شماره ۳۲۷۳ | ۱۴۰۳ شنبه ۶ بهمن
صفحه را ببند
نجاتگر فعال جمعیت هلال‌اهمر در گفت‌وگو با «شهروند» :
باز هم بر لباس قرمزم بوسه می‌زنم

سیما فراهانی| طیبه محمدی، نجاتگر یکم از استان کهگیلویه و بویراحمد است. او تقریبا از 18 سال پیش فعالیت‌های بشردوستانه و داوطلبانه خود را آغاز کرده و همچنان مشتاقانه ادامه می‌دهد. این بانوی نجاتگر در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» به روایت این سال‌ها می‌پردازد و می‌گوید: «سال ۸۵ با جمعیت هلال‌احمر آشنا شدم. دوره‌های کمک‌های اولیه و عمومی امدادونجات را گذراندم. بعد از آن تمام دوره‌های تخصصی هلال‌احمر را گذراندم. دوره‌هایی از قبیل پیش‌بیمارستانی، تزریقات، اسکان اضطراری، کوهستان، دسترسی با طناب، پشتیبانی در عملیات امداد جاده و آوار را گذراندم. تمام مدرک‌های دوره‌های تخصصی را دارم. درحال حاضر نیز، نزدیک به ۱۸ سال داوطلب جمعیت هستم و داوطلبانه فعالیت می‌کنم. در زلزله سی‌سخت و کرمانشاه، در بخش توزیع چادر و مواد غذایی بین زلزله‌زدگان فعالیت داشتم. در سانحه و زلزله‌های مختلف، به مردم، آرامش روحی می‌دادیم و از آنها حمایت روانی می‌کردیم. همچنین در زمان کرونا به مدت ۴۸ روز در طرح ناظرین سلامت با مرکز بهداشت استان همکاری می‌کردیم. در همان ایام کرونا به خاطر بسته بودن رستوران‌ها، به مدت هفت شبانه‌روز برای امدادگران و نجاتگران خواهر  و برادرانی که سر پست‌های ورودی شهر بودند، ناهار و شام می‌پختیم.»
او در ادامه صحبت‌هایش می‌گوید: «از آنجاییکه در جمعیت می‌شود داوطلبانه و بی‌منت به مردم خدمت کرد، به هلال‌احمر علاقه‌مند شدم. به این حس نوع‌دوستی علاقه زیادی داشتم در این چند سال یک روز نبوده که در برنامه‌ای از هلال‌احمر شرکت نکرده باشم. همچنین در سال ۱۴۰۱ بین نجاتگرانی که نجاتگر یک بودند آزمونی برگزار شد و من و ۸ نفر دیگر در آزمون ورودی قبول شدیم. همچنین در مرکز 112 هلال‌احمر نیز مدتی خدمت کردم. آن زمان در ماه ۸ روز در این مرکز شیفت بودم و بقیه روزها در برنامه‌های مختلف مثل مثل غباررویی گلزار شهدا، دیدار با سالمندان، انتقال خون، کمک به مردم غزه و حضور در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردم.»
طیبه محمدی به خاطره‌ای اشاره می‌کند و می‌گوید: «یک خاطره در ذهنم مانده است. یادم می‌آید، همراه خانواده‌ام به مسافرت رفته بودم. هنگام برگشت در مسیر تصادفی رخ داده بود و من پیاده شدم. جمعیت خیلی زیادی جمع شده بودند. با توجه به اینکه دوره‌ها را گذرانده بودم، اولین اقدامم تماس با ۱۱۵ بود. حتی دقیقاً یادم است که اورژانس به من گفت، چند مصدوم داریم، می‌توانی نبض آنها را بگیری و اگر هوشیار هستند به مصدومان بگویی که حرکتی انجام ندهند. من یکی‌یکی بالای سر مصدومان رفتم. هوشیار بودند و نبض آنها را گرفتم. به آنها گفتم که حرکتی نکنند تا اورژانس برسد. و دو نفر از آنها متاسفانه از بین رفته بودند و نبض نداشتند. اورژانس رسید و آنها را به بیمارستان انتقال داد. بعد از حدود دو ماه یکی از همان مصدومان با من تماس گرفت و گفت که من کلیپی از تصادف دیدم و شما بالای سر ما داشتی می‌گفتی حرکت نکن، آرام باش خوب می‌شوی. آن فرد گفت که من یکی از همان مصدومان هستم و شماره شما را از طریق جمعیت هلال‌احمر پیدا کردم. گفت با شما تماس گرفتم که تشکر کنم. ممنون که آن لحظه باعث آرامش دل من شدید و زندگی تازه‌ای به من دادید. بعد از آن تماس، من خیلی خوشحال بودم که با انجام این کار خداپسندانه توانستم جان چند نفر را نجات دهم و آرامش روحی به آنها بدهم. بنابراین تا الان هم فعالیت‌های داوطلبانه‌ را ادامه داده‌ام و ادامه می‌دهم. دوست دارم در هلال‌احمر استخدام شوم و باز هم بر لباس قرمزم بوسه می‌زنم.» 


تعداد بازدید :  113