اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
جنگ قدرت هویدا و علم
شرفیاب شدم. گزارش ملاقات دیروز را دادم و همچنین توصیهای که به نخستوزیر کرده بودم، مبنی بر این که به ملکه پیشنهاد شرکت در جلسه بررسی برنامه پنجم در شیراز را نکند. چون نخستوزیر دقیقاً میخواست این کار را بکند، از توصیه من چندان خوشحال نشد. فرمودند: «غیر عادی است. اصلاً به چه حقی در این امور دخالت میکند؟» جواب دادم علت را نمیدانم ولی خوب آگاهم که نخستوزیر میکوشد دور و بر علیاحضرت را با آدمهای خودش محاصره کند. آنها هم تمام تلاششان را میکنند که وجهه من را خراب کنند، چون میدانند تنها کسی هستم که جرأت دارم حقایق را به گوش اعلیحضرت برسانم.51.8.2
تقاضای جشن شاهنشاهی!
عرض کردم اجازه فرمایید رؤسای مجلسین فردا در سلام استدعا کنند مردم سال آینده جشن شاهنشاهی را برقرار کنند (پنجاهمین سال سلطنت پهلوی)، چون از طرف دربار اگر عنوان بشود صحیح نیست. فرمودند: «عیب ندارد، دستور بده.» عرض کردم دوازدهم ژانویه که تاریخ تشریف فرمایی علیاحضرت شهبانو به پاریس تعیین شده روز عاشوراست، اجازه فرمایید عقب بیفتد. فرمودند: «چرا عقب بیفتد؟ بگو جلوتر بیفتد.» نخستوزیر ما سراسیمه آمد که سفیر شوروی به دیدن او رفته و به او گفته است ما نمیتوانیم عملیات ارتش ایران را در ظفار تحمل کنیم. شاهنشاه خیلی با خونسردی جواب دادند که طبق قرار بین دو کشور ارتش ما آن جا عمل میکند و به کسی ربطی ندارد.54.8.3
شاه بی اعصاب و بد دهن!
صبح شرفیاب شدم. عرض کردم فردا یکشنبه را که برای دادن جام آریامهر به کلوپ شاهنشاهی قرار است تشریف ببرید، گارد عرض میکند آن جا بلیط فروخته شده، کنترلی نداریم و بهتر است شاهنشاه تشریف نبرند. فرمودند: «گارد گُه خورده! مگر من مصدقالسلطنه هستم که از زیر پتو بخواهم حکومت کنم؟» عرض کردم مسعودی (عباس مسعودی مدیر روزنامه اطلاعات) عرض میکند فردا به مناسبت عید فطر سفرای عرب انتظار دارند شاهنشاه اظهار مرحمتی به آنها بفرمایید. فرمودند: «مسعودی هم گُه خورده!»52.8.5
من مسلمانم، دشمن عرب!
یکشنبه عید فطر، سلام خاص بود. هیئت دولت و هیئت رئیسه مجلسین شرفیاب شدند. رئیس مجلس شورای ملی (عبدالله ریاضی) در تبریک خود طرفداری از برادران مسلمان در جنگ کرد. شاهنشاه برآشفتند، در گوش او فرمودند: «این برادران بزرگترین دشمنان شما هستند، خودتان نمیدانید.» بعد که به اتاق خصوصی رفتیم به من فرمودند: «این مسلمان بازی را هم نمیدانم که مُد کرده است. من خودم مسلمانم ولی این عرب بازی خطرناک است.»52.8.6