نیت یکسان، نتیجه متفاوت
«سامان» ساکن شیراز است. او مشکل این کلانشهر را بیش از همه در ساخت شهر و کمبود زیرساختهای شهرسازی میداند. وقتی از او درباره مشکلات کلانشهر شیراز پرسیدم، او به مقایسه این شهر با اصفهان میپردازد و میگوید: «برای مثال در اصفهان یک بزرگراه زدهاند به نام شهیدکاوه. زیرگذر این بزرگراه فرد را به ترمینال صفه میرساند. این بزرگراه باعث کنترل ترافیک شهر اصفهان شده چرا که بهصورت اصولی ساخته شده است و عاملی شده تا مرگومیر ناشی از تصادفات کاهش یابد. اما پلی در شیراز ساخته شده که به چهارراه زند منتهی میشود، این پل نتوانسته ترافیک را کنترل کند و از سویی هم عامل عمده مرگومیر و تصادفات نیز شده است. درحقیقت هدف یکی بوده اما نتیجه یکسان نیست. چون یکی با تحقیق و ارزیابی دقیق ساخته شده و دیگری خیر. آلودگی هوا، آلودگی صوتی و جمعیت در «چهارراه زند» تا «میدان شهید نمازی» بسیار بالاست و در حقیقت آدم ترجیح میدهد بهعنوان شهروند هرگز از آنجا گذر نداشته باشد.» او مشکل دیگر این کلانشهر را توسعه نامتوازن میداند و میگوید: «شهر بهصورت متوازن توسعه نیافته و اصلا مشخص نیست شهر براساس چه منطقی گسترش یافته است. از طرفی مهاجرت به این شهر بسیار بالاست و مهاجر از یک قومیت خیلی زیاد است و این امر هم عاملی شده که شیرازیها شهر را مال خود نمیدانند و دلشان انگار برای شهرشان نمیسوزد. وجود گسترده موادمخدر مانند دیگر شهرهای بزرگ، هم بسیار محسوس است. بهخصوص در مناطقی چون دروازه کازرون، گاودربون، دروازه اصفهان. محله ده بزرگی و ... که نقش حاشیهای را نیز ایفا میکنند، بسیار زیاد است که این امر هم نگرانیها و دشواریهای بسیاری را با خود به همراه آورده است.»
مبلمان شهری، رابطه همگانی
سیما 28 ساله. ساکن تهران میگوید: يكي از مشكلاتي كه در كلانشهري مانند تهران به خوبي احساس ميشود نبود مبلمان شهري است. اگرچه در بوستانها نيمكتهايي را ميبينيم كه براي نشستن شهروندان درنظر گرفته شده اما نبود نيمكت يا جايي براي نشستن در پيادهروها كاملا محسوس است. به نظر من وجود مبلمان شهري ميتواند به بهبود روابط شهروندان يا ارتباط آنها با فضاي شهر منجر شود. مثلا در قسمتهايي از خيابانهاي تهران نيمكتهايی تعبيه شده است، ديدن مردمي كه از راه رفتن خستهاند يا در انتظار دوستي آنجا نشستهاند، حس بسيار خوبي را منتقل ميكند. اينكه ساكنان يك كلانشهر در ميان تمام شلوغيهاي شهر جايي براي دمي آرامش گرفتن و استراحت داشته باشند ميتواند بسيار خوب باشد، چيزي كه دستكم در تهران كمبودش به خوبي حس
ميشود.
مشكل ديگري كه در كلانشهرها احساس ميشود نبود عاطفه است. اين را آناهيتا ميگويد كه مدتي است براي كار از يكي از شهرهاي شمالي به تهران آمده است. او ميگويد، زندگي در كلانشهرها خيلي ماشيني است و مردم ارتباط كمي با يكديگر دارند. بهنظر او برگزاري برنامههايي در كلانشهرها كه به ارتباط بيشتر و موثرتر شهروندان منجر شود، ميتواند مشکل كمبود عاطفه را در كلانشهرها برطرف كند و اين شهرها را به محلهايي بهتر براي زندگي تبديل كند. او میگوید در شهرهای کوچکتر افراد همدیگر را میشناسند و همین شناخت هم در روابط آنها موثر و رابطه بین آنها بسیار با یکدیگر نزدیکتر است و به گمان من این معضل در بسیاری کلانشهرهای ایران و دیگر مناطق جهان نیز دیده میشود.
معضلات یک شهر ملی
محمدرضا اهل مشهد است. وقتی میخواهیم درباره مشکلات کلانشهرش توضیح بدهد خیلی اصولی توضیح میدهد که بحث از مشکلات کلانشهرها در ایران، به یک معنا، بحث جدیدی نیست و به یک معنا بحثی است جدید و متعلق به 3،2 دهه گذشته. افزایش وسعت شهرها اثراتی را بر نواحی شهری و روستایی اطراف میگذارد و هرچه شهر توسعه بیشتری پیدا کند، نواحی دورتری در اطراف خود را تحتتأثیر قرار میدهد. کلانشهر مشهد نیز از این قضیه مستثنی نیست. عواملی مانند رشد فزاینده جمعیت و مهاجرت از روستاهای اطراف به مشهد، افزایش واحدهای تولیدی، صنعتی و مسکونی و مهمتر از همه سوءمدیریت، باعث گستردگی بیش از حد این شهر شده است.
درحال حاضر مهمترین آسیبهایی که شهر مشهد با آنها روبهرو است، عبارتند از آلودگی، ترافیک، حجم زیاد مسافران در تمام طول سال، حملونقل عمومی و... که بهنظر میرسد، تفاوتی با سایر کلانشهرها، در این موارد نداشته باشد. قطعا چنین مشکلاتی قابل پیشبینی بوده و هستند. چراکه، این مشکلات، مشکلات طبیعی و عادی افزایش وسعت شهرها است. اما به دلیل سوءمدیریت، فقدان تخصص کافی و استفادهنکردن از کارشناسان در همه حوزهها، فسادهای اداری و مواردی از این دست، همگی موجب میشود تا این آسیبها و مشکلات، غیرقابل پیشبینی شوند، یا حتی در صورت پیشبینی، توجهی به آنها نشود.
برای گذار از این وضع، باید هرچه سریعتر بودجه کافی به سمت شهرهای اطراف کلانشهرها تزریق شود و امکانات رفاهی، بهداشتی، مسکونی، خدماتی، فرهنگی و اداری به اندازه نیاز ایجاد شود. امکاناتی مثل مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، خانهها و آپارتمانهای نوساز و ارزان، زمینهای ورزشی، سالنهای تئاتر و سینما، دادگاه، دادسرا و... مواردی از این دست میتوانند چارهساز شوند. همچنین میتوان با وضع قوانینی به شهروندان شهرهای کوچک اطراف کلانشهرها، امتیازات ویژهای تنها برای سکونت و ماندن در همان شهر، داده شود.
در نهایت، با استفاده از کارشناسان زبده در همه حوزههای مرتبط با شهرنشینی، اعم از کارشناس علوماجتماعی، کارشناس شهرسازی، معماری، راهسازی، روانکاوان و روانشناسان، پزشکان و... و با استفاده از بررسی و مطالعه وضع شهرنشینی در خارج از ایران و تحلیل روشهای آنها برای مقابله با چنین مشکلات مشابهی، میتوان به حل بسیاری از این مشکلات و ممانعت از ایجاد مشکلات جدید، همت کرد.
کار و تفریح، معضل دیگر
نجمه 32 ساله اهل یزد است. کسی که معتقد است یزد یا حتی دیگر شهرهای کشورمان خصوصیات یک کلانشهر را ندارد اما جزو شهرهای بزرگ به حساب میآید. او مهمترین مشکل یزد را بیکاری میداند که باعث میشود بسیاری از جوانان این شهر به پایتخت کوچ کنند. در شهر ما برای تعداد زیادی از رشتهها، کار مناسبی نیست حتی وقتی فوقلیسانس میگیری نمیتوانی به شغل مورد علاقهات دست پیدا کنی. این مشکل اکثر جوانان است و فکری هم به حال آن نمیشود. البته مشکلات دیگر هم وجود دارد. مثلا اینکه ما تفریح چندانی در شهرمان نداریم. البته این مشکل تنها مربوط به یزد نمیشود. حتی پایتختنشینان هم از این موضوع ناراضیاند و معتقدند برای اینکه یک آخر هفته خوب داشته باشند باید به رستوران بروند و شام بخورند. یزد خوشبختانه فعلا به ترافیک و آلودگی هوا دچار نشده اما هیچ بعید نیست تا چندسال آینده هم این مشکلات به مشکلات یزد اضافه نشود.