روز گذشته، دیوید لینچ، کارگردان و هنرمند بزرگ و خاص سینما در ۷۸ سالگی بر اثر بیماری آمفیزم درگذشت. یکی از بزرگترین شخصیتهای سینما که از اولین فیلم تا همین آخرین کاری که در سالهای اخیر ارائه داده بود، سرشار از روح و اصالت بود. چهرهای همیشه متفاوت- که ظاهرا خانوادهاش هم با درک این تفاوت و اصالت این راه را ادامه دادند و خبر درگذشت را با یکی از متفاوتترین پیامهای ممکن اعلام کردند: «حالا که او دیگر بین ما نیست، خلأ بزرگی در دنیا به وجود آمده. اما، همانطور که او میگفت «چشمت به دونات باشد نه به بخش تهی میان آن»! این پایان مردی به نام دیوید لینچ بود که جهان عمیق، پیچیده، دشواریاب و در عین حال تماما انسانیاش بسیاری را نزدیک به نیم قرن فعالیتش تسخیر کرده بود...
لینچ که از نگاه بسیاری استاد سینمای سوررئال بود؛ با این حال طیف وسیعی از فیلمهای متفاوت را به دوستدارانش ارائه داده بود؛ از فیلمهای داستانگو و کلاسیکی مانند «مرد فیلنما» و «داستان استریت» تا فیلمهای استادانه مالیخولیایی مانند «مخمل آبی» و «بزرگراه گمشده» و «جاده مالهالند» و البته آثاری تجربی، متفاوت و غیرمعمول مانند «کلهپاککنها» و «امپراتوری درون»؛ و نکته اینکه در تمام این آثار به یک اندازه استادانه و متبحرانه عمل کرده بود. با این حال چهار بار نامزدی دیوید لینچ در اسکار هیچگاه این مجسمه طلایی را برایش به ارمغان نیاورد- تا سال 2020 که بالاخره آکادمی جایزه یک عمر دستاورد هنری به این استاد همیشه داد!