[شهروند] یکی از دیدنیترین صحنههای سریال تاریخی و به یاد ماندنی «هزاردستان» اثر جاودان علی حاتمی، سکانس ترور شعبان استخوانی توسط مفتش شش انگشتی است. در این صحنه شهر تهران ملتهب و مردم در خیابانها مشغول تظاهرات و شعار دادن هستند. شعبان و دوستان او نیز در این شلوغی حضور دارند. «نون و پنیر و پونه، قوام ما گشنمونه» یکی از شعارهایی است که در این سکانس شنیده میشود و از قضا ریشه تاریخی نیز دارد. در این شعار «قوام» به احمد قوامالسلطنه، یکی از کهنهکارترین سیاستمداران تاریخ معاصر ایران اشاره دارد. دولتمردی که 5 بار ردای نخستوزیری را بر تن کرد و از معدود رجالی بود که با وجود نزدیکی و همکاری با قاجار، مورد توجه پهلوی اول و دوم نیز قرار گرفت. اما واژه «گشنمونه» در شعار موردنظر به واقعهای در تاریخ سیاسی ایران اشاره دارد که به «بلوای نان»، «غائله نان» و همچنین «شورش نان» معروف شد.
سفره خالی مردم ایران از «نان»
اما «بلوای نان» از کجا آغاز شد؟ سال ١٣٢١ خورشیدی و شروع سلطنت محمدرضا شاه، ایران که یک روز صادرکننده غله خصوصاً گندم بود، به دنبال اشغال شدن توسط متفقین دچار قحطی شدیدی شد. در این تاریخ عمده گندم کشور به شوروی صادر میشد و سیلوهای دولت اغلب خالی بودند. این میان احتکار غلات توسط بازاریان سودجو، همچنین ناامنی مسیرهای بین شهری که ارسال آرد و گندم به اقصی نقاط ایران را غیرممکن کرده بود، همگی دست به دست هم دادند تا «نان» به عنوان قوت غالب مردم ایران و ارزانترین وسیله سیر کردن شکم، نایاب شود. در نهایت گرسنگی چنان به مردم فشار آورد که 82 سال پیش در چنین روزی، برابر ١٧ آذر ١٣٢١ خورشیدی، مردم تهران که تازه برخوردارتر از ساکنان دیگر نقاط کشور به حساب میآمدند، به خیابانها ریختند. در میان تظاهرکنندگان دانشآموزان و دانشجویان نیز حضور داشتند که در کنار مردم عادی و عامی تنها یک چیز میخواستند: «نان».
انداختن همه تقصیر بر گردن قوام
در این تاریخ «نون و پنیر و پونه، قوام ما گشنمونه» به عنوان یکی از معروفترین شعارهای تاریخ سیاسی ایران در فضای پایتخت طنینانداز شد و نشان داد که مردم گرسنه به درست یا غلط شخص قوامالسلطنه یعنی رئیس دولت را مسئول این نابسامانی میدانند. این میان حضور اوباش تهران در میان مردم که وظیفه جلوگیری از هدایت شعارها به سمت دربار پهلوی را داشتند، بر هدف قرار گرفتن فقط شخص «قوام» بیتاثیر نبود. این ادعایی گزاف نیست کما اینکه برخی اسناد تاریخی نیز از دخالت دربار در ایجاد قحطی مصنوعی برای بیکفایت نشاندادن دولت حکایت دارند. تظاهرکنندگان نخست ساختمان مجلس را اشغال کردند و سپس سمت خانه قوامالسلطنه رفتند و آن را آتش زدند. در نهایت با زور سرنیزه و ریختن خون بسیاری از مردم خیابانها آرام شد و روز بعد قوام دستور توقیف همه روزنامهها و مجلات را صادر کرد. اما او دیگر بیاعتبار شده بود و خیلی زود دولت را تحویل علی سهیلی داد.