| شهره مجمع |
هر از چند گاهی پیامهای طنزی به دستمان میرسد که در آن شخصیتهای مختلف فرهنگی، علمی، هنری، روشنفکری و... را مورد خطاب قرار میدهد. این امر اینقدر بدیهی شده که شاید در هفته یکی از این طنزها منتشر میشود. در قدیم نشریات فکاهی با کاریکاتوری کشیدن صورت هنرمندان و صحبتهای آنها طنز اجتماعی را بیشتر منتشر میکردند اما درحال حاضر این نوع طنز به نوعی به تخریب شخصیت و هویت آنان انجامیده است. همواره بین مردم نیز طنزهایی در مورد دولتمردان رواج داشته و بهعنوان سوپاپی برای تخلیه روحیه اعتراضی به شیوههای اداره مملکت برداشت میشده است. اما تمسخر مشاهیر، هنرمندان، ورزشکاران و... جای تأمل دارد. در سال 90 در مجله آیین گفتوگو مقالهای از آقای رنانی خواندم با عنوان «تخریب سرمایه نمادین یا توقف توسعه در ایران» که به این موضوعات اشاره کرده بود. در آنسال آقای رنانی به صراحت گفته بود که تخریب سرمایههای نمادین در ایران شتاب گرفته و روند رو به افزایش آن نگرانکننده است. ایشان به بررسی علت این نوع تخریب توسط سیاستگذاران و دولتمردان اشاره کرده بودند. اما با گذشت 3سال از انتشار آن مقاله حال شاهد تخریب سرمایههای نمادین در بین مردم نیز هستیم. برای روشنتر شدن مطلب تعریف از سرمایه نمادین ارایه میکنم. سرمایه نمادین چیست؟ هنگامی که هر یک از انواع سرمایهها: اقتصادی (مانند ماشین و دارایی)، انسانی (مانند نیروی کار)، اجتماعی( اعتماد متقابل و مشارکت به وجود آمده بین گروهی از افراد جهت انجام و شکلگیری یک امر اجتماعی)، سرمایه فرهنگی (مانند افراد هنرمند و آثار هنری) بهحدی شناخته شده باشد که به یک نماد تبدیل شود، مشهور شود، احساس و احترام مشترک بهوجود آورد و اعتماد ایجاد کند تبدیل به سرمایه نمادین میشود. بهعنوان مثال: ماشین، یک سرمایه اقتصادی است اما وقتی این ماشین متعلق به نیما یوشیج باشد تبدیل به سرمایه نمادین میشود.
کارکرد سرمایههای نمادین از نگاه سیاستمداران و دولتمردان، ایجاد شرایط ثبات و مدیریت بحران یا جذب سرمایههای مالی مانند توریسم است. مثلا آنجلینا جولی تبدیل به سرمایه نمادینی میشود که با سفر به کشورهای توسعهنیافته یا جنگزده به کودکان آسیبدیده کمک میکند. در ترکیه آرامگاه مولانا جلالالدین بلخی و مراسم مرتبط با آن به جاذبه توریستی تبدیل میشود. رشد سرمایههای نمادین در هر جامعه باعث رشد یک کشور و توسعه آن به لحاظ اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و فرهنگی میشود. اما اگر بها دادن به سرمایههای نمادین مغفول بماند یا سرکوب بشود روند افول توسعهیافتگی بهوقوع میپیوندد. در جامعه ایران این قضیه از دو بعد دولت و مردم حایزاهمیت شده است. یکی درحال از بین بردن سرمایههای نمادین بهصورت عمودی (سیاستهای دولت) و دیگری افقی (مردم) است. سیاستهای دولت به نحوی است که از مشارکت و همفکری سرمایههای اجتماعی، فرهنگی و نمادین کشور مانند هنرمندان، ورزشکاران و مشاهیر و صاحبان اندیشه برای اداره امور اجتماعی و فرهنگی و حل تعارضات و جلب اعتماد مشارکت مردم نهتنها استفاده نمیکند بلکه باعث تخریب آن هم میشود .اگر تخریب عمودی سرمایهها را نشانه توسعهنیافتگی بنامیم میتوان گفت تخریب افقی آن، توسعهنیافتگی مضاعف است. هر چقدر مردم به سرمایههای نمادین اهمیت بیشتری بدهند رشد و بلوغ فکریشان جهت رسیدن به توسعه بیشتر میشود و اگر دولتمردان به این بلوغ نرسیده باشند رشد فکری مردم بیفایده خواهد بود و اگر هر دو گروه (دولت و مردم) به سرمایههای نمادین بیتوجه باشند اوضاع توسعه فاجعهآمیزتر خواهد شد.
برای خروج از این روند ضمن انتظار از سازمانهای متولی و برنامهریزان دولت جهت اهمیت به سرمایههای نمادین، باید از مردم خواست که به جای انتشار مطالبی در جهت سقوط سرمایههای نمادین به ارتقای سرمایههای نمادین کمک کنند. البته باید کارکرد سرمایههای نمادین برای مردم نیز مشخص شود. اما حداقل خواستهای که از مردم میتوان داشت این است که همانند طنزهای سیاسی که در جهت عکس رفتار ناصحیح دولتمردان ساخته و منتشر میشود، ارتقای سرمایه نمادین نیز در جهت عکس همین رفتار دولتمردان شکل بگیرد و مطالبی در جهت حفظ جایگاه آنان منتشر شود. که این خود نمادی از توسعهیافتگی است.