شماره ۵۲۱ | ۱۳۹۳ سه شنبه ۱۹ اسفند
صفحه را ببند
متروپولیس

|  علی عرب احمدی  |    معمار و شهرساز   |

در 1927، معمار و فیلمساز اهل وین، فریتز لانگ فیلم متروپولیس را کارگردانی کرد و مفهوم کلانشهری را با تمام ابعاد به نمایش گذاشت، نگاه لانگ به سینما به‌عنوان هنر آن عصر و آینه تمام‌نمای دوران منجر به تصویری شد که شهری با نظام چند لایه و بسیار دوقطبی و در عین حال با محتوای سیاه و سفید به نمایش درآمد. چهره کلانشهر تصویری تیره، ماتم‌زده و افسرده بزک‌شده با ساختمان و ‌خودرو است. تصویری درهم و گرفته با رزولوشن بسیار پایین.
زوال شهر منجر به زوال جامعه و درنهایت زوال شهروند می‌شودد و این خواست و آرزوی ما از بستر زیست اجتماعی‌مان نبود. این مشکلات را ما ایجاد کرده‌ایم و مسئول رفع آن هستیم، آنچه در ادامه اشاره می‌شود قسمتی از مواردی است که راحت‌تر و سریع‌تر شناخته می‌شوند.
مهاجرت و ازدیاد جمعیت یکی از این کلیدواژه‌هاست که دیگر نخ‌نما شده و در طول زمان رنگ باخته است. معضل مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ در جست‌وجوی کار، امکانات و ... که خود عامل فرسودگی اجتماعی است در این مدل کلانشهرها روزبه‌روز پرازدحام‌تر خواهند شد، مردم با هم غریبه‌تر می‌شوند و تعاملات (اجتماعی) شان کمتر و کمتر خواهد شد که این مفهوم با ماهیت شهر در تضاد اساسی است.
در این مدل مهاجران برای کسب درآمد و تأمین هزینه زندگی و از دیگرسوی نزدیک شدن به مدل زندگی کلانشهری به مشاغل خدماتی (و نه تولیدی) روی می‌آورند و شهر را به لحاظ ساختاری به مفهوم دونیمه شدن و خود را به زندانی خود خواسته (کولهاس) نزدیک می‌کنند.
حجم بالای ساخت‌وساز ناشی از ولع اقتصادی و تبدیل شدن ساختمان به کالای مورد معامله (به این موضوع کیفیت‌های ناشیانه و سطح پایین هویت و ساخت بنای ناشی از ورود خیل افراد غیرمتخصص به این عرصه که ثروتی بهم زده‌اند و این عرصه برای تجارت‌شان هم جذاب است را هم اضافه کنید)، تخریب چهره‌های قدیمی‌تر (کلان)شهرها حس تعلق (به مکان) و خاطره جمعی و مشترک را نابود می‌کند و پیوندهای مکان-فضا-فرد را از هم می‌گسلد، در این مدل فرد تصاویر گذشته خود را بازخوانی نمی‌کند و بیماری فراموشی اجتماعی گریبانگیر شهر و جامعه می‌شود.
از سوی دیگر ساخت‌وساز بی‌کیفیت، منابع ما را از بین می‌برد و آسیب‌های جدی به زیست بوم ما وارد می‌آورد که این مفهوم خود درگیر با مفاهیم شوم دیگری نظیر هدررفتن سرمایه است.
در جست‌وجوی ناکجاآباد
توسعه کلانشهر همواره با مفهوم توسعه و افزایش مسیرهای ارتباطی به خاطر حجم ترافیک و حمل‌ونقل بالا پیوند خورده است، از یک‌سو این مسیرها کلانشهرها را خرد می‌کنند تا آسایش و سرعت بیشتر را فراهم کنند از دیگر سوی جذابیت تولید و مصرف خودروها را باعث می‌شوند.
توسعه شبکه‌های ارتباطی دسترسی، چهره‌ها (کلان) شهرها را دگرگون می‌سازد. با یک نگاه اجمالی می‌بینیم که فضای مکث و تمرکز از بین می‌رود و شهر صرفا به ساختاری حرکتی تبدیل می‌شود، عبور و نامکان تصویر غالب شهر می‌شوند و شهر قرار است نقشی انتقالی ایفا کند و مکان‌ها و تصاویر تبدیل به هیچ کجا خواهند شد.
معضلات کلیشه‌ای و همیشگی
در تاکسی، میهمانی، محل کار و اساسا در هر جایی می‌شنویم آلودگی هوا، آلودگی صوتی و آلودگی بصری و عواملی از این دست آرامش فرد-جامعه را هدف می‌گیرند، استرس و فشار را جایگزین می‌کنند و سطح عصبیت را بالا می‌برند و این عصبیت دوباره تأثیر خود را در (کلان)شهرهای ما خواهد گذاشت.
اینها بخش‌هایی از معضلات و مشکلات کلانشهرهای ما است که برای یافتن راه‌حل لازم است برگردیم و مدل اولیه را مورد شناسایی قرار دهیم و مدل بعدی را اصلاح کنیم.
اساس (کلان)شهرها را اقتصاد، سیاست و تولید شکل می‌دهند. کلانشهرهای اروپایی با انقلاب صنعتی که به اذعان برخی جامعه‌شناسان پس از انقلاب کشاورزی در 10‌هزار‌ سال پیش، بزرگترین رویداد جهانی است (که البته همه تمدن‌ها و فرهنگ‌ها به آن راه نیافتند و مشکل از اینجا آغاز می‌شود چراکه در شرق مدل وارداتی به صورت گسترده اتفاق افتاد)، گسترش و توسعه یافتند و این کلانشهرهای اروپایی به‌هرحال شهرهای تولید‌کننده بودند و اساسا هجوم روستاییان و به تبع آن افزایش جمعیت شهری و تبدیل کشاورز به کارگر و صنعتگر ناظر بر همین مسأله است.
به‌هرحال باید بدانیم که برای شکل‌گیری مدل باید مسأله اقتصاد شهر و تولید را در نظر بگیریم و پررنگ کنیم، (کلان)شهرهای ما شهرهای مصرف کننده‌اند و این ریشه در شکل‌گیری اولیه کلانشهرهای ما دارد که در دوره‌های گذشته (از دوران قاجار) گرته‌برداری شکلی را پایه گذاری کردند و کلانشهر عمدتا مدلی وارداتی است که کماکان بر همان منوال پیش می‌رود.
در بُعد سیاسی، مشارکت شهروندان در عرصه‌های فعالیتی و تصمیم‌سازی شهر یکی از مظاهر تقویت و بهبود و اصلاح ساختار کلانشهرهاست. وارد شدن مردم به مسائل شهر و بستر زندگی‌شان و دوری از مدل‌های نخبه‌گرایانه که از راه دور منجر به ترسیم طرح جامع برای شهرهای ما می‌شود (طرح‌های جامعی که بعضا در هویت‌زدایی و از بین بردن ساختارها نقش اساسی دارند و نظم اقتصادی مردم و شهر را بر هم می‌زنند) قطعا می‌توانند در بهبود اوضاع کارساز باشند.
در عمده کلانشهرهای دنیا، طرح‌ها و پروژه‌ها به صورت مشارکتی (که صوری نباشد) با تهیه پرسشنامه و نظرسنجی از شهروندان به تصمیم‌گیری گذاشته می‌شوند و چنانچه مدیریت شهری مستقل عمل کند قطعا باید پاسخگو باشد.
توسعه سیستم حمل‌ونقل عمومی به جای ازدیاد بزرگراه، ‌خودرو و تخریب شهر نیز یکی از راهکارهاست.
ما موظفیم مراقب شهرهای‌مان و حفظ هویت‌شان باشیم. فراموشی، خاموشی نیست، فراموشی بیهودگی ‌است.

 


تعداد بازدید :  86