ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
نفوذ انگلستان در ایران (3)
در اصفهان، انگلیسیها صارمالدوله را با اختیارات تام در آن خطه گماردند. او نیز مانند قوامالملک شیرازی مأمور رسمی انگلیسیها و متنفذ طراز اول اصفهان بود و در زمان رضا و محمدرضا کماکان نفوذ خود را حفظ کرد و مورد ایراد هم نبود. استاندارها در مقابل او جلوهای نداشتند و میبایست با او کنار بیایند. صارمالدوله رسماً شغلی نداشت، اما مراجعات زیاد داشت که میخواستند کارشان را درست کند. او بسیار ثروتمند بود و ثروت خود را از پدرش، ظلالسلطان پسر ناصرالدین شاه، به ارث برده بود. در زمان محمدرضا، پسر صارمالدوله آجودان کشوری شاه بود و او نیز مانند پدرش زندگی مجلل و مرفهی داشت. تا جایی که اطلاع دارم پسر صارمالدوله کارخانه بزرگی در اصفهان و یک باغ وسیع و خانه مجلل در تهران داشت. دو خواهر اصفهانی بودند که یکیشان همسر سپهبد صدری (رئیس شهربانی وقت که پس از انقلاب اعدام شد) و دیگری همسر پسر صارمالدوله بود. روزی پدر دختر به من مراجعه و شکایت کرد که پسر صارمالدوله زنش را که آبستن بوده تحت این عنوان که بچه مال او نیست، به اتفاق یک نفر دیگر تا توانسته شلاق زده و سپس او را در صندوق عقب اتومبیل انداخته و به همین وضع به اصفهان برده و به پزشک آمریکایی بیمارستان دستور داده که زنش را سقط جنین کند. من بلافاصله دو افسر از «دفتر ویژه اطلاعات» به اصفهان اعزام داشتم. آنها در بیمارستان اصفهان به دکتر آمریکایی مراجعه و وضع زن پسر صارمالدوله را سوال کردند. دکتر آمریکایی جواب داد که سقط جنین انجام شد، ولی زن را به حدی شکنجه کردهاند که مجبورم او را مدتی تحت مراقبت قرار دهم. افسران اعزامی آثار شکنجه را روی شکم و پهلوی زن دیدند و گزارش خود را به من دادند. باغبان هم مشروح جریان را به افسران دفتر گفته بود. ماجرا را به محمدرضا گزارش دادم که آجودان کشوری شما چنین کاری کرده است. زیر گزارش نوشت: «به وزیر دربار دستور دهید او را از دربار اخراج کند و پرونده به دادگستری تحویل شود!». اما میرسیم به گیلان. در گیلان، انگلیسیها از زمان قاجار خانواده خان اکبر را داشتند. این خانواده در به قدرت رسیدن رضاخان نقش مهمی ایفا کردند. زمانی که قرار بود کودتای 3 حوت 1299 انجام شود، انگلیسیها فتحالله اکبر (سپهدار رشتی) را رئیسالوزراء کردند و او راه کودتا را هموار کرد. یکی دیگر از اعضای این خانواده خان اکبر (میرزا کریمخان رشتی) بود، که مهمترین واسطه میان و سفارت انگلیس بود. او این مسئله را صراحتاً در حضور محمدرضا و من میگفت و تا آخر عمر مورد احترام شدید محمدرضا بود. یکی از فرزندان این خانواده به نام حسن اکبر در دوران محمدرضا سناتور بود و برادرش، محمد اکبر، نیز رئیس کل تشریفات دربار شد که پسرش به نام اسماعیل اکبر آجودان کشوری شاه بود.