شماره ۵۱۹ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۷ اسفند
صفحه را ببند
اولین سوت!

خداداد   افشاريان  داور فوتبال

خاطره گاهي اسم است، گاهي يك دنيا. برای من که این‌طور بوده و هست. اما خاطرات ما انسان‌ها به دو دسته تقسيم مي‌شود. يكسري خاطرات هستند كه براي انسان‌ها شيرين هستند و يكسري ديگر هم تلخ هستند اما عقيده دارم آن خاطراتي كه شيرين هستند، يادگاري‌هايي خواهند بود كه مانند الماس در قلب انسان‌ها جاي خواهند داشت و در تمام عمر كنار ما باقي مي‌مانند اما خاطرات تلخ مانند اسمشان ناراحت‌كننده هستند. مي‌شود از خاطرات تلخ نيز بهترين استفاده‌ها را برد و از آنها به‌عنوان تجربياتي استفاده كرد كه در آينده به كمك ما بيايند. یادم میآید قرار بود براي اولين‌بار در تهران سوت بزنم. آن هم چه بازي به من دادند؛ بازي استقلال در تهران! علاقه‌مندان فوتبال بهتر مي‌دانند بازي كه يك‌طرف آن استقلال يا پرسپوليس باشد، چه مصيبتي است. هر تجربه‌اي هر چقدر سهل هم باشد، براي اولين‌بار قطعا گيج‌كننده و ترسناك خواهد بود.
جمعيت زيادي به استاديوم آزادي آمده بود. هواداران يكصدا استقلال را صدا مي‌زدند و اين تيم را به‌شدت تشويق مي‌كردند. هر سوتي كه به ضرر استقلال مي‌زدم، جمعيت به‌عنوان اعتراض سوتي را سر مي‌داد كه فقط كساني‌كه در اين بازي‌ها داوري كرده‌اند، مي‌دانند اين سوت‌ها و سر و صداها تا چه حد تمركز داوران را به‌هم مي‌ريزد. حس خاصي داشتم، به‌عنوان اولين داوري‌ام، در آزادي دوست داشتم بهترين قضاوت را داشته باشم و تسليم هيچ‌گونه هجمه‌اي نشوم، تا حدودي توانستم بر بازي غلبه كنم يا به اصطلاح بازي را در دست بگيرم. معمولا در اين‌گونه بازي‌ها بازيكنان با داور زياد صحبت مي‌كنند و گاهي نظراتشان را با آرامش و گاهي با عصبانيت ابراز مي‌كنند. حدودا دقايق اوليه بازي بود كه مهدي ‌هاشمي‌نسب به‌سمت من آمد و با حالتي تمسخرآميز رو به من كرد و گفت آقاي داور شما تازه از خارج آمده‌ايد! كمي به ‌هاشمي‌نسب نگاه كردم، از لحن صحبتش متوجه تمسخرش شدم و همان‌موقع كارتم را از جيبم بيرون آوردم و او را با كارت‌زرد جريمه كردم.
بازي سنگيني بود. اما خواست خدا بود كه من در آغاز محك بزرگي بخورم. بازی تيمي بزرگ را در برابر تماشاگرانش در آزادي سوت مي‌زدم. اما به اصطلاح كمي آبديده شدم. قابل ذكر است كه فوتبال از آن دسته مسابقاتي است كه مي‌تواند هنگام آرامش و در زماني كوتاه، تمام تصورات شما را به‌هم بريزد و از آرامشي طولاني آن را به آتشفشاني جوشان تبديل كند كه در اين بازي نيز گاهی اين اتفاق صورت مي‌گرفت. بعد از گذشت مدت كوتاهي خودم را داخل آتشي ديدم كه مانند دايره‌اي دور تا دور مرا پوشانده بود و من راهي براي رهايي از آن پيدا نمي‌كردم اما زمان‌هايي در زندگي ما انسان‌ها به‌وجود مي‌آيد كه بايد در آن خود را فردي باتجربه و قاطع نشان دهيد، حتي اگر غير از اين مسأله صدق كند. من هم در لحظاتي از آن بازي همين كار را انجام دادم و خود را داوري با سابقه بين‌المللي و كار كشته نشان دادم تا بازي از دستم رها نشود. اما اين بازي نيز به خير و خوشي پايان پذيرفت و درمجموع قضاوت خوبي در اين بازي داشتم اما خاطره اين بازي تا روزي كه زنده هستم با من خواهد بود و فراموش نخواهم كرد.


تعداد بازدید :  216