به عنوان مثال کتابی یا فیلمی شما را تسلی میدهد یا حتی میتوانند راهکارهایی را جلوی رویتان بگذارند و از هر غمی شما را رها کنند اما خب در واقعیت خیلی از این کتابها توصیههای عجیب و غریب و در بیشتر مواقع محتواهای زرد و بیفایده دارند و حتی وعدههای توخالی میدهند.
تصور کنید که گرفتار رنج و مشکلی در زندگی شدهاید برای روی گردانی از این مشکل به سمت خوانش کتابی میروید تا از آن مشکل خودتان را دور کنید.
حالا «الیزابت سوبودا» نویسنده در مقالهای یکسری از این موضوعات را مطرح میکند که چرا باید به سمت کتابهایی در این حوزهها برویم و آن را مطالعه کنیم و این نویسنده تجربیات خودش را از نوجوانی تا جوانی میگوید که اصلا اهمیت و فایدهای دارد که وقتی مشکلی برایتان پیش میآید با خواندن کتابی راهکاری برایتان وجود دارد یا نه! که البته برای او این کار خیلی کارساز نبوده است.
کتابهایی که نام «خودیاری» گرفتند
این کتابهایی را که هنگام درد، مشکل، رنج، سختی، دلتنگی و... به سراغش میروید عنوان «خودیاری» یا «کتاب درمانی» گرفتند که به گفته افراد بسیاری کتاب خواندن مثل دارو یا گفتوگو درمانی برایشان موثر و مفید بوده است. یکی از روانشناسان دانشگاه اسکراتون «جان نورکراس» معتقد است وقتی برای مسائلی همچون روانپریشی، خودکشی و موارد اضطراری به فرد توصیه اکید میکنیم که به روانپزشک مراجعه کند برای کسانی که مشکلات خیلی سادهتر دارند میتوان «کتاب درمانی» را پیشنهاد دهیم، اما باید بدانیم کتاب نمیتواند در کشمکش و رویارویی با برخی آزمونها به ما کمک کند یا اینکه تصور کنیم تنها با خواندن میتوانیم از رنج بزرگ بیرون بیاییم، شاید اگر به این جمله کافکا بیندیشیم که کتاب میتواند تبری برای شکستن دریای یخ زده درونمان باشد اما نمیتواند خیلی رنج را از میان ببرد.