ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
دوره اطلاعاتی در انگلیس(6)
پس از تصدی قائممقامی ساواک در سال ١٣٤٠، مشاهده کردم که ساواک از نظر مدارک آموزشی نزدیک به صفر است. مطلب را به محمدرضا گفتم و پرسیدم که آیا میتوان از سازمانهای مشابه انگلیسی استفاده آموزشی کرد؟ پاسخ مثبت داد و افزود که بهتر است به محل بروید تا از نزدیک سبک کار آنها را مشاهده کنید. این بار نیز شاپور جی ترتیب کار را داد و این دوره نیز ٤ ماه به طول انجامید... اما آموزشها: یک زن مسن و یک مرد، امور اداری مانند بایگانی و نحوه نگهداری اوراق طبقهبندی شده، امور کارگزینی و نحوه استخدام را تدریس کردند و یک برگ هم به عنوان نمونه برگ استخدامی به من دادند که کامل بود. این جلسات مفید بود ولی برای این نیامده بودم. اساتید فنی، هر روز یک وسیله فنی میآوردند و طرز کار و مختصات آن را آموزش میدادند. یک بار یک بیسیم قوی ارائه داده و طرز کار آن را نشان دادند و گفتند قویترین بیسیمی است که در اختیار دارند. بار دیگر یک ضبط صوت و یک بار نیز یک دوربین عکاسی بسیار قوی آوردند. در مورد دوربین عکاسی گفتند که هرگاه با چشم فردی را در فاصله 5 کیلومتری در حرکت ببینی، تشخیص قیافه او غیرممکن است، ولی پس از عکاسی با این دوربین کاربرد آن برایتان مشخص و روشن خواهد شد. در یک جلسه کنار دریا رفتم و از کشتیها و اشیاء بسیار دور عکس گرفتم. نتیجه فوقالعاده بود. در بازگشت به تهران با مدیرکل پنجم ساواک صحبت کردم. او یک دستگاه سفارش داد و بعداً نیز تعداد بیشتری درخواست کرد، که ارسال شد. دو جلسه نیز، به تقاضای خودم، متخصص ضدجاسوسی آموزش داد که مطلب تازهای نداشت اما از نظر تایید و تاکید مفید بود. به هر حال، آنچه در این دوره گفته شد نوشتم و مدارک را در تهران به ادارات کل یکم، پنجم و هشتم ساواک دادم و برایشان توضیحات کامل دادم که مفید بود. رئیس امآیسیکس خاورمیانه، یک بار من را به تنهایی به شام دعوت کرد. میگفت: «ما وقتی بازنشسته میشویم اگر علاقه به کار داشته باشیم، مثلاً در یک کشتی تجاری شغل مهمی میگیریم و در مسیر کشتیها در بنادر با مامورین مخفی خود ملاقات میکنیم و در بازگشت کلیه اطلاعات را در اختیار سرویس قرار میدهیم. به من پیشنهاد شده که رئیس یک شرکت در سنگاپور شوم و این شرکت ضمن انجام امور تجاری با مامورین مخفی تماس میگیرد و یا مامورین جدید استخدام میکند. به این ترتیب ضمن کار و استفاده، از امآیسیکس نیز پاداش میگیریم.»