[سیما فراهانی] صغری صفرنژاد، از نجاتگران فعال بروجن در استان چهارمحال و بختیاری است. او از سال ۱۳۷۵ وارد فعالیتهای داوطلبانه جمعیت هلالاحمر شد و از آن زمان تاکنون نتوانست از این جمعیت دست بکشد. او که فوق لیسانس رشته حقوق جزا و جرم شناسی دارد، درباره روند فعالیتهایش به خبرنگار «شهروند» میگوید: «از طریق دورههای آموزشی که در مدارس شهرستان برگزار میشد و همچنین از طریق برادرم با جمعیت هلالاحمر آشنا شدم. از سال ۷۶ تا سال ۸۰ در مسابقات حفظ قرآن و مسابقات امدادی جمعیت شرکت میکردم و هرسال رتبه اول استانی را کسب کردم. در سال ۱۳۸۲ موفق شدم کارت مربیگری درجه ۳ کمکهای اولیه را دریافت کنم. در سال ۱۳۸۲ نماینده جوانان استان در ائتلاف بینالمللی صلح و دوستی که به میزبانی کشور ایران و در استان فارس برگزار شد، شرکت کردم. در این ائتلاف حدودا ۱۳۰ کشور خارجی حضور داشتند. در این ائتلاف اساسنامه صلح و دوستی تدوین شد و جزء کسانی بودم که در تدوین اساسنامه در استان اصفهان نقش داشتم. در سال ۱۳۸۸ به عنوان جوان برتر کشوری از طرف استان چهارمحال و بختیاری در همایش جوانان برتر کشور موفق به دریافت جایزه و دیپلم افتخار شدم. در سال ۱۳۹۲ مربیگری کد سه دوره تخصصی جستوجو و نجات در حوادث جادهای را در اسفراین خراسان شمالی گذراندم. »
او در ادامه صحبتهایش میگوید: «در حال حاضر مربیگری ایدزHIV، مربیگری مهارتهای پایه، مربیگری مخاطرات و دوره CBFA از جمله دورههای مربیگری است که در کارنامه دارم. اکنون تنها مربی نجات جمعیت هلالاحمر استان هستم و کلیه دورههای مقدماتی، عمومی و تخصصی از جمله پیش بیمارستانی، تغذیه، اسکان، آوار، جاده، ارتفاع و فضای معلق، کوهپیمایی،حمایت روانی، پشتیبانی و ترابری، شرایط اضطراری و غیره را گذراندهام. در سال ۱۳۸۵ به عنوان مربی برتر کمکهای اولیه از طرف سپاه معرفی شدم و از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ به مدت سال دوره متوالی به عنوان مربی برتر شهرستانی و استانی از طرف جمعیت انتخاب شدم. در سال ۱۳۸۸ با شرکت در آزمون استخدامی موفق به دریافت مجوز استخدام در جمعیت هلالاحمر شدم و در قسمت امور اداری و پشتیبانی جمعیت هلالاحمر شهرستان بروجن مشغول بکار شدم. علاوه بر پست سازمانی در حال حاضر، مسئول تیم توانای امداد خواهران، مسئول واحد داوطلبان، مسئول هماهنگی خانههای هلال، دبیر باشگاه مربیان شهرستان بروجن، مسئول روابط عمومی جمعیت هلالاحمر شهرستان بروجن هستم.»
او به یک خاطره امدادی اشاره میکند: «خاطره امدادی من مربوط به روز اول عید سال ۱۴۰۲ است که برای بار اول مجوز استقرار تیمتوانای امداد خواهران در شهرستان توسط رئیس شعبه گرفته شد. این موضوع مصادف شد با واژگونی خودرو دررودخانه گردبیشه که منجر به فوت مادر خانواده شده بود. دختربچهای که برای اعزام او به محل حادثه رفته بودیم تا مارا دید مشتاقانه در آغوش من پرید و احساس آرامش و راحتی را در وجودش حس کردم. در طی مسیر سراغ مادرش را میگرفت و ما اظهار بی اطلاعی میکردیم و او مشتاقانه در انتظار دیدن مادر درد را تحمل میکرد. وقتی به بیمارستان رسیدیم، پدر و برادرش با دیدن او گریه افتادند که ما اشاره کردیم چیزی از فوت مادر نمیداند، برادر بزرگتر سرش را زیر پتو کرد و به آرامی گریه میکرد که خواهرش متوجه نشود. دختر بچه وقتی لباس بیمارستان را برایش گرفتیم اصرار داشت من لباسش را عوض کنم که اینکار را کردم و مصدوم را تحویل دادیم و به پایگاه برگشتیم.»