شماره ۳۲۸۰ | ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۵ بهمن
صفحه را ببند
بیاناتی از آیات عظام و چهره‌های مشهور روحانیت درباره حضرت ابوالفضل العباس (ع) به مناسبت سالروز ولادت ایشان
سقای تشنگان

  [ شهروند]   امروز، چهارم شعبان، مصادف است با ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع). او در سال 26 هجری قمری در چنین روزی چشم به جهان گشود و عالم را به حضورش منور کرد. مادر بزرگوارش، زنی بود به نام فاطمه کلابیه. مولا علی (ع) بعد از شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س)، با او ازدواج کرد؛ زنی هم‌نام فاطمه. فاطمه کلابیه از خاندان بنی‌کلاب بود؛ خاندانی که مردمانش به شجاعت و دلاوری شهره بودند. نقل است زمانی پس از آنکه پا به خانه امیرالمؤمنین گذاشت، از او درخواست کرد تا فاطمه خطابش نکند چراکه فرزندان حضرت فاطمه زهرا (س)، به خاطر مشابهت اسمی ایشان، به یاد مادر ازدست‌رفته شان می‌افتادند و در اندوهی کودکانه غرق می‌شدند. مولا علی (ع) نیز پیشنهاد فاطمه کلابیه را پذیرفتند و او را «امّ البنین» (مادر پسران) خواندند. به این ترتیب فاطمه کلابیه معروف شد به «امّ البنین». زمانی که حضرت ابوالفضل (ع) به دنیا آمد، حضرت علی (ع) به یاد عمویش، نام نوزاد را «عباس» نامید. همچنین مشهورترین کنیه آن حضرت، «ابوالفضل» است. دلیل این کنیه را متصف بودن حضرت عباس به جمیع فضایل انسانی دانسته‌اند. همچنین عنوان کرده‌اند فرزندی به نام «فضل»‌ داشت و به همین دلیل مشهور شد به «ابوالفضل» (پدر فضل). همچنین بین عرب‌ها رسمی بود که اگر فرزندی زیبا و خوش‌قامت به دنیا می‌آمد، او را «قمر» (ماه) می‌خواندند. به همین دلیل حضرت عباس (ع) هم‌زمان ملقب شد به «قمر بنی‌هاشم» (یعنی ماه خاندان هاشم). چنانچه سیره‌نویسان نیز درباره حضرت عباس (ع) نوشته‌اند مردی بود زیبا، خوش‌سیما و بلندقامت. این زیبایی اما همراه بود با خصال نیک. حضرت عباس (ع) در محضر یار رسول اکرم (ص)، امیرالمؤمنین پرورش یافت و ایمان و تقوا و شجاعت را در کنار برادرانش امام حسن (ع) و امام حسین (ع)، در مکتب پدر آموخت. همچنین از ویژگی‌های مهم حضرت ابوالفضل العباس (ع)، تواضع و ادب بوده است، چنانچه گفته‌اند بی‌اذن و رخصت در حضور امام حسین (ع) هرگز به زمین نمی‌نشست. در شجاعتش نیز نوشته‌اند در جنگ صفین، زمانی که نوجوانی بیش نبود، یکی از سرداران سپاه معاویه به نام ابن الشعثاء و هفت پسرش را به هلاکت رساند؛ طوری که حاضران از دلاوری‌اش متحیّر شدند. اما مهم‌ترین جلوه ایثار و رشادت ایشان برمی‌گردد به واقعه کربلا، زمانی که استوار و پرشکوه تا پای جان در کنار یاران برادر ایستاد و حتی برای سیراب کردن طفلان و زنان و لشکریان امام حسین (ع) هر دو دستش را در این راه نثار کرد. آنچه در ادامه گرد آورده‌ایم، بیاناتی است از آیات عظام و چهره‌های مشهور روحانیت درباره حضرت ابوالفضل عباس (ع).

 دست زمینی، دست آسمانی
آیت‌الله جوادی آملی

وجود مبارك حضرت امير (ع) در نامه‌ای به دربار اموی فرمودند: خيلي‌ها مي‌روند جبهه جنگ و جانباز مي‌شوند و اعضا و جوارح‌شان را از دست مي‌دهند اما اگر كسي از خاندان ما رفت و در جبهه دستش را از دست داد، خداي سبحان به او بالي مرحمت مي‌كند كه جعفر طيّار مي‌شود: «الطيّار في الجنّة» (پروازکننده در بهشت)؛ وي با آن دو بال به همراه فرشتگان در بهشت، مشغول پرواز است؛ «أُوْلِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَي وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ» (اشاره دارد به بخشی از آیه یک سوره فاطر که چنین آغاز می‌شود: «همه ستایش‌ها ویژه خداست که آفریننده آسمان‌ها و زمین است [و] فرشتگان را که دارای بال‌هایی دوگانه و سه گانه و چهارگانه‌اند.») فضيلت حشر با فرشتگان، كه هيچ لذتي بالاتر از آن نيست، در روايات براي بنده صالح خدا، حضرت ابوالفضل العباس (‌ع) نيز گفته شده و اين گونه پاداش‌هاي غيبي، ظهور راز عبادت و اطاعت و بروز روح بندگي است. بالأخره انسان يك وقت دستش را در تصادف از دست مي‌دهد؛ اين جا دارد كه غمگين باشد، براي اينكه عضوي را از دست داده و ناقص شده. اما يك وقت است که در راه اعلاي كلمه حق دستش را از دست می‌دهد؛ در نتیجه اگر ذات اقدس الهي فرمود: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها» (اشاره دارد به بخشی از آیه 89 سوره نمل که خداوند در آن می‌فرماید: « کسانی که (در قیامت) کار نیکو آورند پاداش بهتر از آن یابند.») اين مخصوص به مسئله مال نيست؛ بلکه فرمود: هر كس كار خيري انجام داد ما بهتر از آن را به او مي‌دهيم. بهتر از اين دست مُلكي، دست ملكوتي است. جعفر طيار اينچنين بود، دستش را در جهاد داد اما الآن هم‌پرواز فرشته‌هاست و ذات اقدس الهي در قبال اين دو دست، به او بالي داد كه «يطير بهما مع الملائكة في الجنة.» (اشاره دارد به حدیثی از امام سجاد (ع) که می‌فرماید: «خدا عباس بن على را رحمت كند كه برادرش را بر خود مقدم داشت و براى او جانفشانى كرد و خود را قربان او كرد تا دو دستش جدا شد و خدا به عوض آنها دو بال به او داد كه با آن‌ها همراه فرشتگان در بهشت مي‌پرد.») حساب خانواده‌هاي معظم شاهد يا عزيزان جانباز يا آزادگان يا خانواده معظم مفقود الجسدها، اين باشد كه فقط با خدا دارند معامله مي‌كنند. هر كار خيري كه در اين كشور يا كشورهاي ديگر انجام بگيرد، اولين ثواب را امام و شهدا و مفقودين و جانبازان و آزادگان و خانواده‌هاي اينها مي‌برند.
وجود مبارک قمربنی هاشم به اجازه امام زمانش حرکت کرد که برود، آب بیاورد. تا به شریعه فرات برسد باید موکّلان را کنار می زد. بالاخره رفت. وارد شریعه شد. بخشی از پاهای اسب را هم آب گرفت. دستان مبارک قمر بنی هاشم هم به آب رسیده؛ این یعنی می خواهد ( درس ایثار ) بدهد؛ یعنی قرآن را که وحی خداست، در کربلا تجلی بدهد.

بگو ای آقا، پناهم بده!
مرحوم آیت‌الله مرعشى نجفى

یكى از علماى نجف اشرف كه مدّتى در قم آمده بود، براى من چنین نقل كرد كه مشكلى داشت.
می‌گوید من به مسجد جمكران رفتم، درد دل خود را به محضر حضرت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) عرضه داشتم و از وى خواستم كه نزد خدا شفاعت كند تا مشكلم حل شود. براى همین منظور به‌كرّات به مسجد جمكران رفتم ولى نتیجه‌اى ندیدم. روزى هنگام نماز دلم شكست و عرض كردم: مولاجان، آیا جایز است كه در محضر شما و در منزل شما باشم و به دیگرى متوسل شوم؟ شما امام من هستید؛ آیا زشت نیست با وجود امام حتّى به علمدار كربلا قمربنى هاشم (ع) متوسل شوم و او را نزد خدا شفیع قرار دهم؟! از شدت تأثر بین خواب و بیدارى قرار گرفته بودم.
ناگهان با چهره نورانى قطب عالم امكان حضرت حجّت بن الحسن العسكرى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) مواجه شدم. بدون تامل به حضرتش سلام كردم. حضرت با محبت و بزرگوارى جوابم را دادند و فرمودند که نه تنها زشت نیست و نه تنها ناراحت نمى شوم به علمدار كربلا متوّسل شوى، بلكه شما را راهنمایى هم مى كنم كه به حضرتش چه بگویى. چون خواستى از حضرت ابوالفضل (ع) حاجت بخواهى، اینچنین بگو: «یا اباالغوث ادركنى»؛ اى آقا، پناهم بده.

تمام شهدا به او غبطه می‌خورند
مرحوم استاد فاطمی‌نیا

قمر بنی‌هاشم، باب‌الحوائج است. در مورد این آقا عقل‌مان نمی‌رسد چه چیزی بگوییم. از عقول ما خارج است. برای اینکه معصومی پیدا می‌شود در مورد او می‌گوید: «رَحمَ الله عمَّنا عباس کان نافذ البَصیرة»: خدا عمویمان عباس را رحمت کند که بصیرتش نافذ بود. (اشاره به حدیث حضرت سجاد (ع) درباره ایشان). یعنی چشم قمر بنی‌هاشم پرده را می‌شکافت. معصوم دیگری که امام زمانش باشد یعنی مولای‌مان ابی‌عبدالله (ع)، وقتی با او حرف می‌زد می‌گفت: «بِنَفسی أنت» (عباس! جانم به قربانت). آقا امام زمان (ع) یک تبسم به روی آدم بکند، آدم چه می‌شود؟ مجسم کنید که شما امام زمان (ع) را نگاه کنید و حضرت فقط بخندد؛ تمام نسلت خوشبخت می‌شود. آن‌وقت می‌دانید امام زمانِ قمربنی‌هاشم به او چه گفت؟ گفت: «بنفسی أنت»؛ جان من به قربانت. در مقاتل معتبر (این جمله را) داریم. حالا فضایل آقا چقدر است؟ این یک فضیلت را ما نمی‌توانیم هضم کنیم که این همه شهید در اسلام بودند. روایات معتبر می‌گوید: «یَغبِطُه جَمیعُ الشُّهدا». اگر این {جمیع} را نداشت می‌گفتیم شاید بعضی از شهدا را می‌گوید اما می‌گوید مقام حضرت عباس(ع) مقامی است که همه شهدا غبطه آن را می‌خورند. پدر، امیرالمؤمنین (ع) است. در بهشت، همه آرزوی مقامش را می‌برند. وقتی آقایی این‌طور باشد، تو را به خدا عقل ما می‌رسد درباره او چیزی بگوییم؟! ای قمر بنی‌هاشم! ای آقا! من زبان ناقابلم بسته است ولی الحمدلله یقین حاصل شده که حتی تو دست رد به سینه کافر هم نزدی.
«دوستان را کجا کنی محروم / تو که با دشمنان نظر داری». با تمام جانم دارم می‌گویم: آقا قربانت بروم. ای پسر امیرالمؤمنین! آقا شفاعت تو خیلی قوی است. شفیع ما باش. از خدا بخواه مشکلات ما را حل کند. تو که این‌قدر مقام داری.
می فرمایند: «تمام شهدا آرزوی مقام قمر بنی‌هاشم را دارند».

ماجرای آنکه با حضرت قهر کرد
مرحوم آیت‌الله بهجت

خیلی دیده یا شنیده شده است که عوام به حرم حضرت ابوالفضل (س) یا حضرت امیر (ع) آمده‌اند و با توسل به آن‌ها فوراً حاجت‌شان را گرفته‌اند. در کتاب دارالسلام آمده است طلبه‌ای سه حاجت داشت و مدت‌ها به زیارت حضرت ابوالفضل (ع) مشرف می‌شد. روزی درحالی‌که در مقابل ضریح با کمال ادب و احترام ایستاده و مشغول زیارت بود، ناگاه دیده عده‌ای از زن‌های عرب دهاتی با پای برهنه و درحالی‌که کودک فلجی را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند و هلهله‌کنان یک دور، گرد ضریح چرخیدند و بیمارشان شفا پیدا کرد و از حرم خارج شدند. آن طلبه وقتی این صحنه را مشاهده می‌کند، نزدیک ضریح می‌آید و می‌گوید: من چند سال است می‌آیم و حوائجم برآورده نمی‌شود، ولی به این عرب‌های بیابانی این‌گونه التفات دارید! بعد با صورت قهر و غضب از حرم بیرون می‌رود و تصمیم می‌گیرد که دیگر به زیارت آن حضرت نرود. به نجف می‌رود و در کاروانسرایی منزل می‌کند. در آنجا به او می‌گویند خادم شیخ انصاری (ره) چند بار آمد و سراغ شما را گرفت. او نزد شیخ می‌رود. شیخ به او می‌گوید: «با حضرت ابوالفضل (ع) قهر نکن، شما به عرب‌ها نگاه نکنید. آن‌ها این‌طور عادت کرده‌اند. حج می‌خواهید، نیابت هست. خانه می‌خواهید، هر خانه را پسندیدید تهیه می‌شود. عیال می‌خواهید، برای شما فراهم می‌شود.»

دست خداوند
مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی

اگر معتقديم حضرت ابوالفضل صلوات‌الله عليه با آن دست‌های بريده‌اش دست كسانى را مى‌گيرد، اين همان است كه خدا دست او شده، مصداق همين روايت است که خداوند فرموده: «... يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا» من دست او شدم. از رسول خدا (ص) روایت شده است خداوند عزوجل فرمود هیچ بنده‏‌اى با چیزى محبوب‏‌تر در نزد من از آنچه بر او واجب ساخته‌‏ام، به من نزدیک نمى‌‏شود. بنده با کارهاى مستحب به من نزدیک مى‏‌شود، تا آنجا که او را دوست مى‌‏دارم. پس چون دوستش داشتم، گوش شنوایش، چشم بینایش، زبان گویایش و دست نیرومندش مى‏‌شوم. اگر مرا بخواند، پاسخش مى‏دهم و اگر از من بخواهد، به او مى‌‏بخشم». شما فکر می‌کنید چقدر انسان‌ها به برکت حضرت ابوالفضل (ع) از ابتدایی که شهید شده‌اند تا روز قیامت به حوائج‌شان می‌رسند؟ مشکلاتشان حل می‌‌شود و گناهان‌شان آمرزیده می‌شود؟! وقتی ایشان آن روز در صحنه کربلا هنرنمایی کردند، چند ساعت طول کشید؟ اصلاً فرض کنید یک عمل چند روزه‌ای بود اما به یک مقام رسیدند که «یَغْبِطُهُ بِها جَميعُ الشُّهَداء»؛ همه شهدای عالم انسانیت به آن غبطه می‌خورند. این چه مقامی است؟ وقتی کار اوج گرفت و به آن حدی رسید که تشخیص آن مشکل است، مقاومت مشکل است، پاداشش این‌جور می‌‌شود.
ما امام حسين‌ (ع) را دوست داريم، چون خداوند او را دوست دارد و يک «يا حسين» گفتن از هزاران عبادت شبانه‌روزي بالاتر است، اما گاهي بعضي خيال مي‌کنند امام حسين‌(ع) دکاني در برابر خداوند باز کرده، اين نوع خيال‌ها فريب شيطاني است. اباعبدالله‌الحسين(ع) انتظارش اين بود که در راه خدا فدا شود و نماز را در دنيا بر پا نمايد.
گريه براي سيد‌الشهدا‌ (ع) مي‌تواند علاج دردها باشد، اما نه هر گريه‌اي! گريه با معرفت مي‌تواند علاج درد باشد، چراکه ابن سعد هم تحت تاثير قرار گرفت و گريه کرد ولي گريه او با معرفت نبود.

 


تعداد بازدید :  30