شماره ۵۲۲ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۰ اسفند
صفحه را ببند
به بهانه نمایش چیدمان «زندگی» رضا لواسانی در گالری اثر
زندگی در امتداد مرگ

مریم درویش|  زندگی، نام اثر چیدمان رضا لواسانی است که از دهم بهمن در گالری اثر به نمایش درآمده است. این مجسمه‌ساز، تصویرگر و نقاش با بهره‌گیری از تمام تجربیات قبلی خود اثری مفهومی را خلق کرده که شاید برای بینندگان آن مفاهیم متفاوتی داشته باشد.
اگر این روز‌ها سری به گالری اثر بزنید با فضای عجیبی مواجه می‌شوید. آن‌جا خبری از تابلوهای روی دیوار یا مجسمه‌های قرار گرفته روی سکو نیست، در عوض شاهد میزی بزرگ خواهید بود که تمام فضای گالری را اشغال کرده است. انگار که فضای گالری برای یک ضیافت بزرگ آماده شده و قرار است آن‌جا از مهمانانی پذیرایی شود. این میز آن‌قدر بزرگ است که گاهی اوقات تماشاچی به زحمت می‌تواند از فاصله میان میز و دیوار گالری رد شود.
روی میز پذیرایی لوازمی مانند کاسه، بشقاب، قاشق، چنگال و... قرار گرفته در حالی ‌که دو زبانه بودن چنگال، فرمی بسیار قدیمی و بدوی از لوازم کاربردی زندگی را به ذهن بیننده متبادر می‌کند و به‌نظر می‌رسد سال‌های طولانی از چیده شدن این میز می‌گذرد.
تنها خوراکی‌هایی که برای پذیرایی از میهمانان آماده شده سیب، گلابی و انار است و به نظر می‌رسد میزبان قصد داشته فقط با مواد کاملا طبیعی از مهمان‌های خود پذیرایی کند. در سراسر میز حجم‌های کوچک دایره، بیضی و مربع به شکل توده‌های کوچک وجود دارد که اگرچه نوعی خوراکی را نمایان می‌کنند اما ماهیت اصلی آ‌نها مشخص نیست.
چند شمعدان، گلدان و شاخه‌های گل روی میز قرار گرفته‌اند تا جلوه بهتری به میز پذیرایی بدهند اما کمی دقت لازم است تا متوجه شوید پایه یکی از شمعدان‌ها به شکل قفسی درآمده که یک پرنده بسیار کوچک در آن زندانی شده است. به‌جز لوازم پذیرایی روی میز، موجودات زنده‌ای هم حضور دارند، در قسمتی از میز یک پرنده تنها نشسته و در سوی دیگر دو اسب حضور دارند که در مقایسه با ابعاد میز و لوازم روی آن بسیار کوچک هستند. این حیوانات شباهتی به مجسمه‌ای که برای تزیین روی میز قرار گرفته باشد، ندارند و به‌نظر می‌رسد کاملا زنده هستند و در فضای روی میز که شاید نمادی از زمین و طبیعت باشد به حیات خود ادامه می‌دهند.
رومیزی‌ها هنوز خط تا دارند، انگار پارچه‌هایی گرانقیمت هستند که به مناسبت این میهمانی از کمد خارج شده و بدون اتو شدن روی میز پهن شده‌اند، اما جمع‌شدگی و تاخوردگی لبه‌های آنها نشانی از گذر زمان و بی‌توجهی نسبت به آنهاست. این فضای بی‌رنگ و غبار گرفته، بیننده را به فکر کردن در مورد میهمانی زندگی وادار می‌کند و هیچ‌کس نمی‌داند که میهمانی نا‌تمام مانده یا پیش از برگزاری لغو شده، یا شاید هم به‌خوبی برگزار شده و به پایان رسیده است.
لوستر پرهیبت و بسیار بزرگی که بالای میز نصب شده، فضایی متوهم و ترسناک ایجاد می‌کند. این لوستر آن‌قدر پایین نصب شده که بیننده برای عبور از زیر آن باید خم شود. خطوط موازی و منحنی به همراه فرم هرم نوک‌تیزی در قسمت پایین آن‌که با فاصله‌ای حدود ۳۰سانتی‌متر از میز قرار گرفته، فرم تهدیدآمیزی دارد. انگار آنچه قرار است نشانی از نور و روشنایی و ایجاد آرامش باشد، خود تهدید‌کننده است و با ابعاد بزرگش حضور خود را تحمیل کرده و گاه موجب ناراحتی میهمان می‌شود.
در اتاق دیگر گالری یک میز نیمه‌خالی قرار گرفته که تنها یک بشقاب در یک سمت و گلدان، شمعدان و یک انار در سمت دیگر آن قرار گرفته است. انگار این میز برای یک فرد منزوی و تنها آماده شده که تمایلی به حضور در میان جمع نداشته و ترجیح داده به دور از دیگران به زندگی خود بپردازد.
رنگ خاکستری میز و لوازم روی آن در کنار دیوارهای سفید گالری و نور‌پردازی باعث ایجاد سایه‌هایی‌ گاه عجیب شده است. از سایه‌های کوچک میوه‌ها و ظروف روی میز گرفته تا سایه عظیم و اعواج یافته لوستر بزرگ بالای میز که روی دیوار افتاده است. تکنیک این اثر هم با موضوع آن همخوانی دارد. پاپیه ماشه تکنیکی قدیمی است که با خمیرکردن کاغذ باطله و ترکیب آن با آب و سریش، ماده موردنیاز برای ساخت مجسمه به‌دست می‌آید. زندگی، امتداد آن به نام مرگ و زندگی دوباره، نشانی از چرخه حیات است که حتی در بازیافت کاغذ هم وجود دارد.
اما صندلی‌ها کجا هستند؟ مهمان‌ها کجا نشسته بودند یا قرار است، بنشینند؟ یا شاید هم این محفل برای نشستن و آرامش یافتن مهیا نشده و فقط باید توشه‌ای برگرفت و گذر کرد؟ اگر این میز و چیدمان نمادی از دنیا و مسیر زندگی انسان‌ها باشد، به‌عنوان محل عبوری در نظر گرفته شده که مخاطب بدون فراهم شدن امکانی برای توقف یا نشستن، فقط می‌تواند در حد توان خود از آن بهره بگیرد و بگذرد.
تنها صندلی که برای این میهمانی در نظر گرفته شده را در فضایی خارج از گالری می‌بینید. در اتاق کنار در ورودی گالری که نمای شیشه‌ای آن از پیاده‌رو پیداست در میان اتاق خالی یک صندلی تنها را می‌بینید که یک سیب روی آن گذاشته شده است. شاید این صندلی خارج از محیط مهمانی، نمادی باشد از آسایش و سکونی که روزی به آن دست خواهیم یافت.
شیوه ساخت این مجموعه از نظر بصری شباهت زیادی به کارهای قبلی لواسانی در زمینه نقاشی، تصویرگری و مجسمه دارد. حیوانات چندتکه که انگار با لولاهایی به‌هم وصل شده‌اند، پوشش‌هایی که مانند لفاف روی اجسام و حیوانات قرار گرفته‌اند و لبه آنها مشخص است، لبه‌های زایدی که روی میوه‌ها، ظروف و... دیده می‌شوند و انگار بر اثر سهل‌انگاری هنگام قالب‌گیری به‌وجود آمده‌اند و... نکاتی هستند که در بسیاری از کارهای او دیده می‌شوند.
رضا لواسانی هیچ متن یا توضیحی برای نمایش اثر خود در نظر نگرفته و تنها از یک بیت حافظ استفاده کرده است «در ره عشق از آن‌سوی فنا صد خطر
است / تا نگویی که چو عمرم به سر آمد رستم» او تمام مفاهیم موردنظر خود را در این بیت یافته و موضوع مرگ و زندگی را که دو سر یک رشته هستند، در چیدمان خود نمایش داده است.


تعداد بازدید :  225