[شهروند] 101 سال پیش، برابر 21 ژانویه ١٩٢٤ میلادی، ولادیمیر ایلیچ لنین، رهبر انقلاب ١٩١٧ روسیه در 54 سالگی درگذشت. لنین را باید پایهگذار اتحاد جماهیر شوروی، نخستین حکومت سوسیالیستی جهان، آنچنان که کارل مارکس (حداقل در تئوری) آرزوی تشکیل آن را داشت، قلمداد کرد. او فرزند سوم خانوادهای اشرافی، از پدری روس و مادری آلمانی بود که به دلیل تمکن مالی شانس تحصیل در بهترین مدارس و دانشگاهها را یافت و توانست به مطالعه آثار باارزش در حوزه ادبیات و خصوصاً فلسفه بنشیند. لنین از کودکی روحی ماجراجو داشت، اما آن اتفاقی که مسیر زندگیاش را عوض کرد اعدام برادر او به جرم شرکت در توطئه براندازی تزار (الکساندر سوم) بود. لنین پس از ورود به دانشگاه به کمونیسم علاقهمند شد و مطالعه آثار کارل مارکس را در دستور کار خود قرار داد. او رفته رفته به رهبر فکری دانشجوها تبدیل شد و این نکتهای نبود که از چشم دستگاه اطلاعاتی حکومت تزاری دور بماند. به این ترتیب در عنفوان جوانی دستگیر شد و با دریافت حکم 3 سال تبعید (در سیبری)، نخستین هزینه سنگین را برای راهی که در پیش گرفته بود، پرداخت.
پاس گل تزار به لنین، با ورود روسیه به جنگ جهانی
پس از اتمام دوره تبعید، لنین شهر سنپترزبورگ را برای ادامه فعالیتهای سیاسی خود برگزید اما ماموران تزار همه جا در کمینش بودند و به همین دلیل پس از ارائه تز لزوم وقوع یک انقلاب کارگری در روسیه توسط او، بار دیگر روانه تبعیدش کردند. لنین پس از پایان دوران محکومیت، به اروپا رفت و از 1900 تا ١٩١٧ میلادی، به تئوریزه کردن مفهوم نظام سوسیالیستی در روزنامه حزب «سوسیال دموکرات کارگری روسیه» مشغول شد. با انشعاب این حزب به دو حزب بلشویک (اکثریت رادیکال) و منشویک (اقلیت میانهرو)، لنین رهبری بلشویکها را به دست گرفت و آنها را برای یک شورش بزرگ عمومی آماده کرد. اشتباه تزار نیکلای دوم در وارد کردن روسیه به جنگ بینالملل اول، فرصتی طلایی را در اختیار لنین گذاشت تا در سایه مشکلاتی چون قحطی، بیکاری و همچنین فضای بسته سیاسی، از طرفداران خود بخواهد راهی خیابانها شده و تزار را سرنگون کنند. هدفی که در اکتبر 1917 محقق شد و حکومت کمونیستی جای سلطنت تزارها را گرفت.
زندگی خالی از معنویت کمونیستها و زوال میراث لنین
انقلاب اکتبر روسیه را باید یکی از مهمترین رویدادهای قرن بیستم قلمداد کرد که همه جهان را تحت تأثیر قرار داد، تا جایی حتی در ایران نیز شعرایی چون ملکالشعرای بهار و میرزاده عشقی در وصف آن شعر سرودند. این میان برخی تصمیمات مانند الغای معاهدات خارجی تحمیلی روسیه تزاری، کشورهای همسایه و بهخصوص ایران را نسبت به بلشویکها خوشبین کرده بود. اما حکومت جدید نیز به مرور مست قدرت شد و شوروی خصوصاً پس از جنگ جهانی دوم و در دوران حکمرانی ژوزف استالین، همچون اسلاف خود در زمان تزارها خوی امپریالیستیاش را که حالا لعاب کمونیسم خورده بود، نشان داد. این میان اصرار کمونیستها بر حذف مذهب و تقدم بخشیدن به هر آن چه که رنگ ماتریالیسم داشت، زندگی ساکنان شوروی و دیگر ممالک کمونیستی را از معنویت خالی کرد، بدون آن که موفق شود حتی دنیایشان را بسازد، و شاید درست به همین دلیل بود که میراث لنین پس از 70 سال به پایان راه خود رسید.