شهربانو امانی فعال سیاسی
در کشوری مثل ایران که حضور زن و مرد در کنار یکدیگر، برای سلامت اجتماع و استقلال اقتصادی زنان، ضرورت دارد، در زمینه حضور زنان در عرصههای اجتماعی و سیاسی، بسترسازی نمیشود. شرایط اقتصادی امروز جامعه بهنحوی است که بعضی از مردان، واجبالنفقه شدهاند و همسرشان عهدهدار تأمین نفقه خانواده است. گاهی مردان به هر دلیلی از کار بیکار میشوند، یا کاری با دستمزد مناسب پیدا نمیکنند، اما زنان بهخاطر روحیهشان، حاضرند با حداقل شرایط در اجتماع، کار کنند.
حتی در کشورهای پیرامون ما، مثل افغانستان و عراق که مشکلات بسیار جدی در این زمینه داشتند، تلاش کرده و میکنند تا زیرساختهای حضور زنان را در عرصههای اجتماعی و سیاسی فراهم کنند. این بسترسازیها تا زمان به تعادل رسیدن شرایط ادامه پیدا خواهد کرد. در جامعه جهانی هم همینطور است. اگر زنان با روحیه لطیف، مادرانه و مهربانانه در اداره جامعه جهانی حضور پیدا کنند، خصوصا در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای کلان و تأثیرگذار، آنگاه جهانی عاری از خشونت و افراطگرایی را میتوانیم شاهد باشیم. در ایران اما اراده و همت برای بسترسازی مناسب، جز در صحبت وجود ندارد.
در جامعه فعلی ما، بسیاری از برخوردهایی که با خانمها میشود، آن هم در حوزه سیاسی، برخوردهای بسیار نادرستی است. شرایط امروز خانم ابتکار، رئیس سازمان محیطزیست را در نظر بگیرید. دوسال قبل نیز همین مشکلات وجود داشت، اما صدایی از کسی درنمیآمد. با اینکه خانم ابتکار برای حقوق مردم، هیچگاه با کسی معامله نکرده است و حتی خود او پیشتر و بیشتر از همه، ضعفهای سازمان محیطزیست را پذیرفته و اعلام کرده است، با این حال، بهجای اینکه فشارها برای رفع مشکلات و تنگناهای محیطزیست باشد، فشار مضاعفی برای حذف، ادغام، یا حتی انحلال سازمان محیطزیست ایجاد میکنند. میخواهم بپرسم که در چه زمانی، مسئولیتی را برعهده خانمها گذاشتهاند و آنها از عهده وظایفشان، سربلند برنیامدهاند؟
تا امروز، اختلاسهای زیادی صورت گرفته است. با توجه به اینکه تعداد خانمهای توانمند و دانشآموخته در کشور کم نیستند که میتوانند در هیأتمدیره بانکها و بخشهای اقتصادی دولتی حضور پیدا کنند، اگر این امکان بهوجود میآمد، فکر نمیکنم نیاز بود سران 3 قوه، سالها درگیر این مسأله شوند و بخش مهمی از اعتماد عمومی نسبت به اداره کشور و جامعه، بهخاطر اختلاسها، آسیب ببیند. بالاخره اقتصاد کشور را میتوان احیا کرد و بهنوعی چرخ اقتصاد را چرخاند؛ اما با اعتماد رفته چه میتوان کرد؟ علاوه بر اینها، آستانه تحمل مردم در جامعه بهشدت پایین آمده و دامنه افسردگی، گسترده شده است. قطعا اینها را جامعهشناسان و کارشناسان علوماجتماعی و انسانی، بهتر از همه ما میدانند. برخی در جامعه ما گمان میکنند که میتوان با ایجاد محدودیت و نیاز اقتصادی زنان، مشکلات، آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی را حل کنند. لذا این فشار را بر خانمها میآورند تا آنها را خانهنشین کنند. تا زمانی که این نوع تفکر در جامعه وجود داشته باشد، توسعه، چه توسعه ذهنی، چه توسعه انسانی و چه توسعه اقتصادی، بهوجود نخواهد آمد.