شماره ۳۲۱۹ | ۱۴۰۳ چهارشنبه ۳۰ آبان
صفحه را ببند
خاطرات الرجال

ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور می‌کنیم.
بی‌برنامگی و ترافیک تهران
از مسائل مهم دیگری که با آن سروکار داشتم، مسئله ترافیک تهران بود و بالاخره به این نتیجه رسیدم که این مسئله لاینحل است و خواهد بود. خیابان‌های تهران دارای سطح معین و محدودی است و از آغاز براساس اصول شهرسازی ساخته نشده. با توجه به سطح خیابان‌های تهران و تعداد انواع خودروها، به‌طور مشخص تهران گنجایش این همه ماشین را نداشت. باید جلوی هجوم جمعیت به تهران و نیز جلوی واردات اتومبیل‌های رنگارنگ خارجی و داخلی گرفته می‌شد و کسی به فکر این مسائل نبود. همه به فکر جیب خود بودند و از واردات اتومبیل یا کارخانجات مونتاژ خودرو، مانند ایران ناسیونال، پول‌های کلان به جیب می‌زدند. 10 سال بعد چه بر سر تهران بیاید، برای آن‌ها مهم نبود. سوءاستفاده از مسئله ترافیک تهران عجیب بود و به‌ویژه سپهبد مبصر، در زمانی که رئیس شهربانی بود، و نیک‌پی، شهردار تهران، پول‌های کلان به جیب زدند. یک مورد معاملات مبصر با حدادزاده بود که شرح می‌دهم. محمود حدادزاده از افرادی بود که در جلسات قمار منزل سپهبد خسروانی شرکت می‌کرد و کارخانه‌دار بود. سپهبد مبصر، رئیس شهربانی وقت، از حدادزاده رشوه‌های کلان می‌گرفت و به کارخانه او سفارشات کلان و بی‌مورد می‌داد. یک بار وسط خیابان‌های تهران قطعات فلزی بوقی شکل گذاشت که خیابان‌ها یکطرفه شود، اکثر این قطعات زیر چرخ اتومبیل‌ها از بین رفت! دفعه دیگر وسط خیابان‌های شهر طارمی توری گذاشت که راست و چپ خیابان یکطرفه شود. مبصر رشوه کلان خود را گرفت و بعد مجبور شد این را نیز جمع کند، ولی برای حدادزاده نفع زیاد داشت. حدادزاده در عین حال نمایندگی اتومبیل تویوتا و بسیاری کارهای جنبی دیگر نیز داشت و ثروت کلانی اندوخته بود. یکی از باغ‌های او که گاهی من را دعوت می‌کرد در ضلع جنوبی کلوپ ایران (نزدیک پل باغ سفارت ترکیه در شمیران) قرار داشت و مساحت آن حدود 5 هزار مترمربع بود و در آن ساختمان مجهزی با استخر و تصفیه و غیره ساخته بود. باید بگویم که معضل تهران به عنوان پایتخت محمدرضا، خود گویای وضع بلبشو و فساد رژیم گذشته بود. در پایتخت‌های اروپایی حدود 50-60 سال است که محدودیت‌های سخت ایجاد شده و شهرهای پرجمعیت اروپا آن‌چه دارند مربوط به 50-60 سال قبل است. در تهران نه 50-60 سال قبل کسی به فکر این مسائل بود و نه در سال‌های 1350 که دولت پول کافی در اختیار داشت. بی‌نظمی و بی‌حوصلگی بلای ترافیک است که در تهران به شدت وجود دارد و در شهرهای اروپای فرد بی‌نظم و بی‌حوصله اصلاً نباید رانندگی کند. چرا تهران سال 1340 با یک و نیم میلیون نفر جمعیت در سال 1355 دارای جمعیتی معادل چهار و نیم میلیون نفر شد؟ این پدیده را در کدام قواره جهانی می‌توان جای داد؟ باید عرض کنم که مسبب این هرج و مرج و عواقب عجیب آن سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی محمدرضا بود و بس.


تعداد بازدید :  81