سعید اصغرزاده
حاجقاسم سلیمانی در مقدمه کتاب «فرماندهان ورود ممنوع» نوشته است: «رزمندگان تخریبچی مجموعهای از عناصر استشهادی و شهادتطلب هستند». اين يك نوع داوطلبي متعالي است.
ياد خاطرهاي افتادم از شهيد اكبر جمهوري، اکبر پسر فوقالعاده شوخی بود. قبل عملیات از او ميپرسند اگر آرزویی داری بگو! ميگويد: با اخلاص بگم؟ تاييد ميكنند. ميگويد: از خدا 12 پسر میخوام تا یه دسته عملیاتی درست کنم. خودم هم بشم فرماندهشون و ببرمشون داخل میدان مین، همهشون که شهید شدند! بیایم پشت سیمخاردارهای خط... دستم را به کمرم بگیرم و بگم: آخ کمرم شکست.
لابد ميگوييد چه شده كه امروز در ستون داوطلبي به سراغ تخريبچيها رفتهام. قصه برميگردد به سالگرد خاطرات اينروزها و جزيره مجنون و... خاطراتي پر از عطر داوطلبي.
ماجرا از آنجا شروع ميشود كه تیپ 10 سیدالشهداء به فرماندهی شهید حاجکاظم نجفیرستگار، بهرغم انجام عملیاتهای والفجر2 در منطقه پیرانشهر و ادامه پدافندی عملیات والفجر4 در منطقه مریوان در تابستان و پاییز سال 1362، در یک نقلوانتقال بزرگ، کلیه نیروها و عقبه خود را از پادگان ابوذر در غرب کشور در مدتی کمتر از 10 روز به جنوب و پادگان دوکوهه انتقال ميدهد تا روز سوم اسفندماه سال 1362 با رمز «یارسولالله(ص)» در جزایر مجنون آماده انجام مأموریت شود. از همینرو همزمان با شروع عملیات، این یگان با انتقال نیروها از دزفول به منطقه جفیر آماده اجرای ماموریت ميشود.
با وجود اینکه تیپ 10 در این عملیات در اوج قدرت و توانمندی بسیار بالای خود بود و از قویترین و مجربترین فرماندهان در سطوح مختلف بهرهمند بود، در زمان اجرای این عملیات با شهادت فرماندهانی همچون «مرتضی سلمان طرقی» فرمانده عملیات، «رحمتالله کُرد» مسئول اطلاعات، «حسین راحت» جانشین اطلاعات، «احمد سارباننژاد» و «مرتضی حمزهدولابی» خسارتهایی ميبيند.
در این بین یگان تخریب لشکر 10 سیدالشهداء نیز به فرماندهی شهید «حاجعبدالله نوریان» در عملیات «خیبر» فعالانه حضور داشت و تیمهای معبر، مامور به گردانهای رزمی و تیمهای انفجار مواضع و موانع دشمن فعال بودند. رزمندگان این گردان در چند مأموریت برای شکافتن دژهای دشمن در جزیره شرکت کردند و با شکافتن دژ شرقی جزیره مجنونجنوبی و رهاکردن آب در منطقه مانور تانکهای دشمن، از مانور ادوات نظامی دشمن کاسته و با مینگذاری روی «پَد» شرقی جزیره مجنون در شبهای 16، 17 و 18 اسفند 62 درحالیکه نورافکن تانکها سطح جاده را روشن کرده بود، حماسهای دیگر آفریدند. سهم این گردان از شهدا در عملیات خیبر و همين روزهاي اسفند، 21 شهید شد.
شهیدان «محمود بهرامی»، «عباس حسنی»، «محمد نصوحرستگار»، «مجتبی فراهانی»، «علیرضا کلمفروش»، «علیرضا آقاصادقی»، «ابراهیم جداری»، «مصطفی حیاتی»، «محمدحسین حاجمیری»، «تقی رمضانیان»، «حسین رشمهای»، «سیدجمال شرقآزادی»، «مسعود سلیمانی»، «یونس ورلطفی»، «جلال نامدارمحمدی»، «مجید ناظمزاده»، «محمدرضا خدیور»، «سیدمهدی رسولی»، «حسین کاشانی» و «فرداد علیپور» ازجمله این شهدا هستند.
بله! گاهي داوطلب ميشوي و مين ميگذاري تا دشمن نيايد و گاهي مجبور ميشوي داوطلبانه از روي مين رد بشوي تا جواب دشمن را بدهي. مانند ماجراي محور پاسگاه زید (27 تیر 1361) نیمهشب یکشنبه 27 تیرماه، گردانهای درگیر در مرحله دوم عملیات رمضان بهدلیل گذشت زمان و نزدیکشدن صبح، از تعدادی نیروهای داوطلب میخواهند که از میدان مین پیشرو سریعتر گذر کرده و معبری برای عبور دیگر رزمندگان باز کنند. از میان 150 داوطلب، به 20 نفر از آنان اجازه ورود به میدان مین داده میشود و اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند...
اين سرزمين پر از حركتهاي داوطلبانه است. بايد بهياد داشته باشيم و بهياد بياوريم و حالا كه بهواسطه آن داوطلبيها در امن و امانيم، داوطلب ساخت زندگي بهتر براي فرزندان اين مرز و بوم شويم. اگر ما داوطلب نشويم، آن داوطلبيها...