[ شهروند] بررسی موضوعات مورد توجه رسانهها و مردم این روزها نشان میدهد که هر موضوعی که سلب آرامش عمومی کند و به اعتماد عومی ضربه بزند، نمیتواند در راستای وحدت و همدلی بوده باشد و نمیتواند موجب بهبود وضعیت معیشت مردم و ارتقای کشور در حوزههای مختلف باشد. از همین روی توصیه به قانونگرایی و اینکه هر کس به وظیفه خود عمل کند میتواند راهگشا باشد. در همین زمینه نقدهایی در مورد تجمعات بیمجوز، کنایههای سیاسی به وزارت خارجه و موضوع وفاق میان سه قوه مطرح شده است که به برخی از آنها میپردازیم.
عادیسازی برگزاری تجمعات بدون مجوز عاقبت خوشی ندارد
سایت رویداد۲۴ در مورد تجمعات بدون مجوز نوشت: طبق اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.
از آنجایی که برگزاری تجمعات میتواند در نظم عمومی اخلال ایجاد کرده و عبور و مرور مردم را تحتتأثیر قرار دهد، تأکید شده که هر دسته یا گروهی که خواستار راهپیمایی به هر مناسبتی هستند، برابر قانون میبایست از وزارت کشور کسب اجازه نمایند؛ بنابراین راهپیمایی بدون مجوز از وزارت کشور به هر دستاویزی غیرقانونی است و مامورین انتظامی برابر این قانون مکلف به جلوگیری از این راهپیمایی هستند.
با وجود صراحت در قوانین، اما موضوع برگزاری تجمعات اعتراضی در ایران همیشه محل بحث و حاشیهساز بوده است. گلایه اصلی احزاب و گروهها تبعیض در صدور مجوز است. بهنحوی که شاهدیم معمولا برخی از گروههای سیاسی برای بیان نظرات و دیدگاههای خود از فرصتهای متعددی برخوردار هستند و گروههای دیگری که نظرشان نامحبوب است، اجازه استفاده از این ظرفیت قانونی را ندارند!
مثلا حامیان فیلترینگ به راحتی گاه و بیگاه تجمع میکنند، اما مخالفان آن چنین امکانی ندارد. در مورد موضوعات دیگر از حجاب گرفته تا تصویب FAFT، مذاکرات هستهای و... نیز همین گونه است.
گسترش تجمعات اعتراضی اخیر که عمدتا حول محور حمله به دولت و مشخصا محمدجواد ظریف است، بار دیگر حساسیتها نسبت به این موضوع را افزایش داده است. در همین حال حسینالله کرم، چهره اصولگرا که اخیرا حزب هم تشکیل داده، میگوید: «برای تجمعات از ستاد امر به معروف مجوز میگیریم نه وزارت کشور!»
نقل قول دقیقتر از او این است که «همه باید تابع قانون باشند و از وزارت کشور مجوز اجتماعات بگیرند، منتهی این مجوز عمدتا برای گروهها، احزاب و دستهجات سیاسی است که بهدنبال کسب یا حفظ قدرتند. گروههای امر به معروف از طریق ستاد امر به معروف و نهی از منکر عمل میکنند به این شکل که نامه درخواست تجمع این گروهها را ستاد احیا برای ایجاد مسائل حمایتی و حراستی به فرمانداری ارسال میکند.
از آنجا که امر به معروف و نهی از منکر لسانی یک حرکت ایجابی است و براساس شرع مقدس دارای وجوب کفایی است، حمایت از آن جزو وظائف ذاتی ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر محسوب میشود.»
همانطور که مشخص است، مسئله امر به معروف بهانه دور زدن قانون و وزارت کشور شده است! ضمن اینکه این روزها تجمعات متعددی علیه محمدجواد ظریف هم برگزاری میشود که نه درباره مرجع صدور مجوز آن شفافسازی صورت گرفته و نه در موضوع امر به معروف قابل تعریف هستند.افزایش تجمعات گروههای خودجوش که به قولالله کرم، چون هوا سرد است، تعدادشان زیاد نیست؛ در روزهای اخیر انتقادات بسیاری را متوجه وزارت کشور کرده است.
مردم و رسانهها میپرسند که حالا فقط مخالفان دولت حق اعتراض و تجمع دارند و یا هر گروهی میتواند چنین کند؟
تندروها فقط داد میزنند و شعار انقلابی میدهند
روزنامه فرهیختگان در تحلیلی بر همین نوع تندرویها نوشت: برای تندروی برخی افراد، از مفهوم رادیکالیسم استفاده میشود. تندروهایی که به اسم انقلاب اسلامی، رفتارهای تند و بعضاً خشن از خود نشان داده و بخش بزرگی از جامعه را از دایره انقلاب و اسلام بیرون میکنند.
این افراد معمولاً صدای بلندی دارند و با داد و قال در فضاهای مختلف شناخته میشوند. اینان شعارهای انقلابی میدهند؛ اما انگار بر برخی وجوه نظری و تقابلی آن بیشتر از دیگر ابعاد تأکید دارند.
رهبر معظم انقلاب درباره اینان فرمودهاند: «الان کاملاً جلوی چشم بنده هست که کسانی بودند که مثلاً سال ۵۸ ــ که بنده عضو شورای انقلاب بودم و آن وقتها هنوز رئیسجمهور هم نبودم ــ میآمدند پیش ما که حالا خودمان جزء بچّههای انقلاب بودیم و مثلاً با سوابق مبارزاتی فلان، مینشستند حرفهایی میزدند تند، داغ، آتشین که ما چشممان خیره میماند که اینها چه کسانی هستند دیگر! یعنی به تعبیر فرنگیمآبها سوپر انقلابی؛ بعد برگشتند و انقلابی نماندند. همان افراد با آن شیوه برخورد، با آن شیوه نگاه، نتوانستند خط را ادامه بدهند، طاقت نیاوردند.» ۴/۳/۱۴۰۱
این جملات نشان میدهد که شاخصه اینها تند و آتشینبودن است. اما چه ویژگیهای دیگری در این جماعت وجود دارد؟ احتمالاً مهمترین شاخصه آنها، نداشتن عقلانیت کافی در دستگاه محاسباتیشان است. یعنی ظرفیتهای محاسباتی درباره اهداف، اولویتها و مصلحتها را بهکار نمیگیرند و صرفاً تندترین مواضعی که در آنها احساس، نقش اصلی را بازی میکند، انتخاب میکنند.
به بیان دیگر هیجان و عصبانیت را بر عقل و استدلال ارجح میدانند. تندی رفتارشان هم دقیقاً از همینجا نشئت میگیرد. فردی که سرتاپا عقلانی باشد، کمتر درگیر رفتارهای هیجانی میشود و عموماً سعی خواهد کرد تا در آرامش کار را پیش ببرد. همین تفاوت در عقلورزی است که جریان رادیکال را سطحی و احساسمحور میکند، درحالیکه هر میزان عقلانیت افزایش یابد، فهم عمیق مسائل همراه با پیچیدگی آن بیشتر میشود.
البته برای عقلورزی باید شاخصی وجود داشته باشد تا براساس برداشت شخصی محدود نشود. معیارهایی در اندیشه دینی وجود دارد که اتفاقاً مورد تأکید رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز مبعث هم قرار گرفت. علاوه بر این شاخص، یک عرف شناختهشده از عقلورزی بهویژه در میان نخبگان هم میتواند منبع بحث باشد. در این چهارچوب، فرد رادیکال آن کسی است که از نظر عقول عموم جامعه حزباللهی، اهل تندروی و رفتارهای غیرعقلانی باشد.
شاخصه مهم دیگر این افراد، متوجه نبودن اولویتهاست. آنها بهعلت ناتوانی در استفاده مؤثر از ابزارهای عقلانی، نمیتوانند بهدرستی تشخیص دهند که امروز چه مسئلهای مهمتر از مسائل دیگر است. درواقع آنها در رجحاندادن موضوعات مهمتر، با مشکل جدی مواجهند. موضوعاتی را پیگیری میکنند که خود معلولِ علتهای اساسیتر هستند؛ اما آنها با تمام توان و با تندی بسیار، بهدنبال شاخ و برگ ماجراها هستند؛ لذا همیشه از علتها عقبند و بهمرور مجبورند از شعارهای خود کوتاه بیایند و به شاخ و برگ جدیدی بپردازند. در اینجا هم شاخص اصلی برای شناخت اولویت را باید با شاخص عقلانیت سنجید. همچنین بیان رهبری و برخی نخبگان نیز میتواند منشأ شناخت اولویتهای واقعی قرار گیرد.
این جماعت معمولاً با مسئله مصلحت هم در تقابلند؛ چراکه نه عقلانی به موضوعات میاندیشند و نه اولویت را میشناسند. حال اینکه مصلحت واقعی و صحیح از دل این دو بهدست میآید. گرچه باید برخی رفتارهای به اسم مصلحت را از دایره مصلحتاندیشی واقعی جدا کرد، اما اینها عموماً با هر چیزی به اسم مصلحت مخالفت میکنند.
رادیکالیسم سبب میشود فرد، عموماً فهمی متحجرانه از تمامی مفاهیم دینی و انقلابی داشته باشد. یعنی ابزارهای جدید، تفاسیر جدید، اندیشه جدید و هرچیزی خارج از چهارچوب تفکر خود را نادرست و استحاله و نفاق میداند. یک دایره ذهنی دور خود میکشد و خود را در مرکز انقلابیگری قرار میدهد؛ سپس هرکسی که از آن دایره خارج باشد -یعنی از مرکزیت خودش دور باشد- را غیرانقلابی میخواند. سپس حکم به ریختن آبروی آن فرد میدهد و انواع رفتارهای خشن واقعی و مجازی را برای آن فرد یا افراد اعمال میکند. اینها با تحول مخالفند، حتی اگر رهبری از آن مکرراً سخن بگویند.
وزارت خارجه باید مستقل عمل کند و هیچ دخالتی در آن نباشد
روزنامه جمهوری اسلامی اما سراغ چگونگی برونرفت از وضع موجود رفته است. این روزنامه نوشت: درست است که حال امروز جامعه و حکمرانی در کشور ما چندان خوب نیست ولی در این واقعیت نیز تردیدی وجود ندارد که ضعفهای موجود قابل برطرف شدن هستند و میتوان با تجدید نظر در بخشهایی از تصمیمات و عملکردها به نقطه مطلوبی از قدرت و قوت برگشت.
عمدهترین عوامل ایجاد ضعف را اگر بشناسیم و مسئولین آمادگی تجدید نظر در مورد آنها را داشته باشند، قطعاً رسیدن به نقطه مطلوب میسر خواهد بود. از موارد فرعی عبور میکنیم و به اصلیترین آنها میپردازیم.
۱- همه باید به قانون اساسی برگردند و هیچکس و هیچ نهاد و ارگانی بهخودش اجازه ندهد فراتر از اختیارات قانونی عمل کند.
۲- دولت باید مظهر اقتدار قانونی باشد و از هرگونه تفکر دوقطبیگری و استفاده از دولت سایه پرهیز شود.
۳- قانونگذاری فقط در اختیار مجلس باشد و سایر مراکزی که بهخود اجازه تعیین تکلیف قانونی برای موضوعات و مسائل میدهند قاطعانه از این کار منع شوند.
۴- علاوه بر قوای سهگانه و نهادها و مراکزی که در قانون اساسی از آنها نام برده شده، هیچ نهاد و ارگان و مرکز و شورا و بنیادی به رسمیت شناخته نشود و تمام آنها منحل شوند تا دولت بتواند بدون مزاحمت به وظایف خود عمل کند.
۵- وزارت امور خارجه مستقل عمل کند، هیچ ارگان و نهاد و جریانی حق مداخله در وظایف آن را نداشته باشد و کاملاً در اختیار دولت باشد.
۶- تعارفات معموله میان دیپلماسی و میدان بهطور کامل کنار گذاشته شوند. دیپلماسی تعیینکننده و تصمیمگیرنده باشد و میدان به وظیفه خود در پیروی از دیپلماسی و حمایت از آن عمل کند.
۷- قوه قضاییه پالایش شود و مستقل عمل کند بهطوری که هیچکس و هیچ نهاد و ارگان و جریانی حق دخالت در آن را نداشته باشد.
۸- تأیید صلاحیتها در تمام انتخاباتها بر مبنای قانون باشد و از اعمال سلیقهها خودداری گردد.
۹- با انواع مافیاها که در بدنه حکمرانی جا خوش کردهاند با قاطعیت برخورد شود.
۱۰- شایستهسالاری در انتخابها و انتصابها از حالت شعاری خارج شود و به مرحله عمل برسد.
عمل به این نسخه، تضمینکننده رسیدن به نقطه مطلوب است. اگر مسئولان نظام اهل عمل هستند، این گوی و این میدان.
اعتراض روزنامه اصولگرا به سران قوا؛ جلوی دوربین عکس میگیرید، اما در رسانهها به همدیگر طعنه میزنید
سردبیر روزنامه جوان، در یادداشتی با عنوان «نشان دهید که این سخن تعارف نبود!» به نقد وحدت سران قوا در جلسات عمومی و پشت تریبونها پرداخته است.
او در این زمینه نوشت: اعتراف سران و مدیران به اینکه اگر کمکاری و گرانی و کمبودی هست، بر گردن خود ما مدیران ارشد و سران قوای مملکت است، یک نقطه امید بهحساب میآید که حقیقتاً رسیدن به چنین نقطهای در جلسه دیروز سران سهقوه و مدیران ارشد، حاصل سالها تلاش مطبوعات و رسانههاست که متذکر میشدند مخاطب «باید»هایی که مسئولان میگویند خود ایشان هستند و اگر میدانند باید عمل کنند، وگرنه حرفزدن که نه حد دارد نه مالیات! عادت همیشگی بر این بود که سران قوا یا صریحاً چنین حرفی نمیزدند یا بر گردن دیگران میانداختند یا طلبکارانه با مردم حرف میزدند. معمولترینش انداختن بر گردن گذشتگان و درگذشتگان و دشمن خارجی بود، اما در جلسه دیروز گفته شد که خوب و بد امورات بر گردن تمامی کسانی است که زیر سقف همان جلسه حضور دارند. نه حرفی از گذشتگان شد و نه کمبودها و نقصها پنهان شد. با این حال این اعتراف فقط گام اول است و برای اینکه به یک لفظ خالی و تعارف تبدیل نشود، لوازم و شرایطی دارد. نخستین شرط و لازمه آن صداقت است. صادقبودن در کار خالصانه برای مردم کردن است. وظیفه دولتها اداره و حفظ دولت نیست.وظیفه مجلس هم اداره مجلس و استمرار همین نمایندگان و جریان در دور بعدی نیست. اما تاکنون رویکرد دولتها و مجلسها اگر نگوییم بر همین پاشنه میچرخیده، دستکم نیمنگاهی به آن داشتهاست. با این رویکرد و روحیه مشکلات کشور و مردم معلوم است که حلشدنی نیست. اگر قرار بر حفظ و استمرار جناحبندی قوا باشد، عموماً در دام پوپولیسم میافتیم و از انجام کارهای بزرگ با این نگرانی که ممکن است فشار آن کارها یا موفقنشدنش مردم را از اطراف ما پراکنده کند، دوری میکنیم.
مصداق دیگر صداقت، آن است که سران سهقوه در جلسات خصوصی هرچقدر نقد و ایراد به یکدیگر دارند، صریحاً بازگو و از یکدیگر وظایف قانونی را مطالبه کنند، اما در جلسات عمومی و پشت تریبونها فقط وحدت قوا را به نمایش بگذارند. این نیز تاکنون کموبیش برعکس بوده است. جلسات سران قوا به اعتراف یکی از سران سابق، فقط تعارف و حرفهای کلی است، با یک عکس یادگاری تکراری و برای خالینبودن عریضه و اجرای دستور رهبری. اما همین سران قوا وقتی به جلسات داخلی یا تریبونهای عمومی میروند، از تیکهاندازی تا نقد و اعتراض به یکدیگر کم نمیگذارند.
هرچند برخی از این اعتراضها برای همه مردم ملموس نیست و فقط مخاطب آن نقدها و اهل رسانه متوجه آن میشوند که شاید منظور گویندگان نیز همین باشد! از مصادیق دیگر صداقت مسئولان، زندگی شخصی آنان است که باید به تناسب در ردیف قشر مستضعف باشد. مطابق اعلام اداره آمار کشور نزدیک به یکسوم جمعیت کشور درآمد بسیار اندکی دارند و ۲۷ درصد مردم درآمد روزانه دو دلار دارند. آیا مسئولان حتی به این وضعیت نزدیک هم هستند؟! واضح است که شرایط زندگی یک مسئول اقتضا میکند که از حداقلها برخوردار باشد، اما اگر به حداکثرها نزدیک شد، دیگر چه درکی از زندگی این ۲۷ درصد دارد؟
انتقاد روزنامه اصلاحطلب از پزشکیان، قالیباف و اژهای؛ فقط نصیحت میکنید
در هین راستا روزنامه هممیهن در سرمقاله خود با عنوان «نشست ضروری ولی بیحاصل؛ درباره آنچه سران سه قوه در جلسه دیروز گفتند» به نقد نشست مشترک دیروز، ۱۵ بهمنماه، سران سه قوه پرداخته است.
این روزنامه در این زمینه نوشت: نشست مشترک سران سه قوه، وزرا، رؤسای کمیسیونهای مجلس و معاونین قوهقضاییه تحت عنوان «همدلی برای مردم ایران» دیروز برگزار شد؛ نشستی که از جهاتی ضروری مینمود؛ ولی ظاهراً و براساس مطالب منتشرشده از نشست، حاصل چندانی نداشته است. زیرا رؤسای قوا همچنان به کلیگویی و نصیحت و حتی از موضع یک منتقد و ناصح به نقد امور و ذکر نصایح پرداختهاند. درحالیکه باید از موضع قدرت نشان میدادند که مسئله جامعه از نظر آنان چیست و چگونه آن را میخواهند حل کنند؟
آنان باید اراده خود را در قوه متبوع نشان میدادند؛ ارادهای که خبری و اثری از آن نبود. شاید این نشست بخشهای غیرعلنی هم داشته که ما خبر نداریم و اگر چنین باشد، امیدواریم آنجا خبرهایی باشد؛ و الا در حد مطالب بیانشده هیچ فایدهای نداشت و کورسوی امیدی را روشن نکرد.
این حرفها اغلب گزارههای درستی است، ولی برخلاف توصیه ایشان همه اینها مصداقی از نصیحت کردن است و به ریشه ماجرا نمیپردازد. همه مسئولین میخواهند کاری کنند، لذا رفتهاند که کاری کنند و البته که خراب کردهاند، نه اینکه نخواستند کاری کنند. از چند کارشناس خبره استلزامات و زمینههای لازم برای رشد ۸درصدی را بپرسید، متوجه خواهید شد که مجلس کنونی با رفتار نمایندگانش و مصوبات غیرمنطقی و غیرمؤثر و یا ضدامنیتی آن یکی از اصلیترین موانع تحقق این هدف است. مصوباتی که با تصویب شورایعالی امنیت ملی و تأیید مقامرهبری متوقف شد و شما هم آن را اعلام کردید. مسئله رفتن و دنبال کاری برای مردم انجام دادن نیست.
اول باید این خودرو را تعمیر کرد تا راه بیفتد. مشکل از سیاستهای رسمی و جاری است که اتفاقاً مجلس کنونی برآمده از همین سیاستهاست. کافی است به ابعاد دخالتهای نمایندگان در امور اجرایی کشور نگاه کنید تا ابعاد ناکارآمدی به دستتانآید.
مجموعه شرایط کشور و حتی همین نشست ضروری نشان میدهد که در شرایط کنونی، ما بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک گفتوگوی ملی برای برونرفت از این وضعیت هستیم. درحالیکه نه در عرصه عمومی و نه حتی در ساختار قدرت، بهمعنای دقیق کلمه گفتوگویی وجود ندارد. هرکس یکسویه سخنرانیهای تکراری میکند.
چهبسا حرفهای درستی هم زده میشود: ولی نتایج نادرستی گرفته میشود. نمونه آن مواضع مهمترین نهاد اطلاعاتی کشور درباره مذاکره است که از سوی معاون آن نهاد چنین صورتبندی شده که: «آمریکاییها میخواهند با مذاکره به ایران بگویند، یا باید عقبنشینی کنید، یا سرنگون شوید و یا اینکه نسخهای که برای اسد پیچیده شد، برای شما نیز پیچیده خواهد شد. اولویت شماره یک رئیسجمهور قلدر این کشور، ایران است، بهخاطر قوت ایران است. هماکنون وقت مذاکره نیست.»
فرض کنیم که این ادعا درست است، پس بهمعنای آن است که گوینده مخالف مذاکره نیست و فقط شرایط را خوب و مناسب نمیداند. این نه یک گام بلکه چند گام روبهجلو است. ولی ایشان نگفتند که در گذشته که چنین شرایط بدی نبود، چرا اقدام نشد؟ از گذشته میگذریم. آینده چه خواهد شد؟ چه کار باید کرد که این شرایط عوض شود؟ کی عوض خواهد شد؟ بهعلاوه، آیا پذیرفتن مذاکره بهمعنای تسلیم است یا فقط آغاز گفتوگوست؟ و الزامی ندارد که به نتیجه برسد؟ اینها بر فرض درست بودن این گزاره است. چگونه میتوان درستی آن را آزمود؟ جز از طریق گفتوگوی مستقیم و رسمی؟ اگر آمریکاییها همین حرف آقای معاون را زدند؛ خُب همان را منتشر کنید و گفتوگوها را ادامه ندهید؟ اینکه خیلی بهتر است تا اینکه از ابتدا و براساس یک گمانهزنی، حتی اگر قابلاعتنا باشد، بخواهید از مذاکره اجتناب کنید.
در چنین شرایطی مردم هم گوشهای نشستهاند و آخرین فرصت را در اختیار ساختار کنونی قرار دادهاند؛ هرچند مطابق آخرین نظرسنجی «مؤسسه شناخت» در بهمنماه، امید و اعتماد مردم به آینده و دولت و شخص پزشکیان در مقایسه با پنج ماه پیش و پس از انتخابات بهطرز چشمگیری کمتر شده است، ولی هنوز اندک امیدی دارند و همچنان منتظرند که تغییری ملموس در جهتگیریها و سیاستهای رسمی صورت گیرد. البته، نه بهصورت کاری عجیب و تکراری شکستخورده، چون اعلام مصوبه دیروز مبنی بر دادن اختیارات از جانب سران سه قوه به ستاد تنظیم بازار، تا برخی مواد غذایی و محصولات کشاورزی را قیمتگذاری کند و خارج از آنها مشمول تعزیرات شود. تکرار سیاستهایی که بارها اجرا و شکست خورده، فقط یک معنا دارد؛ اینکه سیاستی نداریم. در امان خدا باشید.