| سما بابایی |
جمشید مرادیان ازجمله مجسمهسازانی است که هنر خود را تنها به کارگاه شخصیاش محدود نکرده و نخواسته تا آثارش را تنها در گالریهای هنری با تعداد اندک مخاطبان به نمایش بگذارد. او تلاش کرده تا از هنرش جهت ارتباط با مخاطبان بهره بگیرد و به همین خاطر بسیاری از آثارش را در اطراف کارگاهش نصب کرده است. یکی از مهمترین اقدامات او، ساخت مجسمه از درختهای خشکیده است. مرادیان میگوید که حاضر است تمام درختهای خشکیده شهر را به مجسمه تبدیل کند. او دانشآموخته رشته مجسمهسازی از دانشگاه سوره است. عضویت در انجمن مجسمهسازان ایران، شرکت در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی در ایران و خارج از کشور، شرکت در بیینالهای مجسمهسازی ایران، شرکت در سمپوزیوم چوب در ایران، شرکت در دهمین نمایشگاه بینالمللی «اوزاکا» ژاپن 2001، شرکت در سمپوزیوم مجسمهسازی شانگهای چین 2003 و ساخت و طراحی دهها اثر حجمی برای فضاهای عمومی و شهری و نصب آن داخل و خارج از کشور برخی از فعالیتهای این مجسمهساز پرکار را تشکیل میدهند. خودش گفته است: «آتلیهام پر از کار است و در این مسیر متوقف هم نخواهم شد. همینطور کار میسازم و در قید و بند نمایش عمومی آن هم نیستم.» مرادیان یکی از بزرگترین موانع پیشروی مجسمهسازانی را که با چوب کار میکنند، وجود حراجیهایی چون «کریستی» میداند و معتقد است که متاسفانه بازار حراجیها این روزها به سمت مجسمههای برنزی گرایش پیدا کرده و شرایط بهگونهای است که خیلی از مجسمهسازانی که با چوب کار میکردند هم این روزها به سمت برنز سوق پیدا کردهاند، اما به شخصه این کار را نخواهم کرد. مرادیان بر این باور است که باید کار مجسمهسازی با چوب را همچنان ادامه دهد و روی حرفش ایستادگی میکند و هیچگاه حاضر نشده در مجسمههای چوبیاش از هیچ متریال دیگری استفاده کند. مرادیان در کنار مجسمههایی که ساخته است، روی یک تنه درخت وسط حیاط خانهاش نیز کار کرده است.
گویا شما سالهاست که تلاش میکنید درختان خشکیده شهر را تبدیل به مجسمه کنید تا به زیبایی آن کمک کنید.
بله، این پروژه را من سالهاست که ادامه میدهم به امید تلطیف فضای شهر که این روزها بسیار خشن و دور از هرگونه لطافتی شده است. این آثار معمولا جزو هنرهای مفهومی قلمداد میشوند و من قصد دارم فرمی از درخت دربیاورم که حس تعلیق را به مخاطب القا کند. من درختهایی را بهعنوان ابزار مجسمهسازی مورد استفاده قرار میدهم که معمولا سالهاست خشک شدهاند. معمولا حشرات باعث این اتفاق میشوند و به همین خاطر من پس از ایزوله و باکتریزدایی کار ساخت آن را آغاز میکنم. من بارها به شهرداری تهران این پیشنهاد را دادهام که حاضر هستم هر درخت خشکیدهای را به مجسمه تبدیل کنم. این راه میتواند باعث شود تا هنر از گالریها به درون زندگی آدمها راه پیدا کند. در تهران روزانه چندین درخت خشکیده را قطع و بعد آن را میسوزانند، درحالیکه میتوان از آنها استفاده کرد تا مجسمه شوند و به زیبایی محیط کمک کنند.
خب فکر میکنید مجسمههایی که در این سالها در تهران نصب شده است، تا چه اندازه توانستهاند موفق باشند؟
در سالهای اخیر ما یک بهبودی را در این زمینه مشاهده میکنیم؛ اما گاه این مسأله مشاهده میشود که تعدادی از آثار تنها به خاطر ضابطه در جایی نصب میشوند. ضمن اینکه به نظر من زیباکردن شهر تنها اضافهکردن آثار هنری به شهر نیست، گاهی باید تعدادی از چیزهایی که در شهر وجود دارند، برداشته شوند. در این صورت بسیاری از آلودگیهای بصری شهر ما کم خواهد شد و شهر خودبهخود زیباتر میشود. میتوان با خلوتکردن شهر، به آن آرامش داد و اضافهکردن آثار هنری به هر قیمتی باعث آشفتگی بیشتر آن خواهد شد. برای مثال ما درحال حاضر روی تمام پلها و گذرگاهها بیلبوردهای بزرگ تبلیغاتی میبینیم که خودش نوعی نابسامانی را ایجاد میکند.
آقای مرادیان بهعنوان یک مجسمهساز، پیش از آنکه درباره نقش بخش خصوصی در اجرا و ماندگاری هنر شهری صحبت کنیم، دراینباره توضیح میدهید که اصلا ضرورت بکارگیری هنر در شهر چیست؟
همواره عناصر و المانهای شهری نقش مهمی در شهر دارند، به طوریکه به آن هویت میبخشند و شهروندان در صورتی میتوانند در یک شهر احساس آرامش و امنیت داشته باشند که آن را متناسب با ارزشهای فرهنگی و اجتماعی خودشان کنند. استفاده از عناصر هنری سبب خواهد شد تا یک شهروند، حس عمیقتر و مهمتری نسبت به شهری که در آن زندگی میکند، داشته باشد. از آن طرف آثار هنری برای مثال مجسمهها سبب میشود تا زندگی شهروندان تلطیف شود. اتفاقی که در تمام شهرهای مدرن و مهم دنیا رخ داده، به همین شکل است. شما وقتی به تمام شهرهای مهم دنیا بروید، مشاهده خواهید کرد که شهر انباشته از آثار هنری، گالریها، موزهها و... است. درواقع هر فضایی بهانهای برای ارایه هنر به حساب میآید. از ایستگاههای مترو و دیگر سرویسهای حملونقل عمومی گرفته تا دیوارها و میدانها. متاسفانه در شهر تهران، خلل بزرگی در این زمینه وجود دارد و آثار هنری را نمیتوان به شکل عمومی و گسترده مشاهده کرد.
در این میان، مجسمهها چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
مجسمهها مانند هر اثر هنری دیگر میتوانند نهتنها در سطح شهر زیبایی ایجاد کنند که از ناهنجاریهای بصری هم جلوگیری میکنند. از آن طرف با استفاده از مجسمهها میتوان به نوعی بازخوانی هویتسازی در شهر منجر شد. شما بسیاری از میدانهای مهم شهر تهران و حتی دنیا را با مجسمههایش میشناسید. همچنان میدان فردوسی یکی از زیباترین و مهمترین میادینی است که در تهران وجود دارد. علاوهبر آن میدان حر و دیگر میدانهایی که مجسمهها در آن وجود دارد. وقتی یک مجسمه در محیط شهری وجود داشته باشد، کیفیت فضا را ارتقا میدهد و باعث میشود تا در کنار آن کیفیت بصری هم رشد کند. البته در این میان نباید این نکته را فراموش کرد که باید مجسمههایی که در شهرها وجود دارند، نوعی انسجام و هماهنگی با همدیگر داشته باشند تا بتوانند نتیجه مثبت را ایجاد کنند. از آن طرف مجسمهها باید در مکانی ﻣﻨﺎﺳـﺐ ﻗﺮﺍﺭ بگیرند. گاهی تعدادی از مجسمهها - حتی آنانیکه کیفیت خوبی دارند - در مکانهایی نصب و جاسازی میشوند که هیچ دید مناسبی ندارند و به همین خاطر نمیتوانند نتیجه مناسب را داشته باشند و هدف مشخصی را که از نصب آن میرفته، به وجود بیاورند. به همین خاطر است که مکان نصب مجسمهها هم میتواند در کاربردی که دارند، موثر باشد. باید این مسأله را لحاظ کرد که فضا هم میتواند در معنابخشی یک اثر موثر باشد. گاهی در نصب مجسمههای شهر تهران، به محیط جغرافیایی و همچنین اتمسفری که مجسمه در آن وجود دارد، هیچ توجهی نمیشود؛ درحالیکه هر منطقه باید باتوجهبه ویژگیهای فرهنگی و اجتماعیاش صاحب آثار هنری شود.
به نظرتان نقش بخش خصوصی در اجرا و ماندگاری هنر شهری چیست؟
ببینید آثار هنری باید در خیابانها به گونهای باشد که ما خود شهر را به مثابه گونهای از هنر بدانیم، یعنی وقتی مردمان در شهر قدم میزنند با یک گالری روبهرو باشند. در این صورت راه برخورد و تماس با آثار هنری را فرا میگیرند و در نتیجه خود مراقب آثار هنری هستند و از آن حفاظت میکنند. درواقع تنها در صورتی مردم میتوانند از آثار هنری حفاظت کنند که در تماس مداوم با آن باشند، در این صورت فرهنگ هنری در وجود آنان تقویت شده و میتوانند به اهمیت زیباییشناسی دست پیدا کنند و از همینروی برای آن ارزش و اعتبار قایل هستند؛ چون میتوانند آن را درک کنند. اتفاقی که در این سالها رخ نداده است، درواقع مردم به اندازهای خود را از آثار هنری دور میدانند که نمیتوانند ارتباطی مستقیم با آن داشته باشند و در نتیجه حس و درکی نیز به آن ندارند، در صورتی که اگر این تعامل رخ دهد، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد و دیگر نگران این مسأله نیستیم که مردم و نهادهای دیگر نسبت به این آثار بیاعتنا باشند. شما اگر یک اثر هنری را بهعنوان نشانهای از شهر بشناسید، با آن خاطره دارید و در نتیجه میخواهید تا از خاطراتتان محافظت کنید. در این میان همانطور که پیش از این نیز اشاره کردم، مجسمههای شهری یکی از مهمترین نشانههای شهر است که میتواند معرف شهرها باشد. شما بسیاری از کشورهای اروپایی را که نگاه کنید، شهرهایشان بهخاطر مجسمههایشان هستند که در دنیا معروف هستند. یعنی نهتنها حس زیبایی دارند و آن را القا میکنند که به آن شهر هویت دادهاند و روحیهای خاص در آن شهر تسری دادهاند و همین مسأله است که از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است.
فرقی که یک مجسمه شهری با مجسمههای دیگر دارد، چیست؟
مساله همینجاست. گاهی از مجسمههایی در مبلمان شهری استفاده میشود که کارکرد درستی ندارند، درحالیکه مجسمههای شهری علاوهبر آنکه دارای حجمی سهبعدی هستند، باید از جهات مختلف قابل نظاره باشند و این قدرت را داشته باشند که شهر را ﺗﺰیین کرده و به آن هویت دهند. همچنین مجسمههای شهری معمولا از مصالح خاصی مانند ﺳﻨﮓ، ﺑﺘﻦ، ﻓﻠﺰ، ﭼﻮﺏ و ﻓﺎﻳﺒﺮﮔﻼﺱ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮند. مجسمه شهری باید در جایی نصب شود که در دسترس همه باشد و دور از جایی که مردم در آن قرار دارند، نباشد. به همین خاطر است که افزودن مجسمههای شهری معمولا فضاها را تکمیل، تقویت یا تعدیل میکند و علاوهبر آن به کیفیت بصری و فرهنگی شهروندان کمک میکند. مسئولان شهری میتوانند با استفاده از مجسمههای شهری ارزشهای فرهنگی و اجتماعی را به شهروندان خود آموزش دهند. اگرچه این ماجرا اهمیت بسیار زیادی دارد که باید مجسمهها با فرهنگ و اقلیم منطقه هماهنگ باشند.
بهترین جاهای نصب مجسمه کجاست؟
پیادهروهای بزرگ، پارکها، باغها و همچنین فرهنگسراها و میادین شهری میتوانند مکان مناسبی برای نصب مجسمه باشند. ﻣﺠﺴﻤﻪﻫﺎﻱ ﺷﻬﺮﻱ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﻨـﺪﻳﺲ و ﺳـﺮدﻳﺲﻫـﺎ ﻭ ﻣﺠﺴـﻤﻪﻫـﺎﻱ ﺭﻭﺍﻳـﻲ ﻣﺎﻧﻨـﺪ دﻳﻮﺍﺭﻧﮕﺎﺭﻩﻫﺎﻱ ﺣﺠﺎﺭﻱ ﺷﺪﻩ و همین است که باعث میشود تا یک خاطره جمعی شکل گیرد. در صورت نصب مجسمهها است که حس یک مکان تقویت میشود و درصورتیکه مجسمهای که نصب شده، با فضا هماهنگی داشته باشد، میتواند باعث ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﺑﺼﺮﻱ ﻣﺤﻴﻂ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ شده و ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ میکنند. یعنی آن مکانی که مجسمه در آن نصب شده است، با تمام جاهای دیگر برایش تفاوت میکند و شخصیتی متمایز پیدا میکند. در چنین محیطی است که شهروندان سرزندهتر خواهند بود و حس زندگی در میان آنان تقویت میشود. فضاهای شهری که از آثار هنری محروم هستند، معمولا هیچگونه جذابیتی ندارند و به همین خاطر است، کسانیکه در آن مکان زندگی میکنند، معمولا شادابی کافی را ندارند. این مسأله را میتوان در بخشهایی از شهر تهران نیز مشاهده کرد. بنابراین نصب یک مجسمه که معمولا هزینههای چندانی هم برای مسئولان شهری ندارد، سبب خواهد شد تا آثار بسیار عمیقی از خود برجای بگذارد. ضمن اینکه به وسیله مجسمهها میتوان آگاهیهای عمومی مردم را ارتقا دهد، برای مثال میتوان ﻣـﺮدﻡ ﻳـﻚ ﻣﻨﻄﻘـﻪ ﺭﺍ ﺑـﺎ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎ ﻳﺎ ﺭﻭﻳﺪﺍدﻫﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺁﺷﻨﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻳﺎ ﻧﻤﺎدﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻛﻨﻨﺪ. بسیاری از میدانهای شهر ما محل وقوع اتفاقات مهمی بودهاند؛ اما مسأله اینجاست که در کدام یک از این میادین، مجسمههایی که یادآور آن اتفاق هستند، نصب شده است؟ شاید تنها یکی، دو میدان این خاصیت را داشته باشند و این در صورتی است که تمام میدانهای مهم شهر ما در وقایع انقلاب و همچنین جنگ نقش بسیار مهمی را ایفا کردهاند؛ اما نهتنها یادمانهای متناسب با آن وجود ندارد که حتی متاسفانه ما درحال حاضر هیچ میدانی هم در شهر نداریم، درحالیکه میدانها و مجسمههایی که در آن نصب شده، میتواند به شهر نظم دهد.
این خودش باعث مشارکت بیشتر میشود؟
بله؛ در این صورت کسانیکه در اطراف آن مرکز زندگی میکنند، انگیزه پیدا میکنند تا به محیط اطراف خود رسیدگی کنند. چنانچه از نمادی متناسب با نام میدان استفاده شود، در خاطرشان خواهد ماند و همچنین با سبکهای قدیمی و جدید هنر آشنا شوند و درواقع دانش بصری و هنری آنان نیز افزایش پیدا خواهد کرد.
شما چه توصیههایی برای ساخت مجسمه میکنید؟
مجسمهها میتوانند از ﻣﺸﺎﻫﻴﺮ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺍدﺑﻲ، ﻫﻨﺮﻱ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻋﻠﻤـﻲ یا مبارزان و شهدا، ﻭﺭﺯﺷﻜﺎﺭﺍﻥ، ﺷﺨﺼﻴﺖﻫﺎﻱ ﺍﺳﻄﻮﺭﻩﺍﻱ، ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﻳﺎدﻣﺎﻥﻫﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻭﺭﺯﺷﻲ ﻭ ﻋﻤﺮﺍﻧﻲ، ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻳﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻣﺎدﺭ، ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﺍﻗﺘﺼﺎدﻱ ﻭ ﻣﻌﻴﺸﺘﻲ، ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻭ ﺍﻗﻠﻴﻤﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﻣﺠﺴﻤﻪﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﻌﺮﻑ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻳﺎ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭﻳﮋﻩ ﻣﻨﻄﻘـﻪ ﻫﺴـﺘﻨﺪ و همچنین ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﺳﻨﺘﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ باشند. درواقع باید بررسی کرد و دید که مردم هر منطقه یا شهر به چه چیزی علاقه دارند و برایش احترام قایل هستند تا براساس آن مجسمههایی را در سطح آن منطقه به اجرا درآورد. در این صورت مردم آنچه را که میبینند، میتوانند به صورت واقعی درک کنند و از آن تأثیر بگیرند. این اتفاق بدونشک در صورتی رخ خواهد داد که ساختار رنگ، شکل، مقیاس و مصالح به کار برده شده در یک اثر هنری چون مجسمه، امکانپذیر است و بهعنوان ﻛﻴﻔﻴﺘﻲ ﻫﻮﻳﺖﺁﻓﺮﻳﻦ ﻭ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪ. درواقع برپایی یک مجسمه در میدان یا پارک میتواند به همنشینی مستمر زندگی مردم با هنر منجر شود و این در حیات اجتماعی آنان تاثیرگذار خواهد بود. ﺯﻣﺎﻧﻲﻛﻪ ﻣﺎ دﺭﮔﻴـﺮ ﺷـﻜﻞ دﺍدﻥ ﺑﻪ ﻓﻀﺎﻱ ﺷﻬﺮﻱ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺑﺎ ﻣﺤﺘﻮﺍﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﻥ ﻛﺎﺭ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﮔﺮ ﻳﻚ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺷﻬﺮﻱ دﺭ ﺟﻬﺘﻲ ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻤﻮد ﻳﺎﺑﺪ، ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﺗﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻭﺟﻮد ﻣـﻲﺁﻳـﺪ. ﺣﺘـﻲ ﺍﮔـﺮ ﺍﻳـﻦ ﭘﺪﻳﺪﻩ، ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻣﺮﻭﺯﻱ ﺷﺪﻩﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﻣﻀﺎﻣﻴﻦ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ - ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩﺍﻱ ﻛﺎﻣﻼ ﺍﻧﺘﺰﺍﻋﻲ.
در این صورت میتوان این امیدواری را داشت که درنهایت سطح زیباییشناسی مردم هم ارتقاء پیدا کند؟
رسیدن به زیباییشناسی بصری اصلا اتفاق راحتی نیست و احتیاج به تمرین دارد و به همین خاطر است که نباید آن را مسالهای سهلانگارانه و سطحی تلقی کرد. در این میان عرضه هر اثر هنری به هر بهانهای در هر کجای شهر نیاز به مهارت و تخصص فوقالعادهای دارد، در غیر این صورت چشم ناظر خراب میشود.
نمیتوان این مسأله را نادیده گرفت که در بستر «جامعه» است که رشد میکنند، بنابراین باید تلاش کرد تا آثار هنری به شکلی وسیع در سطح جامعه رشد داشته باشند و تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود که زیباییشناسی کلی جامعه نیز با رشد همراه شود. باید مردم به آثار هنری نیاز پیدا کنند و درحالیکه تأمین نشوند، به مسئولان شهری اعتراض کنند. درحال حاضر ما چند کلاس مجسمهسازی داریم که به شکل بسیار محدودی هنرجو تربیت میکنند. به همین خاطر است که گاه هنرجویانی تربیت میکنند که مجسمه میسازند و در جایی هم نصب میشود بدون اینکه این مسأله را درنظر بگیرند که از مصالح درست برای ساخت آن استفاده شود. به همین خاطر است که تأکید میکنم ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻳﺎ ﺷﻜﺴﺖ دﺭ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﻳﻚ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺷﻬﺮﻱ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺯﻳﺎدﻱ ﺑﻪ ﻣﻜﺎﻥﻳﺎﺑﻲ، ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺳـﺎﺧﺘﺎﺭ ﻣﺤﻴﻄـﻲ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖ ﻣﺤﻮﻃـﻪ ﻗـﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺛﺮ دﺍﺭد. ﺗﻨﺎﺳﺐ ﭘﻴﻜﺮﻩ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﺍﻃﺮﺍﻑ دﺭ ﺟﻬﺖ ﻛﺎﻫﺶ ﺗﻀﺎدﻫﺎ ﻳﺎ ﺣﻔﻆ ﻭ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻳﻚ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺧﺎﺹ ﻣﻌﻨﺎ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. ﻣـﻮﺍﺭد ﻣﻮﺟـﻮد دﺭ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﻨﺎﻫﺎﻱ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺷﻜﻞ، ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻓﻀﺎﻱ ﺗﻠﻒ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﺭﺝ ﺑﻨﺎ، ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺎﺯ، ﺗﺮﺍﻛﻢ، ﭘﺴﺘﻲ ﻭ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﺍﺟﺰﺍﻱ ﺗﺸﻜﻴﻞدﻫﻨﺪﻩ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﻧﻘﺶ ﺗﻌﻴﻴﻦﻛﻨﻨﺪﻩﺍﻱ دﺭ ﺷﻴﻮﻩ ﻃﺮﺍﺣﻲ ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ دﺍﺷﺖ.