و به نمایندگی از آنان مسئولیتهای مختلف دارند، چنانچه انتخاب آنها مطابق شرایط قانونی باشد، مسلما اظهارنظرها و داوری آنها درباره نیازهای جامعه و شهروندان و آسیبهای اجتماعی نزدیک به شرایط واقعی خواهد بود. وقتی یک مسئول دولتی براساس داوری علمی و تجربی درخصوص یک معضل اجتماعی اظهارنظر میکند، بایستی همزمان و در پس آن سایر مسئولان و دلسوزان جامعه نیز جهت اجراییشدن آن نهایت تلاش خود را به خرج دهند تا گفتهها به واقعیت تبدیل شوند. اما چنانچه اظهارنظر یک مسئول اجرایی، مطابق واقعیت و شرایط روز جامعه نباشد، مسلما از اقبالعمومی برخوردار نخواهد بود و بیاعتمادی جامعه باعث میشود که این گفته بهعمل تبدیل نشود. البته اعتماد مسئولان به هم و اینکه آنها در کنار هم قرار گیرند و نه روبهروی هم کمک بزرگی میکند به اینکه یک سخن تبدیل به واقعیت شود. مسئولان باید تمایلات جامعه را در نظر گیرند و بدانند به صرف اینکه با شخصی خصومت دارند نباید گفتههای او را نادیده بگیرند و اهمیتی قایلنشوند. برعکس، هر گفتهای که به نفع عموم جامعه است و مطابق با شرایط روز جامعه بازگو میشود، ولو اینکه تا حدی از خطقرمزها عبور کرده باشد باید پذیرفته شود که در این مورد اتحاد مسئولان نقشی اساسی دارد.
سیاست واحد و پا گذاشتن در حوزه عمل
آذر منصوری فعال سیاسی
مسئولان 3 قوای کشور باید بتوانند به یک سیاست واحد برسند اما بهنظر میرسد که در این خصوص اختلافنظر جدی وجود دارد. قاعدتا طرح مسأله میتواند تا حدودی زمینه آگاهیبخشی را فراهم کند اما بدون اینکه روسای قوای کشور به یک سیاست واحد برسند و رویکردها براساس این سیاستواحد اعمال شود در حد حرف خواهد بود. اما دولت بهعنوان یکی از قوای کشور که با رأی مستقیم مردم انتخاب میشود، بهنظر میرسد در این زمینه نگاهش نسبت به نیازها و نقدش نسبت به رویکردهای تاکنون اعمالشده به مطالبات و نیازهای فکری و ذهنی مردم نزدیکتر باشد و انتظار میرود که دولت بتواند نقش جدیتری را داشته باشد. اگر نگاه واقعبینانه نسبت به فضای فکری و ذهنی جامعه نداشته باشیم و تصمیمگیری بر این مبنا نباشد، در روشها و رویکردها ممکن است تصمیماتی بگیریم که نتیجه مطلوب و مورد انتظار را فراهم نکند. بهخصوص درمورد رسانههای برونمرزی چه به شکل مجازی یا ماهوارهای بهنظر میرسد، نگاه واقعبینانه شکلنگرفته و برخی رویکردها و تصمیماتی که اجرا میشود، رویکردهای مبتنیبر روشهای قهری و سلبی است. نمونه مشخص آن برخوردی است که با ماهواره و کسانی که از آن استفاده میکنند، صورت میگیرد. به بهانهها و روشهای مختلف در طول یکدهه اخیر، همه تلاشها در این راستا بوده که با بکارگیری این روش و ایجاد این محدودیت مردم را از دیدن این شبکهها بازدارند. اما واقعیت این است که اقتضائات امروز و گسترش تکنولوژی ارتباطات و رسانهای و فناوریهای روزافزون بهسمتی میرود که این اعمال محدودیتها و رویکرد سلبی مانع از دسترسی افراد نخواهد شد. بهدلیل اینکه بخشی از نیازهای دیداری و شنیداری مردم از جانب این شبکهها تأمین میشود، این نوع برخورد، پاککردن صورتمسأله است. مشکل این است که شبکههای ماهوارهای و تولیداتشان چارچوبهای قانونی و فرهنگی مدنظر سیاستگذاران فرهنگی ما را قایل نیستند و تاثیرشان را در رفتارها و رویکردهای جامعه هم میبینیم. اگر نگاه واقعبینانه وجود داشته باشد، باید راهبردها بهسمتی برود که این خلأ دیداری و شنیداری را بتواند تأمین کند.