شماره ۵۱۹ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۷ اسفند
صفحه را ببند
یک تصمیم بُهت آور و یادآوری چند نکته
مهدی مالمیر روزنامه‌نگار

 

 

خبر محروم شدن یکی از اساتید فیزیک دانشگاه معتبر خواجه نصیر از تدریس به دلیل برخورداری از آنچه که مسئولین دانشگاه «صدای زنانه» و از این رو ناتوانی در رسیدن به «کمال انسانی» دانسته‌اند، بُهت بسیاری از کوشندگان سیاسی، اجتماعی و جامعه دانشگاهی را در پی داشت! دکتر «قاسم اکسیری فرد» یکی از نخبگان فیزیک ایرانی است که پس ازچند سال تحصیل و تحقیق در اروپا، خودخواسته به ایران بازگشته است. در حالی که به گفته بسیاری با توان علمی بالایش به راحتی می‌توانست در بهترین دانشگاه‌های اروپا و آمریکا صاحب کرسی استادی و برخوردار از یک زندگی درخور دانش و توانایی‌اش باشد.
از مردسالاری دِلگزایِ نهفته در تصمیم اخیر مسئولان دانشگاه که بگذریم، اینکه چرا فردی به فرض داشتن صدای زنانه (که خود در انتخاب آن اراده و نقشی نداشته!) ناتوان از طی کردن پله‌های کمال است، پرسش بزرگی است که پاسخش بر ذمه مسئولین دانشگاه خواجه نصیر باقی می‌ماند! با این همه، سوالی که پس از این ماجرا جان می‌گیرد این است که چرا با این همه وسواسی که مسئولین نظام آموزش عالی و آموزش و پرورش در استخدام نیروی انسانی از خود نشان می‌دهند، همچنان ما با برخی اساتید کارنابلد در دانشگاه‌ها و بعضی معلمان در حوزه آموزش وپرورش روبرو هستیم که دانش‌آموزان را در سرویس بهداشتی مدرسه زندانی می‌کنند و از نادانی دانش آموزانشان به سبک «تین ایجر»‌ها با گوشی تلفن همراه فیلم می‌گیرند! و در فضای مجازی منتشر می‌کنند. بماند تصاویر تنبیه بدنی دانش‌آموزان توسط برخی معلمان. به راستی نا‌آگاه که دیدنش لرزه براندام هر انسان بالغی می‌اندازد (بچه‌های مدرسه که جای خود دارند!).
 به راستی اگر سخت گیری در استخدام اساتید دانشگاه و معلمان تا این اندازه است که حتی صدا و نحوه بیان یک استاد (معلم) منجر به اخراج او می‌شود، چگونه است که ما هر از چندگاهی با خبر‌های عجیب وغریبی از این دست روبرو می‌شویم؟
این‌ها همه به کنار، تا آنجا که چشم کار می‌کند و توان کاویدن در آرشیو روزنامه‌ها و سایت‌ها و خبرگزاری‌ها را می‌یابد، ما بی‌وقفه از فرار مغز‌ها و موج سیلابی مهاجرت درس خوانده‌هایمان به اروپا و آمریکا نالیده‌ایم، به طوری که مطبوعات ما مالامال از مقاله‌ها و گزارش‌هایی است که هریک به گوشه‌ای از این معضل بزرگ پرداخته‌اند. با این وصف، طنز تلخ ماجرای اخیر در اینجاست: حالا که نخبه‌ای خلاف جریان آب شنا کرده و چشم بر بسیاری از مواهبی که در کشورهای ثروتمند جهان بی‌درنگ انتظارش را می‌کشیده‌اند پوشیده، مسئولین محترم دانشگاه خواجه نصیر به جای استقبال از چنین فرصتی به آسودگی گنجینه دانش وشوقِ سُتودنی او را به کار در میهن نادیده می‌گیرند و تنها به سبب تُن صدایش او را از تدریس و دانشجویان را از برخورداری از یک استاد کاردان محروم می‌کنند! بر این قرار و در چنین حال و هوایی، اینکه جوانان درس خوانده ما گروه گروه مال و جانشان را به دست قاچاقچیانی می‌سپارند که برهنه از هرگونه فضیلت اخلاقی تنها به سود خود می‌اندیشند و به سودای امنیت شغلی خطر گذر از اقیانوس‌ها و گردنه‌های صعب‌العبور را به جان می‌خرند و گهگاه جان و دارایی‌شان، هر دو را بر خاک سواحل غریب می‌ریزند، هیچ شگفتی آور نیست. دست کم تا زمانی که چنین وسواس‌های دلشکنی در کار است، عجبی در کار نیست!

 


تعداد بازدید :  249