امیرحسین جلالی روانپزشک
رواج پدیدهها در زمان طولانی در جامعه بهمرور، به هنجار، و پس از آن به فرهنگ تبدیل میشود. یکی از این موارد در جامعه ما، وجود نوعی عجله در میان مردم است. اگر بخواهیم فرهنگ عجله را در جامعه ایرانی بهصورت روانکاوانه نگاه کنیم، میتوان اینطور گفت که نوعی تمایل در جامعه برای زود بهنتیجه رسیدن وجود دارد که اگر این مسأله را بهعنوان یک نشانه مدنظر قرار دهیم، درمییابیم هر نشانه درواقع، نیازی را برآورده میکند که این نیاز میتواند سازنده یا آسیبزننده باشد. نمیتوان گفت همه نیازها سازنده و مثبت هستند، با این حال معمولا وجود یک نشانه، گویای این است که نیازی وجود داشته است. اگر بخواهیم مختصات و ویژگیهای جامعه ایرانی که از ضروریات و ایجادکننده پیشدرآمد این فرهنگ است، موردبررسی قرار دهیم، به چند عامل میتوان اشاره کرد. ما زمانی میتوانیم منتظر بمانیم و انتظار بکشیم و روندها و سلسلهمراتب را بپذیریم، که احساس کنیم اساسا روندی وجود دارد. بهعنوان نمونه، در جامعهای اینگونه جامیافتد که اشخاص بعد از گذراندن دورههایی و طی یکسری مراتب و براساس شایستگیهایی، مرحلهبهمرحله میتوانند مقام و جایگاهی بهدست آورند؛ برای مثال اینکه بتوانند رتبهای کسب کنند یا از امکاناتی برخوردار شوند. بهطور طبیعی اگر چنین فرهنگی در جامعه وجود داشته باشد، آدمها خواهناخواه مجبورند از این روال تبعیت کنند. زیرا همه قبول دارند موفقیتها براساس شایستگی و تلاش افراد صورت میگیرد و این یک قانون پذیرفتهشده برای همه است.
اما در موقعیتهایی دیده میشود شایستهسالاری وجود ندارد و برخی افراد میتوانند یکشبه ره صدساله را بروند. این روند بهطور معمول با استفاده از روابط یا رانتهای ویژه، با نفوذ شخصی و نفوذ اجتماعی صورت میگیرد و شخص بدون بهدستآوردن شایستگی، نردبان ترقی را طی میکند. پیامی که این موضوع به جامعه میدهد، این است که هم میشود این کار را صورت داد و هم اینکه انتظار کشیدن و تلاشکردن امری بینتیجه و بیهوده است. پس فقدان شایستهسالاری و فقدان رویههایی که افراد براساس تلاش خود به نتیجه برسند، باعث میشود که این عجله در جامعه تعمیم داده شود و همه فکر کنند که باید عجله کنند و زودتر با استفاده از روندهای فاسد یا رویههای نامناسب رشد و ترقی کنند.
ما اصطلاحی در فرهنگ خود داریم که میگوید «دم را غنیمت بشمار». این مفهوم از این منظر که به بهرهبردن از لحظهها و استفاده بهینه از ثانیههای زندگی دلالت دارد، مثبت است. اما چیزی که بهعنوان غنیمتشماردن دم در جامعه ما عمومیت پیدا کرده است، به نظر من ناشی از یک ویژگی و مسأله اجتماعی دیگری در ایران است که باعث میشود بخواهیم خیلی عجله کنیم و زود به نتیجه برسیم.
این ویژگی اجتماعی به این دلیل است که پایداری در شرایط وجود ندارد. اتفاقی که چند سال پیش افتاد و میتوان آن را بهعنوان نمونه ذکر کرد، موضوعی اقتصادی مربوط به بازار ارز است. در آن مقطع زمانی، قیمت دلار در مدت زمان کوتاهی 3 برابر شد. معنای جهش قیمت ارز با آن ضریب در آن مقطع (و البته همیشه) این است که ارزش داراییهای مردم به یکسوم کاهش پیدا کرد. یعنی کارمندی که بیش از 10سال پسانداز کرده بود که بتواند خانه بخرد، دیگر باید فاتحه آن را میخواند یا اینکه شاید 20سال دیگر هم باید تلاش کند تا بتواند خانه بخرد.
وقتی پایداری در شرایط وجود ندارد، آدمها به این نتیجه میرسند که باید از هر فرصتی بهترین استفاده را بکنند یا اینکه برای خودشان فرصت بسازند. در این فرآیند، آدمها، روالها و رویهها را رد میکنند یا دور میزنند. طبیعتا این اتفاقها هیچکدام در یک روند سالمی صورت نمیگیرد و مستلزم زیرپا گذاشتن قانون و حقوق دیگران است. پس وقتی که در جامعه ثبات و شایستهسالاری وجود نداشته باشد و اصلیترین عامل که حاکمیت قانون است هم در جامعه به درستی تبیین و اجرا نشود، مردم از روندهای اجتماعی این مجوز را میگیرند که به آسانی میتوانند با زیرپا گذاشتن قانون به نفع شخصی خود برسند و منفعتطلبی بهواسطه قانون سد نمیشود، بدیهی است که مردم هم دنبال راههای میانبر برای زودتر رسیدن
به نتیجه خواهند بود.
در این فرآیند عجله، جامعه چیزهایی را از دست میدهد؛ بهواقع دورزدن زمان ناشی از عجلهای است که جامعه برای رسیدن به نتیجه دارد و فکر میکند اگر زودتر به نتیجه نرسد، حقش را دیگران میخورند. فکر میکند اگر زود نجنبد و زود اقدام نکند دیگر توانایی به دست آوردن آن لذت و منفعت را ندارد. من فکر میکنم بحث دورزدن زمان، فرآیند ثانویه است؛ فرآیند اولیه، همان روندها و پیشدرآمدهایی است که وجود دارد و باعث ناسالمشدن روابط و از بین رفتن نهادهای نظارت و قانون و از بین رفتن ارزش شایستهسالاری و ارزش دانش و ارزش جامعهای است که در آن تلاش و رشد منزلت دارد.
بهعبارتی، روندهای پیشدرآمد بهوجود آمدن فرهنگ عجله، میتواند همه ساختارهای ارزشی جامعه را تخریب کند و بهای آن را از بین ببرد.